در ادامه ديدارهاي دومين گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، روز دوازدهم تيرماه به همراه استاد ماهرالنقش، مهدي مكي نژاد، دبير علميهمايش گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، مهدي فرجام نيا، دبير اجرايي همايش، و همچنين عباس اكبري، به ديدار هنرمند كاشي ساز، استاد سعيد خاك نگار مقدم، رفتيم.
در ادامه ديدارهاي دومين گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، روز دوازدهم تيرماه به همراه استاد ماهرالنقش، مهدي مكي نژاد، دبير علميهمايش گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، مهدي فرجام نيا، دبير اجرايي همايش، و همچنين عباس اكبري، به ديدار هنرمند كاشي ساز، استاد سعيد خاك نگار مقدم، رفتيم.

كارگاه كاشي سازي استاد خاك نگار مقدم، هنوز هم حال و هواي كارگاههاي گذشته را دارد. در حالي كه شاگردان استاد، همگي سرگرم طراحي و رنگ آميزي كاشيها بودند، به گفتگو با استاد در فضاي كارگاه پرداختيم.
خاندان خاك نگار مقدم، تنها خانداني هستند كه سه نسل پي در پي، از اواخر دوره قاجار تاكنون، به حرفه كاشيگري پرداختهاند.
استاد سعيد خاك نگار مقدم كه كوچكترين فرزند عباس خاك نگار مقدم است، ابتدا از خاطرات پدر بزرگش، مرحوم حاج حسين كاشي پز -كه بعدها به پيشنهاد علي اصغر حكمت (وزير صنايع آن دوران)، نام خاك نگار مقدم را برگزيدند و كاشيكاري سر در باغ ملي و سر در كاخ مرمر هم از يادگارهاي ارزشمند ايشان است- تعريف كردند: «مرحوم پدربزرگم حاج حسين كاشي پز، متولد 1263

خورشيدي در قم بودند. ايشان در سن دوازده سالگي پدرشان را از دست ميدهند و چون فرزند اول خانواده بودند، براي تأمين مخارج زندگي به تهران ميآيند. در آن زمان دو كاشي ساز معروف در تهران بودند كه پدربزرگم نزد يكي از آنها مشغول به كار ميشود. حاج حسين در سال 1290 در يك كارگاه مستقل در تهران مشغول به كار ميشوند. اين كارگاه درست مقابل سر در باغ ملي قرار داشت.
ايشان در آن زمان دو دهنه مغازه در آنجا داشتند و بعد از مدتي كه كارشان رونق گرفت، در يك كاروانسرا كه آن موقع نبش چهارراه گذر تقي خان بود (تقاطع خيابان سي تير با امام خميني فعلي)، كارشان را گسترش ميدهند. ايشان در قسمت پايين اين كاروانسرا يك كوره ساخته بودند و يك مغازه هم در جنوب كاروانسرا داشتند كه كار كاشي هفت رنگي را در آن قسمت انجام ميدادند. استاد عرب زاده هم در آنجا با پدربزرگم همكار بودند. كار اصلي ايشان روي ميز بود و مردم معمولاً كار آنها را

از پشت شيشه مغازه تماشا ميكردند. در آن زمان چون كار هفت رنگي صرفاً كفاف مخارج را نميداد، پدربزرگم به كارهاي ديگر هم ميپرداخت؛ مثل ساختن كاشي براي بخاريهاي پيش ساخته كه هنوز هم نمونه زيبايي از اين كار، با امضاي حسين كاشي پز، بالاي خانقاه صفي علي شاه، كه تماماً با چيني ساخته شده، وجود دارد. حاج حسين بعدها براي توسعه كارشان كارخانهاي نزديك ميدان گمرك خريداري كردند كه حدود سي الي چهل كارگر براي كار و 32 كوره براي كاشي پزي داشت و تا سال 1320 شخصاً و بعد از آن پسرانش اين كارخانه را اداره كردند.»
استاد خاك نگار مقدم كه از كودكي در كنار دست پدر و عمويش (ابراهيم خاك نگار مقدم) به آموختن حرفه كاشيگري پرداخته و طراحي را هم از استاد عرب زاده آموخته، از حال و هوا و فضاي قديم تهيه كاشيها برايمان تعريف ميكند: «آن زمان كار كاشي سازي به شكل الان نبود كه كاشي آماده را براي نقاشي استفاده كنند؛ بلكه تمام مراحل تهيه و پختن كاشي از گل و خاك، دور تراش و طراحي و خطاطي نقش روي كاشيها، توسط خود كاشي كارها صورت ميگرفت. تهيه رنگ براي كاشيها هم خيلي مشكل بود.

