• دوشنبه ١٩ آذر ١٤٠٣
  • En

آرم فرهنگستان هنر
اخبار > از الفبا تا هنر رونمايي شد


از الفبا تا هنر رونمايي شد

 

مراسم رونمايي كتاب از الفبا تا هنر،تاليف غلام رضا راهپيما، روز سه شنبه سوم تير در فرهنگستان هنر برگزار شد.

مراسم رونمايي كتاب از الفبا تا هنر،تاليف غلام رضا راهپيما، روز سه شنبه سوم تير در فرهنگستان هنر برگزار شد.

به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، كتاب الفبا تا هنر با سخنراني «محمد رجبي»، رئيس كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، د«احمد محيط طباطبايي»، رییس کمیته ملی موزه‌های ایران، «محمد بقایی» عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و «غلامرضا راهپيما» نويسنده اين كتاب  در فرهنگستان هنر رونمايي شد.

 در اين مراسم ابتدا محمد رجبي با اشاره به اهميت خط، نكاتي را درباره وجه تمايز خوشنويسي هنرمندان ايراني با هنرمندان خوشنويس ساير كشورها عنوان كرد و گفت: «چند نكته در باب اهميت خط است كه كار خوشنويسي ما را از كشورهاي ديگري كه دارای هنر خوشنويسي هستند، متمايز مي‌كند. آلمان از جمله كشورهايي است كه خوشنويسي درآن جنبه مذهبي دارد. يعني هر كسي در آنجا خوشنويسي مي‌كند حتما آياتي از انجيل را مي‌نويسد».

رئيس كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي افزود: «اروپايي ها تقريبا  از هنرهاي كهن خود به اين صورت  كه ما در ايران از آن حفاظت مي‌كنيم و عده اي به انجام آن مشغول هستند، بريده شدند و هنرها بيشتر برايشان جنبه موزه‌اي پيدا كرده تا يك امر زنده از گذشته. جاهايي هم كه به صورت معدود (به خصوص در آلمان) از هنر خوشنويسي استفاده مي‌كنند بيشتر وابسته به كليساها هستند.»

 وي افزود: «در شرق هم مثل چين ، ژاپن، تا حدي كره  و بعضي كشورهاي ديگر هنر خوشنويسي  زنده است اما كمتر  رنگ مذهبي دارد.»

رجبي در ادامه با اشاره به  جاذبه خوشنويسي اسلامي و ايراني براي خارجي ها و كساني كه مسلمان نيستند، گفت: «زماني كه من به عنوان نماينده فرهنگي ايران در آلمان فعاليت مي‌كردم، شاهد شيفتگي دنيايي بودم كه اساسا از فرهنگ و هنر ما فاصله طولاني دارد؛ اما جاذبه عجيبي كه در هنر خوشنويسي وجود دارد، باعث مي‌شد، كساني كه نه زبان فارسي را مي‌شناختند و نه آشنايي با خط داشتند در نمايشگاه‌هايي كه گذاشته مي‌شد به نحو قريبي جذب اين هنر شده و خواستار خريد اين آثار مي‌شدند.»

وي افزود: «كساني كه به  هنر خوشنويسي مي‌پردازند، اغلب يا اشعاري را نوشتند كه ازآن حكمت مي‌بارد و يا آياتي را مي‌نويسند كه وحي را منعكس مي‌كند. در خوشنويسي ما  كلمات يا جملاتي كه  از سر تفنن باشد در آثار بزرگان اين حوزه تقريبا نمي‌بينيم. صرفا عنوان خوشنويس دادن به اين هنرمندان كافي نيست زيرا درواقع اين اساتيد به نوعي رسالتي در انتقال معاني شهودي و كشفي به نحو محسوس  به ديگران دارند؛ كه از اين جهت كارشان درخور تقدير است.»

رجبي گفت: «در روايات آمده است، اولين كسي كه خط را به بشر آموخت  حضرت ادريس پيامبر بود. بنابراين وقتي انبياء خط را آورده باشند، جايگاه معنوي خط جدا از وجوه ديگر آن كاملا محفوظ است و وقتي خط در خدمت وحي و معارف عرفاني دربيايد معلوم است كه جايگاه ويژه خودش را دارد.»

رئيس كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي سخنان خود را با تقدير از استاد غلام رضا راهپيما و فعاليت هايشان و همچنين خبر تمام شدن قرآن نفيسي كه به خط اين استاد گرانقدر نگاشته شده، پايان داد.

