|
اخبار > سومین نشست هنر دهههای40و 50 با حضور سینایی، جعفری وچلیپا |
|
سومین نشست هنر دهههای40و 50 با حضور سینایی، جعفری وچلیپا
|
سومین نشست مؤسسه فرهنگی-هنری صبا با موضوع تحلیل هنر دهههای 40و50 ایران، با حضور خسرو سینایی، ابراهیم جعفری، کاظم چلیپا و سهراب هادی برگزار شد.
سومین نشست مؤسسه فرهنگی-هنری صبا با موضوع تحلیل هنر دهههای 40و50 ایران، با حضور خسرو سینایی، ابراهیم جعفری، کاظم چلیپا و سهراب هادی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی-هنری صبا وابسته به فرهنگستان هنر، در سومین نشست که به بررسی و تحلیل نقاشی دهههای 40و50 – همزمان با بر پایی نمایشگاه هنر این دوره در مؤسسه صبا- اختصاص داشت. میزگردی با حضور آقایان خسرو سینایی، ابراهیم جعفری وکاظم چلیپا برگزار شد.
در این میزگرد ابتدا خسرو سینایی با اشاره به اینکه اگر 50 درصدمصالح سینما از ادبیات باشد قطعاً50درصد دیگرش هنرهای تجسمی است، خاطر نشان کرد: «نحوه جذب هنر غرب توسط هنرمندان ما و کیفیت توجه و نگاه آنان به سینمای غرب، نشان از یک طلب و تمنا درونی احراز و ابراز هویت خود داشت.»
وی گفت: «هنرمند این دوره سخت درتکاپوی یافتن هویت خود بود.» وی به اهمیت آموزش هنر وکیفیت وشیوه آن در دانشگاهها و مراکز آموزشی هنر تأکید کرد، و گفت: «باید ببینیم تفکری که میآفرینیم تحلیلی است تقلیدی یا شعاری و آیا معلوماتي که به دانشجو میدهیم دانش محسوب میشود یا نه و میتواند موجب خلاقیت شود؟»
در ادامه ابراهیم جعفری، نقاش و مدرس هنر، با ذکر این نکته که در هنر آنچه مهم است، فرایند آفرینش و پیدایش اثر است، ولی عموماً در انتخابهای آثار توسط موزه. بسیار کم دیدم که این اصل مهم رعایت شود و خوشبختانه در نمایشگاه صبا این اصل کاملا در نظر گرفته شده و علاوه بر جنبه پژوهشی، طیف وسیع و متنوعی از گرایشها را در این نمایشگاه میتوان دید که این وسعت و تنوع کم نظیر است.
جعفری با اشاره به اینکه در اروپا جریان خلاقیت، جریانی فردی و درونی و خود آموخته است و نه انتقال پذیر از ذهن استاد به شاگرد بیان داشت: «متأسفانه آموزش سبک و مبانی هنر که در ایران رایج است به هیچ وجه نمیتواند برانگیزاننده خلاقیت دانشجو و هنرمند باشد و تنها تقلید و تکرار است در یک دور باطل.»
سپس کاظم چلیپا نقاش و محقق هنری با تحلیل جریان مدرنیسم در نقاشی ایران به آسیب شناسی آن پرداخت و گفت: «ذات و جوهره مدرنیته شناخت طبیعت، تحلیل آن در ذهن و تداخل فهم آدمی در فرایند آفرینش جهان و نقاشی مدرن غرب نیز روایت همین فردیت و خلاقیت انسانی است. اما چقدر مدرنیسم ایرانی به این خصیصه وفادار بود؟» وی به نقاشی سقاخانه در دهه های 40و50 اشاره کرد گفت: «باید به این حرکت به عنوان مهمترین تجلی خواست هویت، در نقاشی معاصر نگاه کرد و آن را از ابعاد گوناگون تحلیل کرد.»
در پایان سهراب هادی، پژوهشگر معاصر و صاحبنظر هنری، ظهور مکتب سقاخانه را در سرریز و هجوم مکتبها و ایسمها و گرایشهای غرب و خلأ بزرگ پیش آمده برای بروز هویت نقاشان ایرانی، یک فرصت تاریخی شمرد که پیوند کلمه را با موتیفهای شرقی با بیان زیبایی شناسانه خاص خود برقرار کرد.
|
|
|
|
|
زمان انتشار: دوشنبه ١٤ آبان ١٣٨٦ - ١٢:٢٩ | نسخه چاپي
...در حال ثبت نظر نظر شما ...در حال ثبت نظر خروج
|