پيشگفتار
سفرنامه، داستان سفر است، و داستان از قديمالايام، خواندنيترين نوشتهها نزد همة اقوام و ملل بوده و هست.
داستانها را به دو نوع واقعي و تخيّلي تقسيم ميكنند. داستانهاي واقعي ــ چنانكه ميدانيم ــ شرح ماجراهاي وقوعيافته در زندگي آدميزادگان است (و گاهي دربارة زندگي ديگر جانداران كه آن هم تمثيلي براي زندگي بشر است).
داستانهاي تخيّلي دو نوع است: آنچه ميتواند اتفاق بيفتد و آنچه وقوعش ممكن نيست. در داستانهاي تخيّلي، موضوعاتي كه اعجابانگيز و حيرتآور است توجه خواننده را جلب ميكند و نويسندگان اين نوع داستانها ميخواهند خواننده را به حيرت بنشانند.
اما سفرنامه با آنكه تخيّلي نيست، چون از عادات و آداب مردمان اقليمها و سرزمينهاي مختلف كه رفتارشان هم بالطبع مختلف است، حكايت ميكند، اعجابانگيز است؛ چراكه اصولاً شگفتي و اعجاب، ناشي از مشاهدة خوارق عادات است.
سفرنامهها داستانهايي واقعياند كه اعجاب و حيرت حكايات تخيّلي را هم متضمن هستند. آنچه گفته شد دربارة جنبة داستاني «سفرنامه» است.
خاصيت ديگر سفرنامهها، ثبت وقايع هر زمان در همان زمان است. لذا منبعي بسيار ارزشمند و به اصطلاح «دست اول» براي محققان تاريخ، جامعهشناسي و مردمشناسي است؛ يعني آنان كه به طور خلاصه، دربارة بشر و سرنوشت و پيشينه او و در نتيجه، آيندة او به تفكر و انديشه مينشينند.
«گذشته»، معياري براي زندگي «حال» و «آينده» است. با آنكه ميگويند تاريخ تكرار نميشود، اما مشابه حوادث زندگي بشر تكرار ميشود، تا آنجا كه اين تكرارها موجب شده بعضي، زندگي را «تكرار مكررات» بخوانند.
كتب شرح احوال ــ كه قدما آن را تذكره ميخواندند ــ شرح حال «فرد» و تاريخ نيز شرح حال اقوام و ملل يعني «جمع» است.
سفرنامه، هم «شرح حال» مسافر و سياح و فرد فرد معاشران اوست و هم «تاريخ» جمع و جمعيت، كه امروزه مهمترين منبع براي شناخت ممالك در دورانهاي گذشته و وضع تاريخي و جغرافيايي و ساكنان آن در عهود و اعصار پيشين است.
قضاوت دربارة هر فرد يا قوم را قاعدتاً بايد از زبان ناظران آگاه و بيطرف شنيد و سيّاحان در واقع شاهدان عادلي هستند كه غالباً قضايا را آنچنان كه ديدهاند وصف كردهاند.
با آنكه بعضي از خارجياني كه در دورة پرماجراي صفوي به ايران سفر كردهاند، نظر خوشي به كشور ما نداشتهاند، اما سفرنامههاي اينان، با كنار هم نهادن همة نظريات و حذف اقوال افراطي آن، براي اين نگارنده روشنگرتر و مفيدتر از تواريخي است كه نويسندگان آنها بر حسب وظيفه يا تكليف و انتظار مزد و اجرت دستبهقلم بردهاند.
مورخان معاصر كه دربارة ادوار گذشته تحقيقات تاريخي انجام دادهاند نيز غالباً بيش از آنكه به اقوال مورخانِ معذور و در محظور آن عهود متكي باشند، به نوشتههاي مسافران و سياحان دانشمند استناد كردهاند و در نگاشتن تاريخ صفويه، سفرنامههاي سياحان بزرگي چون شاردن و تاورنيه و كمپفر، مأخذ استناد محققان خارجي و ايراني بوده و هست و كتابهايشان شاهدِ آشكار.
نگارنده در اين تأليف، اقوالي را كه به گمان خود ميتواند مستنداتي دربارة دورة صفويه و پايتخت آنان يعني شهر اصفهان باشد، نقل كرده است و استنتاجات خود را هم ـ كه اميدوارم از نظر مورخان، نادرست و نامقبول نباشد ـ در بطن و متن اين تأليف يا در حواشي آورده است.
اميد است اين كتاب كه به مناسبت گردهمايي بينالمللي مكتب اصفهان و همزمان با اين همايش انتشار مييابد، بيانكنندة قسمتي از تاريخ شكوهمند ايران و اوصاف يكي از مهمترين شهرهاي كشور ما بلكه جهان (اصفهان) باشد كه نصف جهانش خواندهاند و ميدانيم كه اوصافي اينچنين، اگر توصيفي كمّي پنداشته شود اغراقآميز مينمايد، اما وقتي پاي كيفيت در ميان ميآيد نه از زبان ايرانيان كه اصفهان را عزيز ميدارند بلكه از لسان سياحاني كه چه در گذشته و چه حال به اصفهان سفر كرده و ميكنند، اين شهر را از نوادر نقاط عالم و از ديدنيترين شهرهاي با هويّت جهان ميشمارند كه اينچنين كيفيتي را كه در اصفهان نصفِ جهان ميتوان ديد، در نيمي از جهان نميتوان ديد.
نياوران ـ تيرماه 1385 خورشيدي
منوچهر دانشپژوه
فهرست مطالب
پيشگفتار
مقدمه
سفرنامة آمبروسيو كنتاريني
سفرنامة جوزافا باربارو
سفرنامة كاترينو زنو
سفرنامة جووان ماريا آنجوللو
سفرنامة بازرگان ونيزي در ايران
سفرنامة وينچنتو د الساندري
سفرنامة برادران شرلي
ايتر پرسيكوم (سفرنامة ژرژ تلناندرفن دريابل)
سفرنامة دن گارسيا
سفرنامة پيترو دلاواله
سفرنامة كاتُف
سفرنامة استودارت
سفرنامة يان اسميت
سفرنامة تاورنيه
سفرنامة آدام اولئاريوس
سياحتنامة شاردن
زيباييهاي ايران (سفرنامة آندره دوليهدلند)
سفرنامة سانسون
سفرنامة كمپفر
سفرنامة كارري
گزارش سفير كشور پرتغال
سفير زيبا
سفرنامة كروسينسكي
سفارتنامة احمد درّي
سخن آخر
كتابنامه