 پس از آن احمد محيط طباطبايي با اشاره به جايگاه هنرمندان از زواياي مختلف گفت: «همانطور كه مي‌دانيد هنرمندان در جايگاه‌هاي مختلفي حضورشان تعريف مي‌شود.هنرمندي كه با خلق آثار هنري براساس ميل و روح و دل خود مي‌پردازد، هنرمندي كه به آموزش هنرش نسبت به ديگران اقدام مي‌كند و خارج از جايگاه هنري اش، مقام و منزلت اخلاقي و هويت اجتماعي را دارد كه مرتبه و زمينه خاصي را برايش در جامعه فراهم مي‌كند.اما من مي‌خواهم از جايگاه هنرمند از زاويه ديگري صحبت كنم. وقتي يك اثر هنري يا خود هنرمند و به طور كلي شخصي از آن مرتبه كاربردي و عملكردي فراتر مي‌رود و در جايگاه الگويي و ثبت و ضبط موضوع خودش مي‌رسد مي‌گويند يك اثر از حالت طبيعی اش خارج شده و در مرتبه موزه اي قرار مي‌گيرد»

وي افزود: «ما تصور مي‌كنيم اگر يك اثر كاربرد ندارد بايد به موزه برود يا شخصي كه ديگر جايگاه فعال ندارد صفت موزه‌اي به آن اطلاق مي‌شود. يك اثر زماني به موزه وارد مي‌شود كه  فراتر از كاربرد اثر است و يا يك شخص جايگاهش بالاتر از جايگاه عملكردش است. يك استاد كار بنا تا يك سني مي‌تواند كار كند و بالاي داربست برود؛ اما از يك زماني به بعد ديگرنمي‌تواند روي داربست برود و تازه مي‌تواند پايين بايستد و ده‌ها نفر را به سمت استادي رهبري كند و مانع از يك عمل اشتباه در معماري شود. در اين زمان است كه مي‌گويند يك شخص موزه اي شده و جايگاهش فراتر از جايگاه يك استاد كار است.

رییس کمیته ملی موزه‌های ایران در ادامه گفت: «يك استاد كار حتي مي‌تواند فراتر از اين هم برود؛ يعني بخشي از اين ميراث را  با كمك ديگران  ضبط و ثبت  كند و در اختيار نسل‌هاي بعدي بگذارد تا زماني كه ديگر در قيد حيات نيست، زندگي علمي و فرهنگي و هنري اش را تدوام ببخشد. اين تفاوت روش كاريست  است كه آقاي  راهپيما در كار خودش اتخاذ كرده است.»

 وي افزود لازم است كه در كنار موارد ذكر شده  افرادي هم با ثبت و ضبط  و انتقال اين ميراث آينده بپردازند و اين فرهنگ و هويت قبلي مان  را زنده نگهدارند و در طي اين كار جايگاه عزيزان ديگر را مشخص كنند. وقتي وارد يك موزه مي‌شويد يكي از ويژگي‌هايش اين است كه منزلت و مرتبت همه گذشتگان و كساني كه سعي كرده‌اند تعريف شده و ما با آنها آشنا مي‌شويم. جامعه‌اي مي‌تواند خودش را توسعه يافته بداند كه  گذشته خودش را حفظ كرده و به نسل آينده اش انتقال داده باشد. درواقع جامعه‌اي مي‌تواند پله هاي جديد را براي خودش ايجاد كند كه مي‌داند پله هاي قبلي چگونه ساخته شده‌اند. قطعا اگر كسي اين را نداند جايگاهش مانند يك كامپيوتر است كه مي‌تواند همه اطلاعات و علوم را داشته باشد اما داراي خرد و عقل و دل انساني نيست و نمي‌تواند حركتي را رو به توسعه و آينده انجام دهد.»

محيط طباطبايي افزود: «اين نكته حائز اهميتي است كه آقاي راهپيما به آن پرداخته اند . در طي اين سالها ايشان عضو كميته ملي موزه هاي ايران هم بوده اند و درواقع به نوعي اثرشان را با اين نوع  فضاي فرهنگي كه تعريفش ضبط و حفاظت از فرهنگ و ميراث گذشته، شناخت اين ميراث و معرفي آن و ايجاد تكيه گاهي براي قدم گذاشتن به توسعه و رفتن به سوي آينده اي بهتر بوده، پيوند دادند. كتاب آقاي راهپيما در واقع  يك موزه  است  كه كليه اين مفاهيم را درخودش جاي داده و مي‌تواند به هر خانه‌اي هر فضا و مكاني برود و اين مفاهيم را با خودش منتقل كند و در اختيار ديگران قرار دهد.»

وي افزود: «آن چيزي در معناي موزه اي مهم است كه مفهوم موزه اي بدهد. يعني داشتن يك فضاي موزه‌اي فقط يك مكان كالبدي نيست. درواقع آن مفهومي موزه اي است كه وقتي در جامعه اي هست منزلت استاد محفوظ است، وقتي فرهنگ موزه اي هست، گذشته براي آيندگان معلوم مي‌شود و مشخص مي‌شود كه راه آينده چيست؛ اما اوقتي اين فرهنگ وجود ندارد و به شكل غير صحيح تعريف مي‌شود همه چيز در خطر است. خطر فراموشي، خطر از ياد رفتن، خطر نسياني كه ما را در موقعيت نامطلوب قرار مي‌دهد.»

