اخبار > از لباس سياه تا صحنه وداع


نشست تخصصي پارچه و لباس و آيين تعزيه در ايران برگزار شد؛
از لباس سياه تا صحنه وداع

 

نشست تخصصي «پارچه و لباس و آيين تعزيه در ايران» روز گذشته با سخنراني محمدعلي معلم دامغاني، رئيس فرهنگستان هنر و ارائه مقالاتي از «سيدعظيم موسوي» ، «داود فتحعلي بيگي» و « ناصر بخت» در تالار ايران فرهنگستان هنر برگزار شد.

نشست تخصصي «پارچه و لباس و آيين تعزيه در ايران» روز گذشته با سخنراني محمدعلي معلم دامغاني، رئيس فرهنگستان هنر و ارائه مقالاتي از «سيدعظيم موسوي» ، «داود فتحعلي بيگي» و « ناصر بخت» در تالار ايران فرهنگستان هنر برگزار شد.

به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، پس از سخنراني علي معلم دامغاني، رييس فرهنگستان هنر، كه مشروح آن در گزراش قبل آمده است، صدرالدين حاج سيدجوادي رييس پژوهشكده هنر به سخنراني پرداخت.
حاج سيد جوادي با تاکيد بر اينکه «يکي از باشکوه‌ترين و عظيم‌ترين مرثيه‌اي فارسي مرثيه محتشم کاشاني است» با خواندن بخشي از ابيات اين مرثيه گفت: «غرض از خواندن اين بخش اشاره به دو نکته است. اول آنکه از اين بخش شعر: يکباره جامه در خم گردون به نيل زد چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد مي‌توان گفت ظاهراً همانطور كه استاد علي معلم دامغاني اشاره کرد پوشيدن لباس سياه و رنگ کردن جامه از ديرباز بين مردم مختلف رايج بوده. در کشور ما نيز به همين ترتيب که براي عزاداري حداقل از دوران آل بويه سراغ داريم در دارالطرازها که مرکز بافت پارچه بودند، پارچه‌هايي مي‌بافتند که بعدها آنها را رنگ مي‌کردند و در مراسم گوناگون استفاده مي‌کردند.»

معاون پژوهشي فرهنگستان هنر ادامه داد: «اگر سياه جامگان خراساني را مد نظر قرار دهيم و به بعد برسيم خواهيم ديد که رنگ لباس داراي تاريخي طولاني است و بر اساس ضوابط سنتي و آييني تعيين مي‌شد.

محتشم ادامه داد: «در زمان امام حسين (ع) که حضرت عيسي در آسمان بود، عيسي نيز با شهادت امام حسين (ع) عزادار شد و اين لباس را انتخاب کرد.»

وي در خصوص نحوه‌ي پوشش در تعزيه گفت: «در عزاداري به آيين‌هايي بر مي‌خوريم که بخشي از آن‌ها در خصوص پوشش مردمان ماست. نوع و چگونگي بافت پارچه و تزيينات روي آن در گذر تاريخ مفاهيم و بناي بسيار دقيق از نمودهاي تعريف شده آيين برخود اختصاص داده است.

به طور مثال اگر نقش از سرو و سرو خميده که بعدها از آن به بته جقه ياد کردند به عنوان يک نماد در پارچه بافته مي‌شد در طول تاريخ مفاهيمي پيدا مي‌کند که در زمان قاجار به نمود مي‌رسد. صرف نظر از نوع جنس پارچه در مجموع با نوع تزيينات و رنگي که پيدا مي‌کند آرام آرام داراي مفهومي خاص و مشخص در نمايش آييني تعزيه راه پيدا مي‌کند.» معاون پژوهشي فرهنگستان هنر در ادامه تصريح كرد: «در زماني که تعزيه شکل و قوت و قدرت يک کار نمايشي را به خود مي‌گيرد و به کمال مي‌رسد همه چيز جاي خود را در آن پيدا مي‌کند. اطلاعات جامعي از اولين لباس‌هاي تعزيه در تاريخ در دست داريم و مي‌دانيم چگونه لباس و پارچه و طرح و نقش که در گذر تاريخ داراي مفهوم و نماد خاصي بودند توسط کساني که عهده دار برنامه تعزيه بودند به درستي انتخاب و جايگزين مي‌شدند و ما امروز ادامه دهنده راه آنها هستيم.»