چون تمام مواد رنگ از سنگ چخماق و ماده جوهر قليا، اكسيدهاي لازم مثل اكسيد آهن، سرب، مس و... را خود كاشي سازها تهيه ميكردند و فقط ماده جوهر شوره را آماده خريداري ميكردند. مثلاً اكسيد مس را از كارگاههاي مسگري تهيه ميكردند وآن را به نسبت لازم با مواد ديگري كه به شكل پودر بود، آميخته ميكردند و در كورههاي سفالي حرارت ميدادند و به اين طريق، رنگ كاشيها آماده ميشد.
در قديم براي گرم كردن كوره مخصوصاً در پخت كاشيهاي هفت رنگي، از تنه درختاني كه پوست سفيد داشتند، مثل صنوبر و بيد، استفاده ميكردند. تنههاي درختان به صورت ذغال هميشه در وسط كارخانه جمعآوري ميشدند. بعدها سوخت كورهها از طريق نفت و توسط آتشكارها روشن ميشدند. زماني كه من در كنار پدر و عمويم در كارگاه كاشي سازي كار ميكردم، طراحي كاشيها را عمويم انجام ميداد و پدرم رنگها را تهيه ميكرد. من هم طراحيها و رنگها را روي كاشيها پياده ميكردم و حتي كوره اين كاشي را هم خودم روشن ميكردم.»
استاد خاك نگار مقدم، هم اكنون به تربيت شاگردان بسياري ميپردازد. بسياري از دانشجويان دانشكدههاي هنري در حال حاضر كنار دست استاد به تجربه عملي اين هنر ميپردازند. او كه خود حرفه اصليش را در كار هفت رنگي ميداند، از ديگر كارهايي كه خود و خاندان خاك نگار مقدم در گذشته انجام ميدادند صحبت ميكند: «در زمان پدرم كارهاي بيشتري انجام ميشد.

آن زمان در كارخانه هيچ نوع سفارشي را رد نميكردند. به طور مثال مقرهاي چيني اداره پست و تلگراف آن زمان، همه ساخته كارخانه ما بود. در شرايطي كه تمام اين ساخت و سازها را خارجيها در ايران انجام ميدادند، براي ما افتخاري بود كه با اين كارها، سهميدر خدمت رساني به مملكت خودمان داشته باشيم.
يكي از بزرگترين افتخارات من اين است كه از دوراني كه زير نظر پدر و عمويم كار ميكردم و بعدها كه مستقل شدم، حدود 121 محراب را در تمام ايران ساختهام. محراب سازي كار مشكلي است. چون قطعات مختلف كاشيها بايد با دقت در سر جاي خودشان نصب و زوايا و درزها كاملاً با قطعات كاشي پوشيده شوند، در محراب حركتهاي منحني و مدور بسيار حساس و بايستي دقيق اجرا شوند براي اين كار ساعتها لازم است در يك محراب كار كرد.»
گفتني است در پايان اين ديدار لوح يادبود و نشان همايش گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران و هديه اي از سوي

فرهنگستان هنر به استاد خاك نگار مقدم تقديم شد.
دومين دوره همايش گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران، آذرماه سال 1388 در تهران برگزار خواهد شد.