مجموعه مقالات زيباييشناي و فلسفة هنر (3) - هنر، احساس و بيان
مجموعه مقالات زيباييشناي و فلسفة هنر (3) - هنر، احساس و بيان
تاریخ ثبت : 1391/02/24
طبقه بندي :
کتاب ,
موضوع :
مجموعه مقالات زيباييشناي و فلسفة هنر (3) - هنر، احساس و بيان
نویسنده :
رابرت ويلكينسون
عکس :
ویراستار :
بابك محقق
چاپ اول :
بهار 1385
چاپ و صحافي :
بهمن
تعداد صفحات :
129 صفحه
اطلاعات بیشتر :
سخن ناشر
هنر حاصل ذوق، حس زيباييشناختي هنرمند، تجربهها و آموختههاي اوست. هنرمند در اين مسير، در تعامل با هنر و دانش اقوام و ملل ديگر، بر غناي تجربة خود ميافزايد و افق ديد خويش را ميگستراند و از اين رهگذر آثار و انديشههاي هنري به منصة ظهور ميرسد و ميراث هنري شكل ميگيرد. اين ميراث هنري جلوة تلاش هنرمندان، انديشمندان و انسانهايي است كه در آفرينش اثري زيبا سهم داشتهاند. در واقع، آنچه به منزلة دستساختهاي انساني در قالب بنايي عظيم، مجسمهاي زيبا، تابلوي نقاشياي چشمنواز و خطوط اسرارآميز خودنمايي ميكند، تحتتأثير انگارهها و انديشههاي رايج در تمدنهاي گوناگون بشري است. مهم آن است كه اين ميراث شناخته شود و ابعاد گوناگون هنري، فلسفي، تاريخي، جامعهشناختي، انسانشناختي و ... آن تحليل و بررسي شود.
بر همين اساس، فرهنگستان هنر ميكوشد برمبناي رسالتي كه در نشر، ترويج و حمايت از هنر برعهده دارد، علاوه بر برپايي همايشهاي بينالمللي، همانديشيها و نمايشگاههاي مختلف، با انتشار مجموعه آثاري در حوزههاي گوناگون هنر پاسخگوي نياز هنرمندان و محققان باشد.
بررسي آراي انديشمندان برجستهاي كه به نگارش در قلمرو هنر پرداختهاند، ازجمله حوزههاي مهمي است كه انتشارات فرهنگستان هنر بدان اهتمام ميورزد.
در اين چارچوب، ترجمه و نشر مجموعه مقالات و رسالههايي درخصوص زيباييشناسي و فلسفة هنر در دستور كار قرار گرفته است.
كتاب حاضر، بهعنوان سومين جلد اين مجموعه، به بررسي نظريههاي بيان در هنر اختصاص دارد كه از كتاب زيباييشناسي فلسفي[1] برگزيده شده است.
اميد است انتشار چنين مباحثي برخي كاستيهاي موجود را در زمينة منابع آكادميك زيباييشناسي و فلسفة هنر مرتفع كند.
انتشارات فرهنگستان هنر
بهار 1385
مقدمه
آثار هنري به دلايل منطقي و متعددي مسئلهزا هستند. از جمله به اين دليل كه ما نهتنها صفات قابلحمل بر اشياي بيجان را براي آنها بهكار ميبريم بلكه صفاتي را بر آنها اطلاق ميكنيم كه معمولاً بر اشخاص يا ديگر موجودات زنده حمل ميشوند. مثلاً ميگوييم كه آثار هنري «صورت جاندار» دارند يا «حيات» خاص خود را دارند؛ يا ميگوييم آثار هنري «مرده»اند يا «فاقد حيات»اند. در پيوند نزديك با اين امر نيز، آثار هنري را آثاري ميدانيم كه ذاتاً بيانگر، تجسدبخش يا انتقالدهنده احساساتند (امري كه اولاً و بالذات از خصايص اشخاص است). اين روية فكري در هيچجا بيش از اروپاي پس از نهضت رمانتيك غالب نبوده است. اغلب چنين فرض ميشود كه همة آثار مهم هنري بهگونهاي ريشه در بحران عاطفي هنرمند دارند: هنرمند پس از اين بحران در پي خلق اثر هنري برميآيد، اثري كه مخاطب در مواجهة با آنْ احساس اولية هنرمند را درك ميكند و از اين طريق، به نحوي بر غناي روحي خود ميافزايد. به بيان دقيقتر، برخي معتقدند كه هنر بيان احساسات است؛ يا اينكه بيانْ آن فرايند ذهني است كه مميزة هنرمند واقعي است. همچنين، مفهوم بيان يا پيوند بسيار نزديك بين هنر و احساس مكرراً براي تبيين يكي از دشوارتـرين مسـائل فلسفـة هنـر، يعنـي مـاهيت و ارزش زيباييشناسانة موسيقي، بهكار گرفته شده است.
