اخبار > گزارش پانل سينما هم انديشي چند صدايي در هنر ايراني
گزارش پانل سينما هم انديشي چند صدايي در هنر ايراني
بعد از اتمام پانل نظريه پردازي هم انديشي «چند صدايي در هنر ايراني»، پانل سينمايي اين هم انديشي در سالن سينما تك مؤسسه فرهنگي-هنري صبا، با حضور سه سخنران و با رياست حبيب الله درخشاني، آغاز به كار كرد.
بعد از اتمام پانل نظريه پردازي هم انديشي «چند صدايي در هنر ايراني»، پانل سينمايي اين هم انديشي در سالن سينما تك مؤسسه فرهنگي-هنري صبا، با حضور سه سخنران و با رياست حبيب الله درخشاني، آغاز به كار كرد.
دكتر حسن بلخاري، عضو هيئت علميفرهنگستان هنر، اولين سخنران اين پانل بود كه به موضوع، «چند صدايي فرهنگي در فيلم بوداي كوچك با تكيه بر نشانه و مضمون» پرداخت. بلخاري ضمن توضيح بر روي پارهاي از سكانسهاي فيلم «بوداي كوچك» اثر برتولوچي، آن را از مهمترين فيلمهاي يكي-دو دهه اخير عنوان كرد كه در عين شكوه سينمايي، نكات مهمي را در ارتباط با هم نوايي و هماهنگي اديان و مذاهب مطرح كرده است. او در اين زمينه گفت: «تجسد يا حلول دالايلاما در كالبد يك كودك امريكايي و يك دختر و پسر آسيايي، مهمترين نكته اين فيلم است كه البته در جهان خارج از ذهن، چندان وجهي از واقعيت ندارد؛ لكن نوع ديدگاه و رويكردي كه برتولوچي در تمايزات و در عين حال مشتركات دو مذهب مسيحيت و بوديزم داشته و آنها را در موسيقي،رنگ، كاراكترها، نشانهها، نمادها و جغرافيا منعكس كرده، از فيلم او، اثري چند صدايي ساخته كه به عنوان مثال در فرم موسيقايي به شدت ظهور دارد.»
او درباره سكانس پاياني اين فيلم نيز توضيح داد: «انتخاب سه كودك به عنوان تجسد لامادورجي، به نحوه بارزي بيانگر اصل يك بود كه در سه نمود يا همان تثليث مسيحي است و نيز اوج گيري موسيقي خاص (در ژانر موسيقي مذهبي كليسا) كه همراه با آن سه بادبادك، به عنوان نماد عروج سه روح به سوي آسمان بالا ميرود.»
در ادامه اين نشست طيبه يموت زواره، دانشجوي دكتراي دانشگاه شهيد بهشتي، به بررسي «چند صدايي در فيلم بابل» پرداخت. او در ارتباط با اين فيلم عنوان كرد: «فيلم «بابل» به كارگرداني «الاخاندرو گونزالس ايناريتو» را ميتوان گسترهاي از مفاهيم نقد باختيني دانست. روايت و شخصيت پردازي در اين فيلم به گونه اي است كه مفهوم چند صدايي را تداعي ميكند. تسلط راوي بر وقايع يا آگاهي او از آنچه در شرف وقوع است، در حد شخصيتهاست و فقط تعداد بسيار معدودي از نماها بيننده را از آنچه در انتظار شخصيتهاست، آگاه ميكند. در اين فيلم نه شخصيت اصلي وجود دارد كه داستان حول او بچرخد، چرا كه همه شخصيتها اصلي هستند و نه ذهنيت واحد و متعالياي كه فراتر از زمان و مكان شخصيتها باشد.»