سيد احمد محيط طباطبايي گفت: «اگر امروز درياچه اروميه خشك مي‌شود براي اين است كه آن نگاه و حافظه تاريخي فراموش شده و ما نمي‌دانيم قبلا پدران ما با آب چگونه رفتار مي‌كردند كه ما هم آنگونه رفتار كنيم و به آيندگان منتقل كنيم. قبلا پيرمرد نود ساله درختي را مي‌كاشت كه فردا نمي‌ديد تا نوه ها و فرزندانش استفاده كنند. امروز ما درختان را قطع مي‌كنيم تا چيزي بكاريم كه بهره روزش را ببريم»

محيط طباطبايي در آخر سخنانش ازاستاد راهپيما به خاطر اثر موزه اي كه خلق كرده است  تشكر كرد.

 پس از آن محمد بقايي عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي با خواندن شعري از حافظ  سخنان خود را آغاز كرد.

بقايي گفت: مي‌خواهم چند دقيقه‌اي بدون ملاحظات متعارف سخنراني، قصه هنر و قصه  مريد و مرادي استادي (غلام رضا راهپيما) را بگويم كه قريب به سي سال با ايشان محشور هستم و درباره رابطه استاد و شاگردي ايشان با استاد حبيب الله فضائلي بگويم. شيرين ترين لحظه هايي كه من در اين عوالم مي‌ديدم لحظه هايي بود كه ابن بزرگوار  زانو زده، كنار پير هنر اصفهان، مرحوم استاد حبيب الله فضائلي بود و اغلب آن استاد موقع كتابت ابيات يا آياتي كه مي‌نوشتند من به عينه اشك ريختن آنها را مي‌ديدم و چه شيرين بود! فكر مي‌كنم رابطه استاد راهپيما با استاد فضائلي از نظر من از بيان ويژگي‌هاي كتاب ايشان هم مهمتر است؛ زيرا هنر چيزي نيست جز انسانيت و آن صحنه ها اگر كتابت مي‌شد زيباتر بود. شيوه حضور ايشان در محضر استاد، محاوره اي كه با هم داشتند، سكوت و خاموشي كه با هم داشتند،درسي كه مي‌گرفتن، هنروري كه اتفاق مي‌افتاد و حتي زندگي عادي كه با هم مي‌كردند همه بايد كتابت بشود.كه اگر كتابخانه مجلس فرصت بدهد.»

وي افزود: «اينكه شاگردي راه استادش را ادامه دهد زيباست و استاد راهپيما اين كار را كرد و راه استادش را با جسارت تمام  ادامه داد. ممكن است كه خيلي كتابت‌ها بشود ولي تحقيق و پژوهش امري است كه ما كم داريم و بايد بيشتر به آن پراخته شود. من شاهد بودم كه ايشان چگونه تلاش مي‌كردند.»

 بقايي گفت: «از ويژگي هاي استاد راهپيما بازي ايشان با قلم و رنگ است كه احساس ميكني سر زلف سخن شانه زدن حافظ يا سرمستي و شيدايي تغزلات ديوان شمس يا شيدايي غزل سعدي در اين رقص حضور  رنگ آميزي پيداست. تعهد ايمان ايشان به كارهايي كه مي‌كنند  همانطور كه فرمودند:« نفنن نيست بازي نيست  كار عشق و دلداري/ و دل بردن زما مستان اگر اين است بسم الله».شورو شوق و همت و نشاط ايشان از ديگر ويژگي‌هاي ايشان است. ممكن است يك هنرمند كارهاي عجيبي كند  و در غرفه اي كه هست دفن شود و از بين برود كه آن خيلي براي عالم هنر شايد مفيد نباشد. اين پشتكار كه به منصه ظهور برسد  و براي آيندگان بماند خيلي مهم است.»

 آخرين سخنران اين مراسم استاد غلام رضا راهپيما مولف كتاب  بود.

وي گفت: «صحبت‌هايي كه بزرگتران من داشتند من را به ياد اين شعر از سعدي انداخت كه: «طاووس را به نقش و نگاري كه هست خلق /تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش»  و باز به ياد اين شعر افتادم كه :  «هيچ اگر سايه پذيرد منم آن هيچ/كه نه از هيچ اثر ماندو نه از سايه هيچ.»

راهپيما در ادامه گفت: «افتخار مي‌كنم كه در كنار استادان بزرگي تلمذ كرده‌ام و افتخار شاگردي آنها را داشته ام.امروز به روح استاد عزيز و ارجمندم حبيب الله فضائلي، دانشمند فرهيخته درود مي‌فرستم و به روان پاكش سلام مي‌كنم .»

