دومین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی تاریخ سینمای ایران در مرکز هنرپژوهی نقش جهان برگزار شد. دومین نشست از سلسله نشستهای پژوهشی تاریخ سینمای ایران در مرکز هنرپژوهی نقش جهان برگزار شد
به گزارش روابطعمومی فرهنگستان هنر، در ادامه مجموعه نشستهای پژوهشی تاریخ سینمای ایران، که با همکاری معاونت توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی، و معاونت فرهنگی و هنری فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود، علی بختیاری حاصل چند سال پژوهش خود را در زمینه گرافیک در سینما با عنوان «تاریخ گرافیک در سینمای ایران» ارائه کرد.
در ابتدای این نشست که با هدایت محمدرضا مقدسیان، مجری و منتقد سینما، در روز دوشنبه 20 آبان 1398، ساعت 16، در مرکز هنرپژوهی نقش جهان برگزار شد، به اهمیت تاریخ گرافیک ایران از زمان پیدایش سینما در ایران و بهویژه سینمای داستانی، پرداخته شد. این ارائه که حاصل سالها پژوهش علی بختیاری بود، جایگاه گرافیک در سینما را مرکز ثقل خود قرار داد و با پسزمینه قراردادن فرهنگ و هنر عامه و عامهپسند و همچنین تاریخ سینمای ایران، چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن، نشان داد که گرافیک در سینما از مهمترین رشتههای مطالعاتی است که میتواند پایه و اساسی برای ورود به دنیای درون فیلم، و حتی معرف آن باشد و از آن مهمتر خاطرنشان کرد هنوز در شاخههای مختلف سینما غفلت مطالعاتی وجود دارد که امید است با تلاش پژوهشگرانی دلسوز، این کاستیها هر چه بیشتر و دقیقتر بررسی شود. محمدرضا مقدسیان، منتقد جوان سینمای کشور که کارشناسمجری این برنامه بود، با خیرمقدم به حضار، برنامه را آغاز کرد و با بیان مطالب مقدماتی درباره این پژوهش، به مبحث اصلی نشست وارد شد. او با اشاره به اینکه این نشستها برای تبیین پژوهشهاست و بهتر است با مطرحشدن سؤالاتی، زمینهای باشد برای بهترشدن کیفیت آن، گفت: تبادل نظر میتواند خلأها را پُر کند. او اظهار امیدواری کرد شرایط انتشار این پژوهشها نیز فراهم شود و چنین تحقیقات پُرزحمت و چندسالهای بتواند به نتیجه مطلوب برسد.
در ادامه از علی بختیاری، محقق و پژوهشگر این نشست دعوت شد تا به بیان مطالب بپردازد. او در ابتدای سخنانش با اذعان به این نکته که این پژوهش در سه زمان مختلف مطرح و تکمیل شده تا به نقطه کنونی برسد، افزود: پیشینه این پژوهش پیچیده است؛ چراکه منابع بهراحتی در دسترس نیست و این گزارشها بهاجبار نوع ارگانیک به خود میگیرند و مشتمل بر زمان میشوند تا شکلی کاملتر به خود بگیرند. گاهی پیش میآید که یک تصویر و یا چند فریم از یک فیلم، نظر ما را درباره تاریخ سینما عوض کند. خوشبختانه نهادهایی که فیلمها را بایگانی میکنند، کارشان را خوب انجام میدهند، اما نکته مهمتر و مرحله قبلتر این است که این اسناد به دست این نهادها برسد. بعضاً به مواردی از این دست برمیخوریم که فیلمهای مهمی در راه گم و یا خریدوفروش میشوند و در نهایت هیچوقت به آنجایی که باید برسند نمیرسند؛ بنابراین درباره تاریخهایی صحبت میکنیم که خیلی دور و خیلی نزدیک هستند! و نظرها درباره آنها مدام در طول زمان عوض میشود. بختیاری با توضیحات ابتدایی درباره پروژه، اشاره کرد که این بیانی حدوداً یکساعته است از تحقیقی مفصّلتر که امیدواریم به شکل کتاب بیرون بیاید. پس بهناچار بهصورت کُد با مباحثی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتهاند برخورد میشود. او با اشاره به قواعد و تئوریهایی که میتوانند به تنظیم پژوهشهایی اینچنینی کمک کنند و اینکه خوانش تکتک تصاویر، زمانی بسیار را میطلبد، در ادامه سخنانش افزود: طبیعتاً چون این پژوهش راجع به تاریخ است، اولین مبحثی که پیشِ روست روند تاریخی و