در پايان اين نشست، سجاد باغبان ماهر، كارشناس ارشد هنرهاي اسلامي، به «تحليل چند صدايي در انيميشن HOOD WINKED» پرداخت. او تحليل خود را از اين انيميشن در دو سطح مختلف ارائه كرد. در سطح اول به موارد درون متني اثر مانند تغيير زاويه، تأكيد بر تكثر حقيقت، شيوه بيان طنزآميز و تأكيد بر دلالتهاي ضمني پرداخت و در سطح دوم، عوامل برون متني اثر مانند مكالمه انيميشن با داستان شنل قرمزي و حضور بينامتني شخصيتهاي ساير متون را بررسي كرد. او درباره اين انيميشن گفت: «شنل قرمزي از جمله داستانهاي عاميانه مشهوري است كه بارها در قالبهاي گوناگون هنري تكرار شده و موضوع نقدهاي بسياري از جمله تحليل روانكاوانه «اريش فروم» قرار گرفته است؛ اما انيميشن HOOD WINKED محصول سال 2005 امريكا، روايت ديگر گونهاي از اين داستان را ارائه ميكند. در داستان جديد، درست در لحظهاي كه شنل قرمزي در حال فريب دادن گرگ است، سر و كله گروه تجسس و كارآگاه فيليپر پيدا ميشود تا همه را به سخن گفتن وادارد. بدين ترتيب هر يك از شخصيتها، ماجرا را از زاويه نگاه خويش بيان ميكنند و مخاطب در هر روايت با بخشي ازحقيقت روبرو ميشود. مثلاً اينكه متوجه ميشود گرگ ناخواسته به اين ماجرا كشيده شده و مقصر اصلي اين داستان او نيست. به همين منظور بحث تكثر حقيقت در اين فيلم ديده ميشود. همچنين شيوه طنزآميز در بيان روايتها به چشم ميخورد كه حاصل آن اثري بازآفريني شده است كه عنوان آن هم معناي نوعي اغفال شدگي را ميرساند كه معادل فارسي دقيقي براي آن يافت نميشود.»
پانل معماري:
در ادامه پانلهاي برگزار شده در سالن سينما تك مؤسسه فرهنگي-هنري صبا، نشست معماري با رياست نير طهوري صورت گرفت. در ابتداي اين نشست محمدجواد مهدوي نژاد، دكتراي معماري از دانشگاه تهران، مقاله مشترك خود را با حامد كامل نيا درباره «چند صدايي در معماري، تجلي مفهوم مشاركت در معماري كشورهاي در حال توسعه»، ارائه داد. او در اين باره گفت «كثرت گرايي و امكان حضور ديدگاههاي متفاوت در اثر معماري از زمره خواستهاي جريانهاي پساساختارگرايي يا به عنوان عامتر، پسامدرن، مطرح شد. در سالهاي آغازين نيمه دوم قرن بيستم ميلادي كه جريانهاي مخالف با تك صدايي مدرنيزاسيون در معماري شكل گرفت، توجه به افراد و گروههاي مختلف و نيز امكان بروز سلائق و خواستهاي گوناگون در معماري ايجاد شد. در ابتداي امر، موضوع براي سليقه عام بسيار مقبول افتاد و به سرعت مورد توجه قرار گرفت. اما رفته رفته نقاط ناكار آمد آن روشن شد. از اين رو ديدگاههاي نويني تحت عنوانهايي مانند معماري مشاركتي، معماري جمعي، معماري اجتماعي و... براي توجه به صداهاي مختلف در اثر معماري از يك سو و از سويي ديگر پرهيز از به وجود آمدن اغتشاش و آشفتگي شكل گرفت.»
وي افزود: «چند صدايي يا وجود صداهاي گوناگون در اثر معماري، زماني ميتواند به نوعي هارموني در اثر معماري بينجامد كه گروههاي مختلف مشاركت كننده در فرايند طراحي، داراي ساختارهاي مرتبط اجتماعي با يكديگر از طريق مشابهت در ويژگيهاي مذهبي-آئيني، قوميت، وضعيت معيشتي و اقتصادي شغل و يا گروه اجتماعي باشند.»