در ادامه مراسم مرشد ولي‌الله ترابي با اجراي پرده خواني خود از مراحل و آداب 9 گانه پرده‌خواني سخن گفت و درخصوص برخي از عناصر اين هنر همچون ابلق و پنجه توضيحاتي ارائه داد.

در ادامه اين نشست تخصصي سيدعظيم موسوي، کارگردان نمايش هاي آئيني، با ارائه مقاله خود تحت عنوان « تأثير صحنه‌هاي وداع در ساختار دراماتيكي شبيه خواني» به هنر شبيه خواني و اختصاص تالار محراب به اين مهم اشاره كرد و گفت: «تعزيه، نمايشي آييني و ايراني است. چراكه مي‌توان تمام آداب و رسوم ايراني‌ها را در آن شاهد بود. چنانچه در صحنه‌هاي مختلف و تعزيه‌هاي مختلف همچون عروسي حضرت قاسم شاهد مراسم قند سابيدن مادر در بالاي سر عروس هستيم و در تعزيه وداع با حضرت علي اکبر براي روانه کردن او به صحنه جنگ شاهد آب پاشيدن پشت سر او هستيم. تمام اين عناصر نشان از ايراني نشين بودن تعزيه دارند.»

وي با تاکيد برآنکه وداع در فرهنگ ايران جايگاه ويژه‌اي دارد گفت: «در بسياري از صحنه هاي تعزيه مي‌توان فرهنگ ايراني و اشعار موسيقي را ديد. به طوركلي تعزيه، نمايش ايراني شيعي است. در ذات وداع غمي نهفته که نمي‌توان آن را کتمان کرد. وداع در تعزيه تحميلي نيست بلكه تكميل كننده درام و نقطه آغاز تراژدي به شمار مي‌رود. در وداع حضرت علي اكبر (ع) چند وداع در هم تنيده را شاهد هستيم چراكه اين وداع‌ها در صدد افزايش تاثير شهادت اعمال مي‌شوند». وي با اشاره به تعزيه‌هايي مانند تعزيه به چاه انداخته شدن حضرت يوسف يا ضبح حضرت اسماعيل (ع) توسط حضرت ابراهيم (ع) و اشارت‌هايي که در اين تعزيه‌ها به واقعه عاشورا مي‌شود گفت: «گاهي صحنه وداع براي يادآوري وقايع آينده مورد استفاده قرار مي‌گيرد براي آنکه نشان دهد آن واقعه به مهمي و سوگواري واقعه کربلا نيست. اين مهم در تعزيه‌هاي حضرت يوسف و حضرت ابراهيم (ع) قابل مشاهده است.»

موسوي با تاكيد برآنكه «80 درصد درام بر وداع معطوف شده‌است» گفت: «وداع‌ها، ‌در نسخه‌هاي تعزيه جايگاه ويژه‌اي دارند كه هم از لحاظ موسيقايي و هم از جنبه دراماتيكي بسيار حائز اهميت هستند. صحنه را براي يك پيامد آماده مي‌كنند و در عين حال تماشاگر را براي يك غم بزرگ كه گريزي از آن نيست مهيا مي‌كند.» به گفته وي «اگر مجموع وداع‌ها را در قالب يك نمايش درآوريم شاهد يك نمايش كامل خواهيم بود چراكه تمام عناصر از آغاز تا انتهاي يك نمايش را مي‌توان در وداع‌ها شاهد بود.»

