نشست تخصصیِ «بنای تخت جمشید؛ اثر حاکمان یا هنرمندان؟» برگزار شد.
نشست تخصصیِ «بنای تخت جمشید؛ اثر حاکمان یا هنرمندان؟» برگزار شد
پژوهشکدة هنر این بار میزبان نشستی تخصصی بود که به بررسی بخش مهم و کمتر شناختهشدة تاریخ، هویت و فرهنگ ایران میپرداخت.
میراث عظیم فرهنگ، تمدن، باورها و هنرِ «هخامنشی» از ورای تخت جمشید ـ که نماد و مظهر این دوران است ـ به وسیلة صاحبنظران نامآشنای تاریخ، فرهنگپژوهی، زبانشناسی و معماری ایران کهن بررسی و تحلیل شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکدة هنر، این نشست تخصصی که با عنوان «بنای تخت جمشید؛ اثر حاکمان یا هنرمندان؟»، پرسشی مهم و بنیادین را پیشِ روی پژوهشگران تاریخ تمدن، فرهنگ و هنر ایران در روزگاران باستان و همه علاقهمندان این حوزة مطالعاتی پیش رو مینهاد، عصر دوشنبه شانزدهم اسفند از ساعت 14 الی 17 در سالن کنفرانس فرهنگستان هنر برگزار شد.
در این نشست ـ که با استقبال چشمگیر اهالی هنر و فرهنگ و محققان همراه بود ـ محمدتقی ایمانپور، منصور فلامکی و عسکر بهرامی، به ترتیب به ارائه دیدگاهها و مباحث خود پرداختند و با بررسی معماری بنای تخت جمشید، افقی تازه به گسترة شناخت فرهنگ، حکمت، مدنیّت و هنر دوران هخامنشی گشودند؛ دورانی که حلقهای مهم از هویت ایران کهن است.
بنمایههای نمادشناختی تخت جمشید: یک نگرش تطبیقی
نخستین سخنران نشست، که سخنش بازتابهای فراوانی هم در میان حاضران برانگیخت، دکتر محمدتقی ایمانپور (مدرس رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر نامآشنای تاریخ هخامنشیان و صاحب مقالات پژوهشی و تحقیقات پُرشمار در این حوزه) بود که سخن خود را بر محور نمادشناسی تطبیقی تخت جمشید و ملل و اقوام باستانی تابع امپراطوری ایران هخامنشی و بنمایههای این نمادشناسی سامان داد.
ایمانپور که به ایراد سخن با عنوان «تخت جمشید و بن مایه های هنر هخامنشی» پرداخت، به تشریح عناصر و آرایهها و ساختار زیباییشناسی بنای تخت جمشید از جمله دروازة ملل، نماد فروهر، اشکال و نقوش محوری در جایجای این بنا و اشتراکات آن با نمادشناسی دیگر اقوام و ملل تحت تابعیت امپراطوری هخامنشی، از جمله آشوریان و سومریان و....، با نمایش تصاویر مربوط به هر یک پرداخت و گفت: وقتی به تمدنهای آشوری برگردیم دقیقاً همین ورودی دروازه ملل در مدخل کاخهای آشوری به چشم میخورد. در معماری این دروازه پیداست که از هنر و مهارت معماران آشوری استفاده شده است. یک نماد بسیار مهم فروهر است که در بخشهای مختلف تخت جمشید دیده میشود و در اقوام دیگر از جمله مصریان هم، با کمی اختلاف، دیده شده و در بینالنهرین نیز این نماد در میان آشوریان و سومریها رواج داشته است. مسئلة بعدی، هیئتهای نمایندگی اعزامشده به پیشگاه شاه است که هدیه و خراج و پیشکش آوردهاند و در تخت جمشید، 23 ملیّت را میبینیم که این هم ریشه در اقوام زیر سلطه ایران از جمله سومر و آشور دارد. اشکال ابتداییتر و کهنتر آن نزد این اقوام هم وجود دارد که در این اشکال شاه نشسته و هیئتها مقابلش صف کشیده و در حال باریابیاند. نماد دیگر، مجسمه کوروش در پاسارگاد است که ریشه آن به مصر و دره مقبره شاهان میرسد و در معابد منطقهالاخضر هم یافت شده است.
