يوسفعلي ميرشكاك: «مارلون براندوي سينماي ايران، شهود صاعقهآسا داشت و سريع نكاتي را ملتفت ميشد كه ديگران سالها متوجه نميشدند.»
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، نخستين نشست تخصصي نقد در سينماي ايران با يادواره زنده ياد علي معلم امروز چهارشنبه اول شهريور در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد. در اين نشست خانواده زندهياد علي معلم و همچنين بسياري از هنرمندان و اهالي سينما، حضور داشتند و محمدعلي معلم دامغاني، يوسفعلي ميرشكاك، امير پوريا، اميد معلم، جواد طوسي، حميد دهقانپور و عزيزالله حاج مشهدي سخنراني كردند.
نخست، علي معلم دامغاني، رياست فرهنگستانهنر سخنان خود را با خواندن بيتي آغاز كرد: «آن تویی که میخواهم، داغ حسرتم بر دل/ خاک محنتم بر سر، آن نِیم که میخواهی»
پسرعموي علي معلم كه خود زعامت فرهنگستانهنر را برعهده دارد، سپس از همه حاضران در اين نشست و به خصوص آذر معماريان، همسر علي معلم، تشكر كرد و با ذكر اين جمله كه گاهي همسر يك مرد هم مادرش است و هم همسرش و مصداق اين سنت را زندگي پيامبر (ص) و حضرت خديجه (س) بيان كرد و افزود: « آذر معماريان اينگونه يار علي بود و در همه موارد هم تسلّي او بود و هم مادر فرزندانش، اميد و ايمان.»
علي معلم دامغاني، ادامه داد: «او خودش دنيايي از اميد و ايمان بود و ايمان داشت چون ميراثش ايمان بود و در واقع همه سرمايه مشرقزميني ما را با خود حمل ميكرد.»
رياست فرهنگستان هنر كنيه زنده ياد علي معلم را در شمار عرفاي نامدار خطه سمنان بيان كرد و با ذكر اين نكته كه او همه ميراث عرفان را از گذشتگانش به ارث برده بود اضافه كرد:« شريعت،طريقت، عرفان و دين كه ما به آنها مينازيم، از پيشينيان مادري و پدري او برايش به ارمغان رسيده بود.»
او در ادامه صحبتهايش اظهار داشت: « اگر علي را در يك ظرفيت بيغرض با دردمنداني كه به خاطر دورافتادن از سنت مثل هايدگر و نيچه، اندوه و درد بزرگي در سخنانشان است، قياس كنيم، ميبينيم كه دغدغه و دردمندي علي با سنت ارتباط داشت. وقتي در آثار اين دورافتادگان از سنت، تدبر ميكنيم به گونهاي درد بيپدري وجود دارد. اينكه يك مرتبه انسان فكركندكه پدرش مرده، خدا مرده و ديگر آفتابي طلوع نميكند، به دليل دورافتادن از سنت است، ولي حقيقت اين است كه اگر ما هستيم، آفتاب طلوع ميكند و فرزندمان متولد ميشود. علي با وجود اينكه به سنت توجه داشت، مدرنيته و دنياي روز را هم ميشناخت و به نوعي او سياح دورۀ جديد به شمار ميرفت و سينما را از دو زاويه ميديد.»
استاد معلم با ذكر اين مطلب كه «رفرنس» بايد به عنوان «منبع» باشد و نه به معني استناد صرف و سلب مسئوليت از كسي كه آن را ميگويد، بيان كرد: «متاسفانه غرب يكي از بزرگترين بديها را در حق خود و ما كرد و آن هم روش مآخذ است. بايد حرف را باور كرده باشي و آن را از خود كرده باشي و بعد آن را اظهار كني و در غيراينصورت قابل قبول نيست چيزي را كه باور نداري، به آن استناد كني.»
رياست فرهنگستان هنر در پايان سخنراني خود بيان داشت كه اين بزرگوار چون آدم حساسي بود، روزگارش آن طرف بهتر است و با آرزوي برخورداريها و شادماني روح آن مرحوم صحبتهايش را به پايان برد.
سخنران بعدي، دوست و يار قديمي علي معلم، يوسفعلي ميرشكاك، بود كه سخنش را اينگونه آغاز كرد: «گرچه تمام عمر درباره مرگ ميخوانم و مينويسم اما مرگ علي معلم در باور من نميگنجد. او را در گذشته، «مارلون براندوي» مستضعفين نام گذاشته بودم، چرا كه او به ذات پدرخوانده سينماي ايران بود و بدون حمايت ديگران و فقط با كمك همسرش، مجلهاي بسيار پروزن تشكيل داد و جشن حافظ رابه پاكرد.»
ميرشكاك با ذكر اين نكته كه همتي كه علي معلم داشت را گاهي نميتوان در چند وزارتخانه پيدا كرد، ادامه داد: «ضرورتها را همه درك نميكنند، اما ويژگي علي معلم درك ضروريات بود. او معتقد بود كه ما بايد در سينما به جايي برسيم تا بتوانيم با ديگران تمايز داشته باشيم و سينماي ما بايد آن سينمايي باشد كه نشان دهنده هويتمان است و پا را از دايره پروپاگاندا فراتر گذارد؛ وگرنه به فراموشي ميرويم.»
اين شاعر اضافه كرد: «شايد به خاطر شخصيت و حميّت علي معلم است كه تصور ميكنم او همچنان زنده است، چون كساني كه با او كار كرده بودند ميدانستند كه او با يك كاراكتر و يك چهره، بدون گريم، چند نفر بود و عمده موفقيتش هم به همين دليل بود»
يار قديمي معلم ادامه داد: علي، شهود صاعقهآسا داشت و سريع نكاتي را ملتفت ميشد كه گاه بعضي افراد، سالها متوجه نميشدند. گاهي ما چيزهاي خلاف عادت ميگفتيم كه فكر ميكرديم حالا حمل بر جنون يا سفاهت ميشود؛ ولي علي به سرعت مصداقش را از عالم سينما پيدا ميكرد و من حيرت ميكردم كه چگونه اينها را ميگيرد.»
