رساله در بيان ، موسيقي شرقي و مقايسة آن با موسيقي اروپايي
رساله در بيان ، موسيقي شرقي و مقايسة آن با موسيقي اروپايي
تاریخ ثبت : 1391/02/23
طبقه بندي :
کتاب ,
موضوع :
رساله در بيان ، موسيقي شرقي و مقايسة آن با موسيقي اروپايي
نویسنده :
شارل فُنتُن
عکس :
ویراستار :
<#f:16/>
چاپ اول :
پاييز 1385
چاپ و صحافي :
شادرنگ
تعداد صفحات :
362 صفحه
اطلاعات بیشتر :
پيشگفتار مترجم
فُنتُن و رسالهي او
اثر حاضر، با همهي اختصار، از اسناد باارزشِ تاريخي دربارهي موسيقي عثماني است كه، بدون واردشدن به جزئيات، تصويري كلي از ويژگيهاي اين موسيقي در ميانهي قرن هجدهم ميلادي ارائه ميدهد. مؤلف آن، شارل فُنْتُن، ديلماجي فرانسوي بوده كه، بهگفتهي خودش، بدون مراجعه به كتابهاي فارسي و تركي دربارهي موسيقي عثماني، كه وي، درضمن، از آنها بهعلت نپرداختن به جزئيات و نيز متناقضبودن انتقاد ميكند، مطالب رسالهي خود را با رجوعِ مستقيم به استادانِ فن تهيه كرده است. فُنتُن، قبل از اينكه مدتي در ازمير، حلب و قاهره سكونت كند، بهمدتِ هفت سال (از 1746 تا 1753)، تقريباً بهتمامي در دورهي سلطنتِ محمودِ اول (سلطنت، 54-1730)، كه نهتنها موسيقيدوست، بلكه، خود، همانگونه كه در اين رساله به آن اعتراف شده، موسيقيدان قابلي بوده، در استانبول سكونت داشته است. مطالب اين رساله پس از پنج سال اقامت در استانبول و در سال 1751 نوشته شده و نشانگرِ داوريهاي ناظري بيروني است كه، برخلاف بسياري از همگنانِ معاصر و غيرمعاصرش، نسبينگريِ پيشرسي در نگاه خود دارد و بهوسواس ميكوشد از قضاوت عجولانه بپرهيزد.
چندان نيازي به روشنكردن اين مطلب نيست كه، در عنوانِ رساله و در سرتاسر آن، واژههاي «شرقي»، «شرقيها» و «موسيقي شرقي» تنها به عثمانيها و موسيقي آنها و نيز، در چشماندازهاي تاريخيِ رساله، به ايرانيها كه، به تأكيدِ مؤلف، معلّمينِ عثمانيها در اين زمينه و حتي، بهاعتقاد وي، دومين حلقهي زنجيرهي انتقال موسيقي (بابليان، ايرانيان، يونانيان، روميان و اروپائيان)، بهطور كلي و در جهان، بهشمار ميآيند، ارجاع ميدهند. منظور مؤلف از «موسيقي اروپايي» يا «موسيقيِ ما» نيز، كه موسيقي شرقي با آن مقايسه شده، موسيقيِ چهار ملتِ مهمِ اروپاي غربي، ايتالياييها، فرانسويها، آلمانيها و انگليسيهاست كه تا اين دوره گسترش قابلملاحظهاي در ديگرنقاط اروپا نيز پيدا كرده، اما هنوز استعدادها و چهرههاي مهمي در اروپاي مركزي و شرقي به خود نديده است.