در ادامه اين نشست، ايمان رئيسي، عضو هيئت علميدانشگاه آزاد اسلامي قزوين، مقاله خود را با عنوان «معماري افقي-معماري چند صدا» ارائه داد. مقاله رئيسي از سه بخش تشكيل شده بود. او در بخش مقدمه، بحث معماري افقي با توجه به انديشه ژيل دلوز و بحث چند صدايي با توجه به انديشههاي ميخائيل باختين را مطرح كرد پس از آن، در بخش بدنه، تئوري ميدان كه توسط ادوارد لورنتز، دانشمند هواشناس آمريكايي مطرح شده است ارائه داد. او در ادامه مطرح كرد: «اين تئوري در نقد رويكرد نمادگرايانه مطرح شده است. با توجه به اينكه رويكرد نمادگرايانه همواره بر يك صداي غالب در فرم و فضاي تأكيد ميكند. تئوري ميدان به مواردي از جمله عدم نمادگرايي و عدم شاخص شدن يك قسمت از فرم يا فضا، قابليت تكرار و تكثير برقراري رابطه بين كل و جزء و استفاده از لايهها و سطوح متعدد فضايي ميپردازد.»
غزال كرامتي، عضو هيئت علميدانشگاه آزاد اسلامي، سومين سخنران اين پانل بود كه به بررسي «مظاهر طبيعت، آواهاي گمشده معماري ايراني» پرداخت. او در اين باره گفت: «همان گونه كه هر متن (نوشته)، در دو ساحت زبان و گفتار بررسي ميشود، براي هر يك از هنرها نيز دو ساحت قالب بيان و حالت بيان، قابل تصور است. قالب بيان اثر هنري، نظامي از عناصر و پيوندهاي بنيادين در همان دستگاه زباني (همان هنر) است. در هنر معماري هر واحد فضاي ساخته شده قالب بيان است؛ مجموعهاي از چهار ديوار و يك سقف و يك كف كه بنيان هر فضاي معمارانه است؛ سخت فضايي است كه معمار هنرمند در اختيار ميگيرد تا متني را پديد آورد. واژگان زبان بيان هنرمند معمار، اما محدود به سه كليد واژه ديوار و سقف و كف نيست؛ واژگان نرم تن طبيعي يا مصنوعي، كه او در آفرينش اثر به كار ميگيرد، گستره بي انتهايي از امكان تلفيق واژگان نرم و سخت، براي بيان احساس را پديد ميآورد.»
سيدغلامرضا اسلامي، عضو هيئت علميدانشكده معماري دانشگاه تهران، آخرين سخنران پانل معماري بود كه به موضوع، «چند صدايي و ضرورت مشاركت مردم در فرايند طراحي و ساخت محيط زيست خود»، پرداخت. او در مقاله خود يكي از دغدغههاي معماران و شهرسازان را تعريف و تبيين فرايند طراحي دانست و در اين باره گفت: «فضا و مكان زندگي انسان كه از طريق سفارش و بهره گيري از علم و هنر پديد ميآيد، از اهميت بسياري برخوردار است.» او در مقاله خود به مفهوم چند صدايي و مشاركت مردم در فرايند طراحي با توجه به يكي از ارزشمندترين عوامل توسعه كيفي يعني توجه به فرصتهاي يكسان و ايجاد زمينههاي عادلانه پرداخت. او در ادامه تلاش كرد تا تك صدايي و توليد انبوه صنعتي در حوزه معماري و شهرسازي، كه در آن مصرف كنندگان فضاهاي توليد شده سخن زيادي براي گفتن و تغيير محيط زيست خود ندارند، با چند صدايي موجود در شيوههاي توليد انبوه سنتي، كه در آن مصرف كنندگان خود به نوعي توليد كننده هستند، از طريق پژوهش كيفي و در حوزه روابط ملي مقايسه كند و حسنها و عيبهاي هر يك را ارزيابي كند.»