کرونولوژی گرافیک در ایران است. مطلب جالب توجهی که مورد مطالعه قرار نگرفته «شمایلنگاری» یا «آیکونوگرافی» گرافیک در سینمای ایران است. من با بازخوانی تاریخ گرافیک سینما از منظر سه دوره زمانی مختلف، آن را تقسیمبندی کردم: از ابتدا تا سال 1327؛ از این تاریخ تا سال 1357؛ و پس از آن تا 1370. سینما را از لحاظ سینمای داستانی از سال 1309 در نظر گرفتهام؛ چراکه پیش از آن، سینما حالتی مستندگونه دارد. وی با اشاره به اینکه بین سالهای 1309 تا 1327، نُه فیلم ساخته شده که تنها دو فیلم آن ساخته سینمای ایران است و مابقی از سینمای هند به ایران وارد شده، این تاریخ را مبنای پیشاتاریخ پژوهش خود قرار داده و با پیگیری روند پوسترها از ابتدا، یعنی ورود مواد گرافیکی به ایران و تفاوت کیفیت آنها، توضیح داد که رسمالبیان زیباییشناسی گرافیک پوسترهایی که با مواد وارداتی طراحی میشد در زمان خود کاملاً متفاوت بوده است. اشاره به ورود فیلمهای غیرایرانی و رونق پاورقیها بهعنوان سنگ بنای سه تا چهار دهه پس از خود، ادامه سخنان بختیاری بود. او همچنین ادامه داد که این روند از لحاظ زیباییشناسی، اساس کار طراحان رمانهای عامهپسند شد. این پژوهشگر افزود: ساخت فیلم در سال 1327 سازوکار طراحی را عوض کرد و از آن به بعد وارد فازی جدید شد که تا زمان انقلاب ادامه یافت. در شروع رنگ نداشت و بهخاطر تکنیک چاپ ارزانتر و همچنین نبودِ تجربه تبلیغات، در قطعههای کوچک و شبیه به تراکتهای امروزی عرضه شد. تکنیک قالب در آن دهه تکنیک «کولاژ» بود که در آن دوره در تمام کشورها مرسوم بود. بختیاری پس از گذر از این دوره، به دهه 1330 پرداخت که به نظر او از لحاظ گرافیک در پوستر، دههای جذاب است. تبلیغات محیطی و پرداختن به ظهور دو طراح مهم در آن دوره، گیراگوسیان و اوجاقیان که هر دو مهاجر و دارای تحصیلات نقاشی بودند و توانستند با تسلط خود بر نقاشی، بازار پوستر و نقاشی سردر سینماها (یکی از المانهای مهم در صنعت فیلم) را در دست بگیرند، نکات برجسته این دهه بود که بررسی شدند. در ادامه نشست وجود عنصر زن در پوسترها در این دهه بررسی شد. بختیاری با ورود به دهه 1340 سینما و اشاره به این مهم که سینمای آن دوره از سینمای مبتدی و آماتوری فاصله گرفت و به سینمای حرفهای و تولیدهای صنعتیتر وارد شد، افزود: اتفاق مهم این است که کارگردان در مقام عنصر مهم فیلمسازی، دارای جایگاه تثبیتشدهای در پوسترها میشود؛ این جایگاه پیش از این مرسوم نبود و نام استودیو اهمیت بیشتری برای جذب مخاطب داشت. تغییر دیگر، ایجاد جایگاه ستاره و تثبیت جایگاه زیباییشناسی ارائه ستاره است؛ یعنی بازنمایی بزرگ ستاره و بهاصطلاح، ورود گرافیک سینما به نظام ستارهپروری که عموماً در پوسترها پررنگتر از دوران دیگر به آن پرداخته شد. بختیاری همچنین به یونیفرمهای مخصوص که اندازهای واحدی پیدا کرده بودند اشاره کرد و تجربه گرافیک هنرمندانه و تأثیر همکاری با سینمای کشورهای دیگر در پوسترهای فیلم را بررسی کرد. این پژوهشگر افزود: تأسیس چاپخانه افست و کارخانه کاغذ، امر گرافیک را تسهیل بخشید و ورود افراد تحصیلکرده به این حیطه، تحولی عظیم را نهفقط در امر گرافیک سینما، بلکه در نشریات نیز ایجاد کرد. در ادامه نشست ایجاد گالریهای خصوصی و انجمنهای فرهنگی که از دیگر تحولات بود بررسی شد و فیلم «خشت و آینه» و طراحی پوستر آن، که اثر مرتضی ممیز بود و با پوسترهای رایج آن دوره تفاوتی شاخص داشت، بهعنوان مدخلی برای گرافیک نوین مورد بحث قرار گرفت. از دیگر مباحث این نشست، اشاره به دو پوستر مهم بود که در سال 1346 طراحی شدند؛ یکی اثر فرشید مثقالی برای فیلم «روزهای تاریک یک مادر» و دیگری اثر کیارستمی برای فیلم «وسوسه شیطان». به عقیده بختیاری طراحی این دو پوستر