در اين جستار به بررسي برخي از نظريههاي كلاسيكي كه از مفهوم بيان بهره بردهاند، خواهم پرداخت؛ هم آن نظريههايي كه در پي استفاده از اين مفهوم براي تعريف مفهوم هنر هستند و هم نظريههايي كه در آنها اين مفهوم بهطور خاصتر در زمينة زيباييشناسي موسيقي بهكار گرفته شده است. سپس، در بخش سوم، "بيان و انتقال زيباييشناسانه"، مراحل موجود در فرايند انتقال زيباييشناسانه (هنرمند، اثر هنري، شخص تجربهگر اثر) را بررسي كردهام تا دريابم كه آيا مفهوم بيانْ اين فرايند را روشن ميسازد يا خير، و بالعكس چگونه اين فرايند مفهوم بيان را روشن ميكند. در تلاش براي توضيح ماهيت احساس و نقش هنر در حيات عاطفي ما نكاتي طرح خواهد شد كه در بحث از اين موضوع لازم و مناسبند. برخي از موضوعات مرتبط اما مجزا در زمينههاي متفاوت و در طي بحث مكرراً طرح خواهند شد. آيا وقتي هنرمندان آثار هنري را خلق ميكنند به بيان احساسات ميپردازند؟ آنها براي اينكه احساس را در اثر هنري متجسد سازند (البته اگر چنين كنند) چه كاري انجام ميدهند؟ زماني كه با آثار هنري مواجه ميشويم چه احساس ميكنيم؟ معناي در يك حال خاص بودن يا درك يك احساس چيست؟ هنگامي كه ما آثار هنري را با واژگاني توصيف ميكنيم كه نشانگر خصايص بياني هستند، منظورمان چيست؟ اين خصايص چه هستند؟ اميدوارم هنگامي كه به پايان اين جستار ميرسيم، ديدگاهي كلي و منسجم در باب اين موضوعات شكل بگيرد.
با بحث از دو نظريه آغاز ميكنم كه برنهاد مشتركي دارند. اين برنهاد كه هنر را ميتوان بيان احساس دانست و اولين آنها متعلق به تولستوي است. اما پيش از پرداختن به اين ديدگاه مايلم نكتهاي را درخصوص اصطلاحات طرح كنم كه ناشي از برخي ملاحظات بالاست. در ادامه من مكرراً از «خصايص بيانيِ» آثار هنري سخن ميگويم. منظور من از اين عبارت «هر ويژگياي از آثار هنري است كه ما را وا ميدارد تا آنها را با واژگاني توصيف كنيم كه ريشه در توصيف احوال و احساسات انساني دارند». استعمال اين عبارت متضمن فرض صدق يا كذب هيچكدام از نظريههاي مورد بحث نيست. پيوند بين خصايص بيانيِ آثار هنري و احساسات هنرمند يا مخاطب (اگر چنين پيوندي در كار باشد) از جمله مطالبي است كه بايد مورد تحقيق قرار بگيرد. استعمال عبارت «خصايص بياني» از جانب من بهقصد قبول يا طرد نظري در اين موضوع نيست.
[1]. Oswald Hanfling (ed), philosophical Aesthetics: An Introduction ( Open University, 1992. )
فهرست مطالب
سخن ناشر
مقدمه
1. بيان بهعنوان خصيصة معرِّف هنر
نظرية تولستوي در هنر چيست؟
نظرية كالينگوود در مبادي هنر
2. سه نظريه دربارة موسيقي
موسيقي بهمثابة زبان احساسات
موسيقي بهمثابة نماد احساس
هانسليك: «ذات موسيقي صدا و حركت است»
3. بيان و انتقال زيباييشناسانه
هنرمند
اثر هنري
مخاطب
4. نتيجه
پينوشتها
كتابنامه
واژهنامه