ميرشكاك به ويژگي ديگر زنده ياد علي معلم اشاره كرد و افزود: «علي معلم هيچگاه از وجود ديگران سوء استفاده نميكرد و هميشه خودش را پشت صحنه نگه ميداشت و سعي ميكرد ديگران را جلو بياندازد و آنها را نشان دهد. او بيدريغ به ديگران ياد ميداد و نميخواست كه امامزاده باشد؛ براي همين هيچگاه نمينوشت و بيشتر سعي ميكرد تنها كار را جلو ببرد و عرصه را براي ديگران حاضر كند.»
امير پوريا نيز از ديگر سخنرانان اين نشست بود كه با خواندن قطعاتي از يادداشتها ودستنوشتههاي شخصي علي معلم سخنانش را آغاز كرد و گفت: «او يادداشتهايي داشت كه شايد براي عدهاي از روزنامهنگاران جذاب باشد.»
پوريا ادامه داد: «علي معلم فرد توانايي در تشخيص تواناييها بود. او تنها كسي است كه نامش با نقد گره خورده؛ اما هرگز به عنوان منتقد فعاليت نكرد و در واقع مياندار دنياي نقد بود. او در دنياي نقد از پديدههاي ساده آغاز ميكرد اما آن را به طور شگفتآوري به يك مسئله فني و يك خوانش جديد وصل ميكرد و نگاه نظارتي داشت.»
اميد معلم، پسر زندهياد علي معلم، آخرين سخنران بخش نخست اين نشست بود كه درباره پدرش چنين گفت: «فكر نميكردم كه او به اين زودي ما را ترك كند. اگر ما از وجود كساني چون او در زمان حياتشان استفاده كنيم ديگر با رفتنشان اينقدر دچار آه و افسوس نخواهيم بود؛ چون امثال او كه اين چنين درباره سينما اطلاعات داشته باشند، بسيار نادرند و شايد دهها سال، بلكه صد سال بگذرد تا چون او كسي به دنيا بيايد.»
وي ادامه داد: پدرم كسي بود كه جامعه را دچار تغيير و تحول ميكرد ولي از ظرفيتهايش استفاده نشد؛ حتي برخي تلاش كردند تا او را ناديده بگيرند. گرچه رفتنش موجب شد كه با كساني كه دوستشان داشت، ملاقات كند و از ديدن آنها لذت ببرد، اما امروز كسي را از دست دادهايم كه صحبتهايش در مورد سينما در هر مكاني، مانند برگزاري يك كلاس درس بود. او نظريات خاص خود را داشت و از معدود افرادي بود كه به نقد جامع معتقد بود.»
جواد طوسي، در پانل دوم اين نشست، اولين كسي بود كه به پشت تريبون رفت. او اظهار داشت: «با توجه به عنوان برنامه در اين زمان محدود، يك مرور تاريخنگارانه لازم است كه در نهايت به سوژه اصلي يعني دوست عزيزم، علي معلم ميرسم. در مراحل تكويني سينما، شايد يك تعريف مناسب و تخصصي از نقد فيلم نداريم و بيشتر برگردان قصه، روايت و بازخواني آنهاست. دوران فطرت هم باز نقد محلي از اعراب پيدا نميكند و در واقع از سال 1327 به بعد اولين گامهاي همراه با آزمون و خطا برداشته است.»
طوسي ادامه داد: «علي معلم همواره آدمهايي كه ريشههايي اينجايي داشتند را پيدا ميكرد و به موقع سراغشان ميرفت و توجه به ريشههاي اين آب و خاك و اين نسبت و وابستگي بيتكلف را يك وظيفه و تعهد مطبوعاتي ميدانست و از اين منظر ژورناليست را معنا ميكرد.»
اين منتقد فيلم با ذكر بعضي از پارامترهايي كه م.مبارك و يا فرخ غفاري در نقد بيان كردهاند، سخنان خود را در باب نقد بيان كرد.
حميد دهقانپور، ديگر سخنران اين برنامه، درباره علي معلم گفت: «دو خاطره از علي معلم ذكر ميكنم كه يكي مربوط به دوران كارشناسي ارشد او در دانشگاه هنر است كه يك روز با رياست دانشگاه و بنده جلسهاي داشتند و ديدگاه و نظرياتشان به مديريت منتقل شد و ديگر اينكه در زمان فيلم آفسايد وقتي داشتيم از آلمان خارج ميشديم يكي از ماموران گمرك با ايشان رفتار خوبي نداشت؛ ولي ايشان برخورد فرهنگي و بسيار مناسبي با آن مامور داشت.»
او درباره مفهوم نقد بيان كرد: «نقد، به معناي بهينه چيزها را برگزيدن است. صحت و سقم يك اثر را بررسي و ارزشگذاري و ارزشيابي كردن است.»
عزيزالله حاج مشهدي كه آخرين سخنران اين نشست بود، درباره زندهياد علي معلم گفت: «من هم مانند يوسفعلي عزيز اعتقاد دارم كه حتما جان شيفته علي در جمع ماست و هروقت چنين برنامههايي برگزار ميشود، قطعا حضور دارد. قبل از ورود به استاد معلم گفتم كه من يك عذرخواهي به شما بدهكارم چون روز تشييع در حضور شما يك شعري را خواندم: كاش بودي علي جان، كاش بودي، كاش سرگرم دنياي تصوير بودي، گرچه از روزگارن پررنگ تزوير دلگير بودي.»