وی در ادامه به تأثیر فراوان عیلامیها بر تمدن هخامنشی اشاره کرد و گفت: لباسهای عیلامی در نقوش تخت جمشید و در لباس پارسیان و حتی امروز در نقاطی از غرب کشور حضور دارد. نقش داریوش در بیستون که گئومات مغ را زیر پایش دارد و نمونههایش در تمدنهای دیگر، تأثیر معماری آسیای صغیر و یونان بر معماری ایران، تصویر شاه و کسی که مقابلش زانو زده، جدال شیر با شاه و در بغل گرفتن سگ که همه با اندک اختلافی از آشوریان برگرفته شده است از جمله موارد دیگری بود که این پژوهشگر تاریخ به آنها اشاره کرد.
ایمانپور در نتیجهگیری و استنباط خود از ذکر این مثالها و نمونهها از همسانی نمادها نزد اقوام مختلف اظهار داشت: اگر تاریخ را خوب بشناسیم یعنی همین: از هم تأثیر پذیرفتن و از تجارب یکدیگر استفاده کردن و تجارب هم را تکامل بخشیدن. این امپراطوریها، یعنی آشور و مصر و بابل و سومر و سارد و لیدی و...، همگی مستعمره و بخشی از سرزمین ایران و زیر سلطه امپراطوری بزرگ ایران بودهاند. از این روی، منطقی است که وقتی بخواهند بنایی بسازند که معرّف عظمت و شکوه این امپراطوری باشد معمارانی را از سراسر نقاط تابع حکومت مرکزی ایران بیاورند و به کار گمارند و بدینگونه همه تجربهها و مواریث ملل دیگر در یک بنا تجلی مییابد.
این کارشناس و صاحبنظر تاریخ هخامنشیان یادآور شد: آنچه به نام تخت جمشید یا پرسپولیس میشناسیم نمادی تمامعیار از معماری امپراطوری هخامنشی است که متکی بر توانمندیهای تمامی ملل و سرزمینهای زیر سیطره خود ـ که در واقع بخشی از ایران هستند ـ بوده و به صراحت تمام میتوان آن را «هنر هخامنشی» نام نهاد.
ایمانپور دربارة نگاهها و دریافتهای نادرست به این اشتراکات، که در جهت تضعیف این امپراطوری بزرگ جهانی بوده است، خاطرنشان کرد: این اتفاقاً نه ناشی از ضعف یا تقلید که برخاسته از توانمندی و روشناندیشی حاکمان این دوره است که میکوشند بی هیچ تعصب و تنگنظری از همه هنر اقوام و مناطق تحت انقیاد خود، که در همه سرزمینها پخش شده و پراکنده است، به بهترین و ماندگارترین شکل استفاده کنند و آن را کاملتر و عظیمتر و در زیر چتر یک هویت یکپارچه نمود و جلوه دهند. مهم این است که حاکمان بتوانند فضایی بیافرینند که در آن هنرمندان هر اقلیمی حداکثر قابلیت و توانمندی خودشان را به ظهور برسانند و هنرمندان واقعی، که توده مردم هستند، تمام توانایی خود را به کار بگیرند و بنایی به ماندگاری تخت جمشید را بسازند.
تخت جمشید؛ دریچهای به بازشناخت تمامیت فرهنگ ایرانی
سخنران بعدی نشست، چهره ماندگار معماری کشور و استاد طراز اول و پیشکسوت این عرصه، استاد دکتر منصور فلامکی بود که از روح و درونمایه سنّت فرهنگی و حکمت و آئین حکومتورزی و هنرآفرینی نزد هخامنشیان سخن گفت. وی با اشاره به این نکته که تخت جمشید یکی از جدّیترین راهها برای بازشناسی فرهنگ ایرانی و شناخت «ارتباط ایرانی» چه با زمین و چه با آسمان است به طرح دو پرسش بنیادین پرداخت.