در زمان اقامت فُنتُن در استانبول، امپراتوري عثماني، هرچند بيش از يك قرن و نيم دوران اوجِ اقتدارِ خود را پشت سر گذاشته است، اما همچنان بر همهي ممالك عرب (ازجمله سرتاسر افريقاي شمالي، بهجز مراكش) و بخش بزرگي از اروپاي شرقي (شامل يونان، صربستان، آلباني بوسني، روماني، بلغارستان و مُلداوي) حكومت ميكند. استانبول مركز فرهنگيِ اصليِ امپراتوري است و از يك قرن پيش دوران پررونقي در حوزهي موسيقي به خود ديده است. موسيقيدانان و موسيقيشناساني مثل حافظ پُست، بُخوري زاده مصطفي عِطري، علي اوفْقيبِي (آلبرت بُبُوْسْكي)، كانتِميراُغلو (دِمِتريوس كانتِمير)، ناييْ عثماندِدِه و بسياريديگر آمده و رفتهاند. «دورانِ لاله» ( لاله دِوْري )، كه طيّ آن، بهابتكارِ سلطان احمدِ سوم (سلطنت، 30-1703) جشنهاي بزرگِ موسيقايي در باغهاي لالهي كرانهي بُسفُر و با حضور مردم عادي برگزار ميشد، پشت سر گذاشته شده است؛ چندين سال از تأليف كتاب اسعد افندي (1685-1753)، شامل زندگينامهي آهنگسازان و بخشهاي آوازيِ نوبتِ عثماني ( فَصل ) از زمان احمد اول تا زمان احمد سوم، و تأليف رسالهي موسيقيِ تنبوريْ هاروتين، كه پس از سفر وي به ايران در زمان نادرشاه نوشته شده، ميگذرد و كماني خضرآقا و نايي علي مصطفي كوثري، بهترتيب، مؤلفين يك رساله و يك مجموعه (مقتبس از مجموعهي كانتِمير)، هنوز در قيد حياتاند. ايران نيز آخرين سالهاي سلسلهي افشاريه را پشت سر ميگذارد تا يك سال قبل از تأليف رسالهي فُنتُن شاهدِ به سلطنترسيدنِ كريمخان زند باشد.
در اين زمان، در اروپاي غربي، دورهي بارُك واپسين نفسهاي خود را ميكشد؛ زبانِ موسيقيِ تُنال تثبيت شده است، ده سال از مرگ ويوالدي گذشته و يوهان سباستيَن باخ آخرين سالهاي حيات خود را سپري ميكند (فوت: يك سال قبل از تأليف رسالهي فُنتُن). چندين دهه از اختراع اولين پيانو ميگذرد و ويلن، بهبركتِ تلاشهاي موسيقيدانان ايتاليايي، مدتهاست به اهميتي كه تا امروز آن را در اركستر و، بهطور كلي، در موسيقيِ سازيِ اروپا، حفظ كرده، دست يافته است؛ در فرانسه، موطنِ مؤلف، ژان فيليپ رامو هنوز، حدودِ سي سال پس از تأليفِ رسالهي هارمُنيِ خود، در قيد حيات است و رقابت ميان ذوق ايتاليايي (سادگي در بيان) و ذوق فرانسوي (تصنع) در موسيقي، بهويژه در اپرا، يك سال پس از تأليف رسالهي حاضر، در واقعهاي موسوم به نزاعِ بوفُنها ، كه طرفداران اپراي ايتاليايي (روسو، ديدرو، دالامبِر و ملكه) را در برابر طرفداران اپراي فرانسوي (رامو، شاه و اشرافيت فرانسه) قرار ميدهد، به اوج خود ميرسد. در چنين شرايطي از جهانِ موسيقاييِ شرق (عثماني) و اروپا(ي غربي) است كه فُنتُن به مقايسهي اين دو جهان در رسالهي خود دست ميزند.
اين مقايسه، اما، ويژگياي دارد كه آن را از بسياري مواردِ مشابه، كه توسط اروپائيان و بهخصوص تا قرن هجدهم صورت گرفته، متمايز ميكند. تأكيد فُنتُن براينكه هر ملتي ذوقي دارد و موسيقياي منطبق بر اين ذوق، و نيز تأكيد او بر نسبيبودنِ اين ذوقها، او را در مقام ناظري منصِف قرار ميدهد. وي، كه خود را نه «مديحهگو»ي موسيقي شرقي و نه «مدافع»ِ آن معرفي ميكند، نظراتِ منفيِ اروپائيان دربارهي اين موسيقي را خطا و مبتني بر داوريِ عجولانه ميداند و، با خارجدانستنِ «زيبايي» از حيطهي حقايق مطلق، خواهان برخوردي انعطافپذير با موسيقيهاي غيراروپايي است. سخنان او دربارهي دشواريِ پذيرشِ موسيقيهاي غيرْ توسط گوشهاي بيشازحدمعتاد به يك موسيقيِ خاص و خارج كردن صاحبانِ چنين گوشهايي از حلقهي مخاطبينِ خود، طنيني كاملاً امروزي و حكايت از هوشمنديِ او در برخورد با موسيقيِ ديگران دارد.
