معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر، دومين نشست از سلسله نشستهاي «پژوهشطرح» را با موضوع « طراحي و روشهاي نقد» برگزاركرد.
معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر دومين نشست از سلسله نشستهاي «پژوهشطرح» را با موضوع « طراحي و روشهاي نقد» برگزاركرد.
به گزارش روابطعمومي فرهنگستان هنر، دومين نشست از سلسله نشستهاي «پژوهشطرح»، با موضوع «طراحي و روشهاي نقد» برگزارشد. بابك امرايي، احمد رحمانيان، نسرين مقدم، عليرضا اژدري و هادي كشاورز به ارائه نقطهنظرات خود در اين حوزه پرداختند.
در ابتداي اين نشست، بابك امرايي، دبير علمي و عضو هيئت علمي دانشكده طراحي دانشگاه هنراسلامي تبريز، مقدمه اي را در مورد «نقد» مطرح كرد و با بيان اينكه قصد طرح مسئله دارم، اظهار داشت: « در ابتدا بايد بگويم كه سوالي كه وجود دارد، اين است كه «نقد»، از چه جنسي است؟ آيا از جنس فلسفه و زيباييشناختياست؟ آيا به حوزه تاريخ هنر مربوط مي شود يا يك فعاليت ادبي است؟ آيا از جنس پژوهشهاي فلسفي است؟ سوال اين است كه نقد در كدام حوزه است؟ و آيا ما ميتوانيم براي نقد يك حوزه مستقل درنظربگيريم؟»
امرايي با طرح اين مسئله، پاسخ را به صاحبنظران و استادان اين حوزه، سپرد تا در مورد موضوع دومين نشست «پژوهش طرح» كه با موضوع «طراحي و روشهاي نقد» برگزار شده بود، سخن از منظر «طراحي» و «روشهاي نقد» آغاز شود.
پس از دبير علمي، احمد رحمانيان، كارشناس طراحي صنعتي و دكتراي تخصصي فلسفه هنر، اولين كسي بود كه مقاله خود را در اين نشست ارائه داد. «تحليل منطقي اشياء» موضوع پژوهش رحمانيان بود و در ابتدا به بيان اينكه تعريف منطقي از اشيائي كه طراحي صنعتي آنها را به وجود ميآورد، بايد چه خصوصياتي داشته باشد، پرداخت. و اظهار داشت: «تعريف منطقي از اشياء، بايد تعريفي باشد كه در مورد همه اين اشياء به يك سان صدق كند.»
رحمانيان، در وهله بعد، اين تعريف را مبنايي براي يكي از مباحث هنجاري حوزه طراحي صنعتي (نقد) قرار داد و بر اساس آن چند روش جديد در نقد اشياء طراحي صنعتي را نتيجهگيري كرد و ادامه داد: «ارائه تعريفي دقيق از يك موضوع، مبناي هر نوع بحث توصيفي و هنجاري درباره آن موضوع است. به عبارت ديگر، نمي توان بدوت داشتن تعريفي موجه از يك موضوع درباره اين كه آن موضوع چگونه است و چگونه بايد باشد، سخن گفت.»
پس از احمد رحمانيان، نسرين مقدم، عضو هيئت علمي دانشكده طراحي صنعتي دانشگاه تهران، درباره موضوع «نقد نشانهشناختي و معناشناختي محصول»، گفت: «به نظر مي رسد كه انسانها در دو دنيا زندگي ميكنند. يكي دنياي فيزيكي و مادي كه مملو از اشياء ملموس است و همگان در آن اشتراك دارند و ديگري دنياي سرشار از معاني كه حيطهاي اختصاصي و شخصي را دربر ميگيرد. دنياي معني هر شخص از طريق ساختارذهني، ويژگيهاي ژنتيكي، محيط جغرافيايي، فرهنگ، تجربيات، آموزش، اعتقادات و علائق ساخته مي شود. انسانها با هر ويژگي اختصاصي براي حيات خود ناگزير به خلق و استفاده از اشيا ملموس و غيرملموساند.»