پانل تجسمي:
پس از اتمام پانل معماري هم انديشي «چند صدايي در هنر ايراني»، پانل هنرهاي تجسميدر سالن سينما تك مؤسسه فرهنگي-هنري صبا با رياست منيژه كنگراني، آغاز به كار كرد. بهنام كامراني، هنرمند نقاش، نخستين سخنران اين پانل بود كه به موضوع «از چند صدايي تا ناهمگوني در نقاشي معاصر» پرداخت.
او در اين باره گفت: «با توجه به وضعيت معاصر و پيامدهاي آن، نظريات باختين ابعاد تازهتري به خود گرفته است، تا جايي كه ميتوان بازتاب بسياري از نوشتههاي او را در نظريهها و محصولات فرهنگي و هنري معاصر بازشناخت. تفاوت رويههاي مدرنيسم و پست مدرنيسم اين مطلب را بيشتر آشكار ميكند. اصل بنيادين مدرنيسم جذب هنر به درون خود بود. اصليت و ابتكاري بودن اثر هنري و به خود پاينده بودن آن در مدرنيسم مسلم گرفته ميشد. در عوض، هنر پست مدرن، ابايي از به كارگيري هنجارها و عناصر چندگانه در سبكها و شيوهها ندارد.»
او مقاله خود را كاوشي در مهمترين نظريات باختين در مورد گفتگومندي (منطق گفتگويي)، چند آوايي و ناهمرگه سازي و فضاي جشن واره (كارناوال) معرفي كرد كه در تعدادي از آثار معاصر بازتاب يافته است.
جلالالدين سلطان كاشفي، عضو هيئت علميدانشگاه هنر،به عنوان سخنران بعدي اين نشست، درباره «بررسي ابعاد و عناصر چند وجهي در سبك كوبيسم و ارتباط آن با چند صدايي» سخنراني كرد. او در اين زمينه گفت: «هنرمندان اروپايي، در اوايل سده بيستم ميلادي، رويكردي متفاوت نسبت به سبكهاي پيشين خود اتخاذ ميكنند. اين هنرمندان به ديدگاههايي توجه ميورزند كه هنر نقاشي را از گوشه آن جدا ميسازد و سبب شكل گيري هنري چند وجهي ميشود كه به تعدد و تكثر ديد، به صورت هم زمان و تعدد و تكثر معاني يا آميزش فرمها با يكديگر، ميانجامد. همچنين با كم رنگ كردن نقش رنگ (از چند رنگي به تك رنگي)، بهاي بيشتري به نقش فرمها ميدهند. به اين ترتيب، در پايان راه خويش، با نگاهي معكوس، از تك رنگي به چند رنگي، توجهي خاص ميكنند.»
مريم لاري، دكتري پژوهش هنر، آخرين سخنران نشست تجسميدر سالن سينما تك مؤسسه فرهنگي-هنري صبا بود كه به موضوع «گفتگومندي و تقابلهاي دوتايي در متن تصويري- نوشتاري مكتب خانه و مدرسه جديد»، پرداخت. او در مقاله خود چنين عنوان كرد: «با استفاده از روش رديابي تقابلهاي دوتايي در متن تصويري-نوشتاري، در دوران قاجار، گفتار غالب و صداهاي ضعيف بازشناسانده ميشوند. قطبهايي چون سنت و تجدد، مرد و زن، تك جنسيتي و مختلط، پير و جوان و ايران و فرنگ به عنوان بخشي از چالش دوران قاجار در مقابل يكديگر، صف آرايي ميكنند و هر يك گفتار خاص خويش را عرضه ميدارد.» مريم لاري سعي كرد در خوانش خود، در پي آن باشد كه با توجه به وضعيت حاكم سياسي-اجتماعي دوران قاجار، به لايههاي پنهان متن كه شايد به طور مستقيم توسط طراح مطرح نشده باشد، دست يابد و نتايج آن را به چالشهاي امروز پيوند زند.
گفتني است پس از پايان پانل تجسميدر سالن سينما تك مؤسسه صبا، جلسه پرسش و پاسخ ميان حاضران و استادان هم انديشي، به سالن كنفرانس ساختمان مركزي فرهنگستان هنر،انتقال يافت.