بااينحال، او نيز، در مقالهي دوم خود، سرانجام نميتواند از دامِ قضاوت دربارهي موسيقي شرقي با استفاده از معيارهاي موسيقيِ اروپايي خلاصي يابد. درنتيجه، موسيقي عثماني، در نظر وي، هرچند جذاب و زيبا، اما ابتدايي و يكنواخت جلوه ميكند و تكصدايي و عدم كاربرد خط بزرگترين نقص آن به حساب ميآيد. كمي مايهي تعجب است كه، بااينكه خود وي به عدم تواناييِ خط نتِ غربي در نگارش ظرافتهاي موسيقي شرقي معترف است، بارها در طول رساله موسيقيدانان عثماني را بهخاطرِ عدم استفاده از نت سرزنش ميكند و اين غفلت را مايهي تأسف ميداند؛ بهويژه از آنجهت كه حفظ موسيقي را در گروِ اين امر ميداند و زوال موسيقي عثماني را پس از مرگ چند موسيقيدان برجستهي همعصرِ خود، بهدليلِ همين فقدانِ خطِ نت، پيشبيني ميكند؛ چيزي كه چندان با واقعيات منطبق نيست، زيرا، موسيقي عثماني، سالها پس از تأليف اين رساله، همچنان شاهد ظهور استادان بزرگي، ازجمله اسماعيل دِدِه افندي، بوده است. درضمن، ادعاي مؤلف مبني براينكه شرقيها (عثمانيها) هيچ اطلاعي از نت ندارند مقرون به صحت نيست، زيرا، هرچند در عمل استفاده از نت مرسوم نبوده، اما مجموعههاي بُبُوْسكي و كانتِمير، بهترتيب، با خط نتِ غربي و با استفاده از حروف الفبا نوشته شدهاند و تنبوري هاروتين نيز، در رسالهي خود كه پيش از رسالهي فُنتُن نگارش يافته، خط نتي مبتني بر خط ارمني پيشنهاد كرده است.
بههرحال، رسالهي فُنتُن شامل مطالب ارزشمندي دربارهي موسيقي عثمانيِ قرن هجدهم است. مؤلف، در آن، به معرفي اجماليِ گام اين موسيقي، ارائهي مفصلِ نظام ايقاعيِ آن، شرح برخي شيوههاي اجرايي و برخي شكلها، نظراتِ رايج ميان عثمانيها دربارهي موسيقي و منشأ آن، ذكر نام چندين شخصيت مهم موسيقايي، ذكر افسانههايي دربارهي برخي از آنها و معرفي چند سازِ اصليِ اين موسيقي ميپردازد. از مزاياي اين رساله همچنين ارائهي نغمهنگاريِ چند قطعهي تركي، عربي، يوناني و اثري از كانتمير است.
نسخه و ترجمهي آن
ترجمهي حاضر از نسخهي چاپيِ رسالهي فُنتُن (به فرانسوي) صورت گرفته، كه در جلد چهارم از مجموعهي علم موسيقي در اسلام (The Science of Music in Islam)، از مجموعههاي مؤسسهي تاريخ علومِ عربي- اسلامي Science Institute for the History of Arabic-Islamic )، در سال 1999، توسط اِكْهارْد نُيْباُئِر منتشر شده است. متأسفانه، از آنجا كه مقدمه و توضيحات مفصلي كه نُيباُئِر به متن چاپي افزوده به زبان آلماني است، مترجم امكان برگرداندنِ آنها به زبان فارسي را نداشته و اميد است بتوان، در چاپهاي بعديِ اين اثر، ترجمهي اين موارد را نيز به آن افزود. تنها برخي يادداشتها و زيرنويسهاي كوچك (به زبان آلماني) ترجمه شدهاند كه اميدوارم در برگرداندن آنها اشتباهي رخ نداده باشد. درضمن، فكسيميلهي دستنويسِ فُنتُن نيز، كه در چاپ مذكور آمده، به متن حاضر اضافه شده است.
