پژوهشکده هنر، نهمین نشست از سلسله نشستهای «هنر معاصر» را با بررسی دیدگاههای «رودولف آرنهایم» برگزار کرد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر، در این نشست که از سوی کمیته هنر معاصر گروه تاریخ پژوهشکده هنر، با همکاری پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی، عصر روز چهارشنبه، ۴ اسفند ماه، در پژوهشکده هنر برگزار شد، دکتر جمال عرب زاده و دکتر کامبیز موسوی اقدم، اعضاء هیأت علمی دانشگاه هنر به بررسی دیدگاه های «رودولف آرنهایم» پرداختند.
«رودولف آرنهایم» (۲۰۰۷-۱۹۰۴) فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی در حوزه سینما و هنر است. آرنهایم از پی تسلط نازیها بر آلمان و پس از مهاجرت به چند کشور سرانجام در سال ۱۹۴۰ به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا زیست. کتاب «هنر و ادراک بصری»، ترجمه مجید اخگر، که از سوی انتشارات سمت منتشر شده است، از شاخص ترین آثار آرنهایم در حوزه روانشناسی و هنر محسوب می شود. آرنهایم به واسطه استفاده از نظریه گشتالت در بررسی هنر، شهرت جهانی یافته است. وی دوره کاری مشترکی با «ارنست گامبریچ»، یکی از مورخان برجسته هنر داشت و نوع دیدگاههای این دو به هنر، بسیار چالش برانگیز بوده است.
در این نشست دیدگاههای آرنهایم با نگاهی به کتاب «هنر و ادراک بصری» از سوی صاحب نظران حاضر در نشست بررسی شد.
کامبیز موسوی اقدم، منتقد و پژوهشگر هنر سخنان خود را با ارائه توضیحاتی در خصوص ظهور نظریه «گشتالت» آغاز کرد و گفت: ایده و مفهوم گشتالت برای نخستین بار در فلسفه توسط کریستین ارنفلس، فیلسوف اتریشی تحت تأثیر ارنست ماخ و گوته معرفی شد.
وی ادامه داد: بر اساس نظریه گشتالت، مجموعه اجزا، انرژی بیشتری نسبت به تک تک آنها دارند؛ به عبارت دیگر، گشتالت دنیا را در کُلهای معنیدار تجربه می کند. این یک دیدگاه کلنگر است که در برابر نگاه تجزیهگرا، که دیدگاهی علمی است، قرار میگیرد. برای مثال ارنفلس مطرح می کند که وقتی نت های موسیقی کنار هم قرار میگیرند، از ترکیب آنها ملودی ساخته می شود؛ اگر این نت ها به تنهایی شنیده شوند، هیچ گاه تأثیری همانند ملودی نخواهند داشت.
موسوی اقدم مارکس ورتهایمر، ولفگانگ کوهلر و کورت کوفکا، را چهرههای برجسته و مطرح در نظریه گشتالت نامید، که از بین آنها ورتهایمر و کوفکا اساتید آرنهایم بوده اند. وی تصریح کرد: گشتالت یکی از مباحث روانشناسی ادارک است که این ادراک را به شکل بازتابی جستجو کرده و همواره به دنبال یافتن نظم در طبیعت است. بر اساس این نظریه، ما اشیاء را همانگونه که در حرکت ظاهری می بینیم، ادارک می کنیم. در واقع، اشیاء به صورت کل هایی یکپارچه، و نه دسته هایی مجزا، دیده می شوند. این نظریه در اوایل قرن بیستم، در حوزه های مختلفی، از جمله هنر، عمومیت یافت.
در ادامه نشست دکتر موسوی اقدم و دکتر عرب زاده، در راستای شفاف سازی نظریه گشتالت، به بیان مثالهایی تصویری پرداختند؛ عرب زاده، مبنای تفکر آرنهایم را ادراک فضای بصری و تنش دانست و گفت: آرنهایم، بر این باور است که یک نگاه گشتالتی می تواند از میزان تنش بکاهد. عرب زاده ادامه داد: آرنهایم در کتاب «هنر و ادراک بصری» که با تصاویر زیادی همراه است، به بررسی پیچیده ترین موارد همچون نقطه، خط، گرافیک و حتی مجسمه سازی می پردازد؛ به این ترتیب می توان گفت که آرنهایم تمایل زیادی به سبک نقاشان مدرن دارد؛ چراکه معتقد است آنها به شیوه مؤثرتری از عناصر بصری فعال، استفاده کردهاند.
در ادامه موسوی اقدم در بررسی وجه تمایز دیدگاههای آرنهایم و گامبریچ بیان کرد: بر اساس دیدگاه آرنهایم، نخستین تلاش ها برای بازنمایی در تاریخ، بر اساس احساس شباهت بین فرم دو چیز اتفاق
می افتد؛ در حالی که در تضاد با آرنهایم، گامبریچ، توانایی تشخیص تصویر را مبتنی بر بازتاب های ذهنی می داند.
وی همچنین با طرح موضوع آنتروپی و هنر، در توضیح آن گفت: آنتروپی، قانونی در فیزیک است. بر اساس این قانون مواد به سمت حداکثر بی نظمی میل دارند. آرنهایم به طرح این مفهوم و ماهیت علمی در عرصه هنر پرداخت و در سال ۱۹۷۱، به دنبال نقض هنر مدرنیسم، بیان کرد که آنتروپی به بینظمی منجر نخواهد شد، بلکه از بی نظمیها نظمی به وجود میآورد.
در پایان این نشست دکتر عرب زاده به بررسی فصل پایانی کتاب «هنر و ادراک بصری» با عنوان «بیان» که به مبحث زیبایی شناسی اختصاص دارد، پرداخت و سپس کارشناسان نشست به پرسشهای مخاطبین پاسخ گفتند.
گفتنی است پژوهشکده هنر، سلسله نشست های پژوهشی هنر معاصر را همچنان با حضور صاحبنظران و عموم علاقمندان ادامه خواهد داد.