غلام رضا راهپيما گفت: «آدمي در عرصه تكاپوي روزانه خود و در ابتداي دوران تاريخي خودش هميشه تلاش كرده تا آغاز گر حركتي باشد كه آن حركت بتواند در جهت انتقال انديشه‌هاي او مثمر ثمر باشد. اين تلاش و تكاپو چيزي نبود مگر پيدايش خط كه ما ادوار تاريخ بشر را با آن گمانه زني مي‌كنيم. قطعا هرچه بشر دوران گذشته رو به دوران معاصر ‌آمد اهميت پيدايش خط و الفبا بر او آشكارتر شد و اين آشكاربودن خط و الفبا در جهت انتقال انديشه‌هاي مفاهيم بشري براي نسل‌هاي آينده چقدر مي‌توانست موثر واقع شود.

فردوسي بزرگ در شاهنامه با آن عظمت حماسي آغازين  بيت را با «به نام خداوند و جان و خرد آغاز مي‌كند» وقتي آدمي در تلاش خود از انديشه والا و پاك كمك مي‌گيرد عقل او به دانايي مي‌رسد و در كنار اين دانايي كوشش مي‌كند تا دستان كوچكش را به توانايي بيازمايد. در كنار اين دانايي و توانايي قلب آدمي همراه با احساس و انديشه او عاشق مي‌شود و عشق مي‌ورزد. «پرسيد يكي كه عاشقي چيست/ گفتم كه چو ما شوي بداني» مگر از صداي سخن عشق در اين گنبد دوار بزرگترمي‌توانيد پيدا كنيد؟ هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق. زماني در جريده عالم دوام ما ثبت خواهد شد كه عشق توأمان در كنار انديشه و خرد آدمي شكل مي‌گيرد.»

وي در ادامه افزود: «از حاصل انديشه و  عشق و توانايي روز افزون بشر هنر خلق مي‌شود. هنر يعني خلاقيت .دريك جمله كوتاه مي توانيم بگوييم چيزي كه نبود و ما به وجودش مي‌آوريم.خداوند باري تعالي در بين تمام صفات خودش زيباترين صفت را خالق بودنش ابراز مي‌كند. «فتبارك الله احسن الخالقين». انساني كه از خرد و انديشه اش كمك گرفته و توانايي پيدا كرده و احساس عاشقي هم كرده، اثرش را خلق مي‌كند. هرچه دستان هنرمند توانا تر و انديشه او والاتر، پنجره اي كه رو به سوي بهار مي‌گشايد بازتر است. شكوفه هاي سفيد بهاري را زيباتر مي‌تواند ببيند و .هر چه شكوفه هاي بهاري را بهتر نظاره كند، اثري را كه خلق كرده جاويدان تر است.»

راهپيما در ادامه با اشاره به صحبت هاي احمد محيط طباطبايي درباره آثار موزه اي گفت:« وقتي شما وارد يك بناي تاريخي مي‌شويد اولين اثر ارزشمندي كه دنبالش مي‌گرديد يك كتيبه يا يك  سنگ نوشته  است كه هويت بنا را معرفي مي‌كند. هرچه اين كتيبه زيبا تر آن اثر ارزشمندتر مي‌تواند معرفي شود. همين آثار هستند كه نياكان ما را به امرزو پيوند مي‌دهند و اميد دارم جوانان سرزمين من كه حلقه اتصال بين نسل گذشته، حال و آينده هستند بتوانند بهره كافي و وافي را از اين اثر فرهنگي ببرند. اميدوارم كه  در سالي كه به نام فرهنگ است توانسته باشم گامي بسيار كوچك در اعتلاي فرهنگ و هنر ايران زمين برداشته باشم.  وي افزود: هنرمندها هستند كه مرزهاي جغرافياي يك سرزمين را رقم مي‌زنند نه سربازان. سربازان از خاك سرزمين نگاهباني و حفاظت مي‌كنند؛ ولي هنرمندان از هويت ملي و تمدن كمك مي‌گيرند و بهره مي‌جويند و آن را حفظ مي‌كنند.  وقتي دوره هاي تاريخي را در هنر،مكاتب و معماري مي‌شماريم اين هنرمندان هستند كه اثرشان جاويدان است.»

راهپيما  با ابياتي از حافظ سخنانش را پايان داد.

در پايان مراسم لوح تقديري با امضاي خانم  مهناز گرجي، ريس كل موزه ملي ايران،  توسط  محمد رجبي به غلام رضا راهپيما تقديم شد.

 
 
 

زمان انتشار: چهارشنبه ٤ تير ١٣٩٣ - ١٧:٤٠ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;