مقدم، در ادامه بيان كرد: «نيازهاي ارتباطي و تعاملي انسانها با هم، باعث استفاده از ابزارها و فنوني ميشود كه براي شناخت اصول و سبك كار هنرمند و بررسي تاثير اثرهنري در جامعه صورت ميگيرد.آگاهي به اين امور، مي تواند تاثيرات مثبت آنها را افزايش داده و از خطاهاي احتمالي بپرهيزد و از اين طريق موجبات رشد و تعالي فرهنگي جامعه را ايجاد كند.»
پس از مقدم، عليرضا اژدري، عضو هيئت علمي دانشگاه طراحي صنعتي، سومين مقاله اين نشست را با موضوع «مطالعات تطبيقي بين نظريه افردنس و نشانهشناسي: چالشها و فرصتها» به سمع حضار رساند.
اژدري، در اين قسمت به نقش پراهميت ايجاد انطباق بين ديدگاههاي علوم تجربي و علوم انساني براي طراحان پرداخت و ذكر كرد: «پيشفرض طرح مسئله در اين است كه علوم تجربي و علوم انساني، نه صرفا دو حيطه علمي متفاوت، بلكه دو شيوه تفكر و روش برخورد با مسئله اند.»
عضو هيئت علمي دانشگاه طراحي صنعتي، افزود: « اهمیت تئوری افردنس به عنوان، دانش علمی برای مهندسی شهود و همچنين دانش علمی باز به روی نسبیت مفاهیم نسبت به انسان است.
او در ادامه اظهار داشت: «دو تفاوت بنیادین و مکمل درتعریف طراحی وجود دارد: «اولي، معنادار سازی، ملموس سازی، خوشایندسازی و همچنين قابل پذیرش کردن و قابل استفاده کردن فناوری و راهبردهای اجرایی؛ دومي، مدیریت و برنامه ریزی برای ریسک، تغییر، نوآوری، کارآفرینی و خدمات.»
عليرضا اژدري، طبقهبندی نحوه نگرش انسانی به محیط را در سه دسته، تقسيمبندي كرد: مشاهده مستقیم (observation)، برداشت مسقیم از مشاهده (Intuition) و برداشت غیر مستقیم از مشاهده (Inspiration) و پس از آن به نتيجهگيري و جمعبندي بحث خود پرداخت.
هادي كشاورز، كارشناس طراحي صنعتي و كارشناسارشد مطالعات فرهنگي، آخرين كسي بود كه در دومين نشست «پژوهش طرح» با موضوع «طراحي و روشهاي نقد»، پژوهش خود را با عنوان « طراحي صنعتي و مطالعات فرهنگي: وجوه اجتماعي طراح و طراحي» ارائه داد.
كشاورز، ابتدا به تغييرات تاريخي در طراحي صنعتي اشاره كرد و آن را از آغاز دوره تأسيس مدرسه باوهاوس تا به امروز، در 4 دسته اصلي، نام برد و در ادامه، اظهار داشت: « طراحي صنعتي، در حالي وارد قرن بيستويكم شد كه جوامع انساني بيش از پيش درهم تنيدهتر و به همان ميزان، پيچيدهتر شد و پس از آن به كمك ابزارهاي ارتباطي، پيشرفت بيشتري حاصل شد.»
كارشناس طراحي صنعتي و كارشناسارشد مطالعات فرهنگي افزود: «هر چه به انتهاي قرن بيستم، نزديكتر شديم، اهميت انسان اجتماعي و روابط بين انسانها، تقسيم انسان به ساحتهاي مختلف اجتماعي و شناخت رفتارهاي وي بيشتر مورد توجه طراحي و طراحان صنعتي قرار گرفت.»
هادي كشاورز، با بيان اينكه، لازمه خلق، شناخت است و لازمه شناخت، مطالعه و ادراك؛ ادامه داد: « اينكه طراح، چه ابزارها و روشهايي براي مطالعه جامعه دارد و تا چه حد بايد به اين ابزارها مسلط باشد، نكته مهمي است. همچنين، رابطه بين طراح و جامعه هدف و نحوه ارتباط بين محصول و اثرگذاري آن روي فرهنگ عمومي و نوع زندگي و تفكر كاربر، بسيار اهميت دارد.»
وي همچنين در پايان، نياز شناخت بيشتر هويتهاي مجازي را با توجه به تأثيرگذاري بر سبك زندگي، لازم دانست.
براي اطلاع از اخبار فرهنگستان هنر به كانال ما در تلگرام بپيونديد: https://telegram.me/artacademy