این صاحبنظر معماری و مرمت بناها و شهرهای تاریخی گفت: من به جای حاکمان، تعبیر فرمانکاران و فرمانآوران و به جای هنرمندان، تعبیر هنرآوران میگذارم که دقیقتر است. استاد فلامکی که خود عنوان سخنانش را «در میدان فرماندگان و هنرآوران تخت جمشید» برگزیده بود، در ادامه به بیان مؤلفههای «انگاره» شاهنشاهی در دوران باستانی ایران پرداخت که در آن، شاه، حاکم نبوده و با همه نظایر خود در جهان از یونان و روم و... تفاوت داشته است. مطابق این سنّت، شاه بیشتر مسئولیت داشته و دشواری وظیفه و تعهد در میان زمین و آسمان را تداعی میکرده است. پس با این حساب، نه اطلاق حاکم بر او صحیح بوده است و نه فرمانگذار، بلکه فرمانآور بوده است ـ در نظامی که بر اصول متکی بود نه بر شخص. اینان خدمتگذاران مطلق آدمیان بودند که آنان را «مدیریت» میکردند نه «حکومت».
مؤلف کتاب «فارابی و اندیشه شهروندی در ایران» افزود: چرا ما معماری تخت جمشید را نمیشناسیم؟ بنایی که هر شش جهت را همزمان در خود بازتاب میدهد. کتاب «برسم» که انگاره کلّیت نقوش این دوران در آن متجلی است زمینهای صرفاً انسانیـالهی را میآفریند که لزوماً به حکومت ارتباطی ندارد.
فلامکی مباحث خود را اینگونه جمعبندی نمود که: ما دوگونه با این «برسم» میتوانیم برخورد کنیم: 1. به عنوان عناصر و نقوشی که تقدسآفرین هستند و حرمت محیطی میسازند و وحدتبخش هستند؛ 2. به عنوان وجهی ریشهدار در فرهنگ آدمی.
چندزبانگی در هخامنشیان؛ از گوناگونی تا پیوستگی
سومین و آخرین سخنران نشست دکتر عسکر بهرامی (دکترای فرهنگ و زبانهای باستانی از دانشگاه تهران، عضو هیئت علمی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، نویسنده، مترجم، سردبیر نشریات گزارش میراث و آینه میراث) بود که به قرائت مقاله خود با عنوانِ «چندزبانگی در شاهنشاهی هخامنشیان یا سیاستهای زبانی امپراطوری هخامنشی» برای حاضران پرداخت.
در این مقاله ابتدا سیری از زبانهای رایج در قلمرو شاهنشاهی هخامنشی و استفاده از آن، به ویژه بهرهگیری داریوش از این دایره امکانات زبانی در توسعه و استحکام امپراطوری خود و گسترش آن در قلمرو جغرافیایی این پادشاهی که پهنهای از آسیای صغیر تا اروپا و شمال آفریقا بود، تشریح گردید.
بهرامی در ادامه به زبان آرامی به عنوان زبان اداری امپراطوری، زبانهای آشور و اکد و عیلامی اشاراتی شد و پارهای از سیاستهای زبانی داریوش بررسی شد. برخی از این سیاستها بدینقرار است: برگزیدن زبان آرامی به عنوان زبان اداری و حکومتی کشور؛ استفاده محلی از زبانهای مصری، یونانی و...؛ دگرگونسازی زبان فارسی باستان و اندیشیدن تدبیری برای قابل فهمسازی همگانی آن در قلمرو قدرت؛ گماشتن مترجمان و فراگرفتن فارسی باستان برای حل مشکلات از پی درک ضرورت ارتباط کلامی درباریانی از قومیتها و ملیتهای گوناگون.
بهرامی مقاله پژوهشی خود را با تشریح راهکارهای داریوش برای حل مشکل چندزبانگی، اینگونه به پایان رساند: 1. بهکارگیری زبانهای مختلف و متنوع در کنار یکدیگر به ویژه در کتیبههای چندزبانه (عیلامی- اکدی- بابلی- فارسی باستان)؛ 2. استفاده از زبان آرامی به عنوان زبان اداری و مکاتبات و مراسلات رسمی و دیوانی؛ 3. بهرهگیری از مترجمان در همه سطوح اداری؛ 4. استفاده از زبان فارسی باستان پس از تقویت زبان و ابداع خط آن.
پایانبخش این نشست پرسش و پاسخ حاضران و صاحبنظران بود.
گفتنی است کمیته ایران پیش از اسلام پژوهشکدة هنر با هدف تعمیق مطالعات فرهنگ و تاریخپژوهی ایران باستان، نشستهای تخصصی خود را با مشارکت علاقهمندان این حوزه تداوم خواهد داد.