وي خاطر نشان کرد: «نسخه نويسان تعزيه بر دانسته‌هاي مخاطب تکيه مي‌کنند. تعزيه همانند نمايش در مقدمه به معرفي بازيگران نمي‌پردازد، بلکه داستان و بازيگران مشخص دارد. چراکه مخاطب و مردم براي آنکه در سوگ و در مراسم عزا شرکت داشته باشد، در تعزيه شرکت مي‌کند و در اصل به دنبال اصول نمايشي آن نيست و کليت ماجرا، سمبل‌ها و عناصر اين آيين برايش مهم است. مخاطب با چشم خود به لحاظ بصري خشونت و مظلوميت‌ها را مي‌بيند.» به گفته وي «وداع‌هايي که به جوانان اختصاص دارد تقريبا در تمام تعزيه‌ها مشابه است و بيشتر يا به صورت مصرع ارائه مي‌شوند يا تک بيت و کمتر ديده شده که در قالب 3 بيتي ارائه شود.»

موسوي در خصوص لباس تعزيه گفت: «لباس در تعزيه صرفا يک نشانه است. صحنه‌هاي وداع با ايجاد رنگ‌ها، سمبل‌ها، نمادها و لباس‌هاي مختلف جلوه ويژه‌اي پيدا مي‌کنند.»

داوود فتحعلي بيگي، كارشناس نمايش، نيز با ارائه مقاله «منابع و مآخذ قصص شبيه خواني» در اين خصوص گفت:‌ «با توجه به آنكه واقعه عاشورا و زندگاني انبيا و اوليا به كرات در كتب مختلف به نظم يا نثر توسط راويان متعدد نقل شده است و هيچ يك از تعزيه سرايان و شبيه‌نامه نويسان اشاره‌اي به منبع و مرجع تاريخي يا ادبي آن‌ها ننموده‌اند. بنابراين اظهار نظر قاطع درخصوص منبع اصلي و قطعي هريک از شبيه نامه‌ها کاري است مشکل و نيازمند پژوهشي گسترده است.»

وي در ادامه «به برخي از مقتل‌هايي که روايات قصص آن‌ها با روايت برخي از مجالس تعزيه همخواني و همساني دارد» اشاره کرد و دراين خصوص گفت: «مقتل‌هاي روضه الشهدا، طوفان البکاء و طريق البکاء از جمله اين مقتلها به شمار مي‌روند که در اين مقاله که اميد است در آينده چاپ و منتشر شود در جدولي به تفصيل به اين مقتل‌ها پرداخته شده‌است.» به گفته فتحعلي بيگي، «تاثير مقتل‌ها به اندازه‌اي است که مي‌توان حاصل آنرا در صحنه‌هاي تعزيه شاهد بود. در طريق البکاء شاهد 60 مقتل هستيم که عمدتا قصه در قصه عنوان شده‌اند و حکايت‌هاي دوم شرحي از داستان کربلا دارند.» در ادامه اين نشست علي سهيلي فر معروف به شهيار با همراهي سعيد فهيمي و محمدحاجي مؤمني که به ترتيب اجراي ني و سه‌ تار را بر عهده داشتند به اجراي موسيقي پرداخت.

محمد حسين ناصر بخت، دكتري پژوهش هنر، مقاله «اصول و قواعد صحنه‌پردازي و لباس در شبيه‌خواني» را ارائه داد و گفت: «تعزيه يک آيين است و به عنوان نمايش و آنچه در مفهوم آن آمده نبايد از آن ياد کرد ولي از آنجايي که به جلوه‌هاي بيروني آن مي‌پردازم از واژه نمايش استفاده مي‌کنم.»

