مکتب نگارگری شیراز را به تعبیری می توان ام المکاتب ایران در قلمرو کتاب آرایی دانست که گرچه به لحاظ فرهیختگی و پروردگی به پای مکاتب دیگر چون مکتب تبریز، هرات و اصفهان نرسید ولی از حیث تداوم و استمرار و تجربه ادوار مختلف هنری بدانها پیشی گرفت. سده های بسیار و سال های بی شمار بر این مکتب گذشت و زنجیره ای از مراحل گوناگون را با بیان و زبانی متفاوت ترجبه کردو در قلمرو سبک بومی به بالندگی و کمال رسید. با اینکه این مکتب با خصلت بومی و ولایتی خود، به حد اعلایی از طراحی و گستردگی طیف رنگها دست نیافت و در این قلمرو تابع سبک های تراز اول تختگاه ها بود، در هنر نگارگری ایران به شکوفایی کم نظیری در زیبایی و کمال رسید. سرچشمه ها و بن مایه های این مکتب در ایران پیش از اسلام ریشه بسته بود و بعد از اسلام، به ویژه از سده چهارم هجری، با شکل گیری ضوابط نگارگری، شیوه ای وضع کرد که نشانه های آن را می توان در تصویرگری دوره سلجوقی و مکتب بغداد سده ششم هجری پیدا کرد. به سخن دیگر، مکتب شیراز در شکوفایی و بالندگی مکتب تبریز ایلخانی در سده های هفتم و هشتم هجری سهمی درخور داشت.
مکتب نگارگری شیراز تاکنون مورد ارزیابی شایستة شأنش قرار نگرفته و تتبعی انجام نگرفته است که به طور جامع ویژگی ها و خصلت ها و اجزای گوناگون آن را از جهتهای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و بالاتر از همه فرهنگی ـ هنری فرا گیرد. آنچه در اختیار است شماری از بررسی ها، البته با خصلت ادواری، در منابع عمومی است و هنرپژوهان غربی، به دلیل چالاکی در فرایافته های این مکتب، در تتبع سه و چهار زمره از دوره های آن، به قدر بسنده کوشیده اند و به ویژه به معرفی و ارزیابی بازمانده های آن پرداخته اند.
دامنه زمانی تحقیق، به قریب یکصد و پنجاه سال را دربر می گیرد، گرچه بخش اول آن به پس زمینه های تاریخی مکتب نگارگری شیراز در سده های متوالی می پردازد. شکوفایی و بازدهی اصلی مکتب شیراز تقریباً از ابتدای سده هشتم هجری قمری شروع می شود و تا سالا 856، که این پژوهش بدان خاتمه می یابد، سه دورة تاریخی آل اینجو و آل مظفر و تیموریان را تجربه می کند و همپای مکتب های دیگر همچون نگارگری تبریز دورة ایلخانی و آل جلایر و بعدها هرات به صورت کاملتر و پیراسته تر درمی آید. احوال مکتب شیراز در روزگار ترکمانان و صفویان خود مقوله دیگری است.