با زمان قبل و بعدشان متفاوت است. بختیاری با این اشارات، در ادامه سخنانش اضافه کرد: حتی موفقنبودن فیلمها میتواند در به فراموشیسپردن پوسترها دخیل باشد. او همچنین افزود: سفارش به طراحان جوان و خلاق در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اتفاقی مهم بود که منتهی شد به سلسله موفقی از طراحی پوسترها برای فیلم. تایپوگرافی در سالهای حدود 1350 که از لحاظ گرافیک در سینما و تاریخ فرهنگی و هنری دههای مهم است، به روند هنری پوسترها کمک کرد؛ همانطور که سینمای آزاد این کار را کرد؛ چراکه آثار این دهه در پی بعضی دریافتها و شرایط اجتماعی سیاسی خاص پدید آمد. این روند در سینمای عامهپسند نیز رشد کرد و دورهای تازه رقم خورد. تأسیس تلویزیون ملی مبحثی دیگر بود که به آن پرداخته شد. ایجاد رقیبی جدی برای سینما و اولین برخوردها با ابزارهایی چون آنونس، پوسترها و حتی نقاشی سردرها و تمرکز بر آن موارد، دستمایه بختیاری برای ورود به بحث اهمیت جنبه قهرمانی و تحریکآمیز پوسترها برای جذب مخاطب و یا بهاصطلاح آن دوره، کشاندن تماشاگر به سینما شد. در ادامه برنامه، این پژوهشگر به چهار شمایل اساسی اشاره کرد که همه یا بیشتر پوسترها را میتوان با آن بررسی کرد. بخش اول عنصر «ستاره» در پوستر است که در آن دوره، درخشانتر از هر دوره دیگر با آن برخورد شد. بخش دوم جنبه «اروتیک» پوسترهاست که گاهی در آن غلو هم صورت میپذیرفت و در واقع پوستر را دریچهای جذاب برای کشاندن مخاطب به سینما میکرد. بخش سوم جنبه «دراماتیک» و بخش چهارم «تایپوگرافیک» پوسترهاست. او همچنین اضافه کرد که این اصول که در دهه 1330 بهصورت تجربی با آنها برخورد شده بود، در این دهه شکلی پختهتر به خود گرفت. بختیاری سخنانش را با ورود به بخش پایانی تقسیمبندی خود، اینگونه ادامه داد: از زمان انقلاب با حذف ستاره و بروز المانهایی از دفاع مقدس، تعاریف در پوستر عوض شد و هویت زن در پوستر شکلی دیگر یافت. جایگاه زن در پوسترهای دهه 1370، که کمی پیشتر از آن و در فیلمهای دهه 1360 در نقش مادر و یا شخص رنجکش در پوسترها ظاهر میشدند، دوباره بهعنوان شاهکلیدی برای جذب مخاطب و کشاندن آن به سینما تبدیل شد که این امر همزمان بود با ظهور ستارگان جدید در سینما. فیلم «عروس» اولین اتفاق این دوره از طراحی پوستر بود و این روند تا طراحی یک کلوزآپ عظیم از تصویر بازیگر بر سردر سینما ادامه یافت. این پژوهشگر سینما با گریز به فیلم «قیصر» بحث را اینگونه جمعبندی کرد: همزمان با فیلم قیصر که نوعی خاص را در سینما پدید آورد، در نوع سفارش گرافیکی نیز تغییر و تحولی عظیم صورت گرفت و آن تغییر، بروز هویتی سازمانی بهصورت مستقل برای گرافیک و طراحی بود. سفارشها شامل چند بخش تیتراژ، پوستر، جلد صفحه و سردر سینما بود که همگی به دست یک هنرمند طراحی میشد. بختیاری در این باره گفت: طبق گفتوگویی که با آقای کیمیایی و آقای کیارستمی (در زمان حیاتش) کردم، هیچکدام از وجود برنامهای از قبل تعیینشده خبر نداشتند و ظاهراً این امر نوعی نیاز حسی بود که مبتنی بر شرایط ایجادشده بود. نوعی یکدستی و یکنواختی که نویدبخش دوره درخشان هویت بصری توسط طراح بود. سردر فیلم و پوستر با هم مرتبط شد و نهایتاً به یونیفرمی برای طراحی منجر شد. این نشست با پرسش و پاسخ، و جمعبندی محمدرضا مقدسیان به کار خود پایان داد تا نشستی دیگر (برنامه سوم) با عنوان «تاریخ نقد و مطبوعات سینمایی در ایران» میزبان علاقهمندان به هنر هفتم باشد. علاقهمندان میتوانند برای شرکت در نشست سوم، دوشنبه 27 آبان 1398، ساعت 16، به مرکز هنرپژوهی نقش جهان به نشانی خیابان ولیعصر، ضلع جنوبغربی پارک ساعی، شماره 2169، مراجعه کنند.
|
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر: | |