به گفته وي‌، «تعزيه يک نمايش آييني منظوم موسيقيايي است که حول محور واقعه عاشورا شکل گرفته‌است. اين نمايش مانند تمام آيين‌ها و هنرهاي سنتي نمايش‌هاي شرقي و ايراني، مبتني بر قرار دادها، نمادها و نشانه‌ها است.» ناصر بخت با اشاره به آنکه «در تئاتر پست مدرن نيز رجوع به آيين پيشنهاد مي‌شود و اگر از اين نمادها تخطي شود جرم به حساب مي‌آيد» اظهار داشت: «در تعزيه نمي‌توان بدعت يا نوآوري وارد كرد مگر آنکه اين بدعت گذاري‌ها در طول تاريخ و توسط اساتيد امر اعمال شود.»

وي در اين خصوص توضيح داد: «در تعزيه عناصر گوناگوني همچون لباس و صحنه‌پردازي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. اين قرار دادها بر اين عناصر نيز حاکم هستند. برخي از اين قراردادها شامل حلقه‌هاي اجرا و سکو مي‌شوند.» به اعتقاد اين پژوهشگر، «اجرا در تعزيه در ميان حلقه تماشاچيان که همان اهل مجلس هستند انجام مي‌شود و اين، يک اجراي ميداني است. در اين دايره يا حلقه اجرا مراتب گوناگون وجود دارد. دايره مياني متعلق به اوليا و مقدسين است که اشاره‌اي به تمرکز گرايي دارد و در پيرامون آنها حلقه محاصره کنندگان وجود دارد. اين گروه‌ها از حلقه‌هاي خود خارج نمي‌شوند مگر آنکه بخواهند بجنگند. تمام اين امور در زير خيمه آسمان انجام مي‌شود که معمولا با بهره گرفتن از نشانه‌هايي مانند سرو، خورشيد، نقش ملائك اين خيمه نشان داده مي‌شود.»

ناصر بخت با تاکيد برآنکه «معمولا اشقيا در پاي سکو مي‌ايستند و بالاي سکو محل اولياست» گفت:‌ «با توجه به آنکه در تعزيه نمي‌توانستند از دکور استفاده کنند از نشانه‌هاي ديگري براي القاي مضمون به مخاطب استفاده مي‌شد مانند جزء به کل. چنانچه گاه يک تشت آب نشان از رود فرات داشت يا يک شاخه درخت به جاي باغ مورد استفاده قرار مي‌گرفت که نوعي ايجاز خاص را ايجاد مي‌کرد.»

به گفته وي، از وسايل در جايگاه‌هاي مختلف و در معاني متفاوت بهره مي‌گرفتند. به طور مثال يک صندلي با انداختن يک پارچه سبز بر روي آن تبديل به مرقد مي‌شد يا همان صندلي در صحنه‌اي ديگر با گفتن ديالوگ‌‌هايي تبديل به اسب يا عنصر ديگري مي‌شد. چراکه کلام مقدس است و مي‌تواند به وسايل تعزيه معنا بخشد.

اين پژوهشگر با تاكيد برآنكه لباس در تعزيه حكم نماد و سمبل دارد و رنگ‌هاي آن بنابر اعتقادات و رسم كهن مردم جامعه نشات گرفته‌اند گفت: «در فرهنگ عامه، رنگ سرخ نمادي از سپاه، سفيد نمادي از روحانيان و رنگ سبز نشان از كشاورزان دارد. اين درحالي است كه در قرآن نيز به اين نكته اشاره شده‌است كه نيكوكاران حرير سبز بر تن دارند و گنهكاران اصحاب آتش‌اند. اينگونه مي‌توان به چرايي انتخاب رنگ لباس در تعزيه پي برد». شايان ذكر است استاد علي اصغر شعرباف و استاد محمودي جوادي پور نيز در اين نشست حضور داشتند

 
 
 

زمان انتشار: سه شنبه ٢٠ دی ١٣٩٠ - ١٢:٤٠ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
اخبار موسسات و زیرمجموعه ها
کلیه حقوق متعلق به این پورتال برای فرهنگستان هنر محفوظ است.