در ترجمه سعي شده است شيوهي كهنِ نگارش تاحدودي رعايت شود. بااينحال، مترجم بههيچروي مدعي نيست كه نتيجهي كارش بهسبكِ نثرِ فارسي قرنِ دوازدهم هجري (هجدهم ميلادي) است؛ چرا كه نه به آن احاطه دارد و نه، اگر هم ميداشت، چندان مفيد ميبود، زيرا امكان استفادهي عمومي از آن را محدود ميكرد. درنتيجه، نوعي عدم يكدستي در انتخاب واژهها به چشم ميخورد كه از خوانندهي دقيق انتظار ميرود در آنها به ديدهي اغماض بنگرد.
بعضي اصطلاحات را ترجيح دادم، بهعللي كه ذكر آنها در اينجا بحث را بيهوده به درازا ميكشاند، ترجمه نكنم؛ ازجمله، و بهخصوص، اصطلاحاتِ مربوط به فواصل، مثل «اكتاو» و «اونيسُن». اصطلاحاتي مثل harmonie و accord(s)، در مواردي كه نه براي موسيقي اروپايي، كه براي موسيقيِ شرقي بهكار برده شدهاند، بسته به مورد، «هماهنگي» يا «الحان موافق» (براي اولي) و «توافق اصوات» يا «توافقات» (براي دومي) ترجمه شدهاند. در يك موردِ مربوط به موسيقيِ اروپايي، آنها را بههمان شكلِ فرنگيِ رايج در زبان فارسي، «هارمُني» و «آكُرد» (نه «آكُر») آوردهام. هنگام صحبت از موسيقيِ شرقي، مؤلف كلمهي)accent(s را، مثل دو كلمهي فوق، بهمعني رايجِ امروز در موسيقي بهكار نميبرد. بههمين دليل آن را، بسته به مورد، «اوجوخَفْض» يا «فرازوفرود» ترجمه كردهام. فهرست ترجمهي كلماتي كه ضروري است خواننده از آنها مطلع باشد در زير آمده است:
temps imparfait
ضرب ناكامل
accord
آكرد
accent
فرازوفرود
harmonie
الحان موافق
clé
كليد
plagiait
اِنتِحال
passage
گذر
accent
اوجوخفض
air
لحن
partie
بخش
chromatique
لوني
ton
پرده
plagiaire
مُنتَحِل
ton majeur
پردهي بزرگ
mesure
ميزان (اصول)
ton mineur
پردهي كوچك
ton
نغمه
modulation
پردهگرداني
sujet
نقش
composition
تصنيف
battre la mesure
نگهداشتن ضرب
accords
توافقات
battre la mesure
نواختن ميزان (اصول)
accords
توافق اصوات
harmonie
هارمُني
battre la mesure
حفظ ضرب
harmonieux
هماهنگ
temps
ضرب
harmonie
هماهنگي
temps parfait
ضرب كامل
شمارهي صفحات دستنويس در متن، بهروشِ نسخهي چاپي، ميان قلاب آمده است. بديهي است كه جاي آنها در ترجمهي فارسي به تقريبِ يكي- دو كلمه تعيين شده است. همهي زيرنويسها با يك نوع شمارهگذاري آمدهاند. زيرنويسهاي مؤلف را با (ش. ف.) (يا Ch. F.) و زيرنويسهاي نُيباُئِر را با (ا. ن.) (يا E. N.) مشخص كردهام؛ بقيهي زيرنويسها از مترجماند. در مورد زيرنويسهاي نُيباُئِر تذكر اين نكته ضروري است كه برخي از آنها از توضيحات آخر كتاب استخراج شدهاند. در اين گونه موارد، كه بيشتر به اسامي خاص ارتباط دارد، تنها به ذكر نامي كه وي آن را حدس زده است اكتفا و از توضيحات بعدي صرف نظر شد.
فهرست مطالب
پيشگفتار مترجم
متن رسالهي فُنتُن
نتنوشتهها
نسخهي دستنويس