شرح ادوار صفيالدّين ارموي با مقدمهاي در تاريخ موسيقي ايران
شرح ادوار صفيالدّين ارموي با مقدمهاي در تاريخ موسيقي ايران
تاریخ ثبت : 1391/02/30
طبقه بندي :
کتاب ,
موضوع :
شرح ادوار صفيالدّين ارموي با مقدمهاي در تاريخ موسيقي ايران
نویسنده :
روانشاد سيدعباس معارف
عکس :
ویراستار :
سيدعبدالرضا موسوي
چاپ اول :
سال1383
چاپ و صحافي :
چاپ سوره
تعداد صفحات :
<#f:19/>
اطلاعات بیشتر :
پيشگفتار
الف) صفيالدين عبدالمؤمنبن يوسفبن فاخر الارموي البغدادي مشهور به صفيالدين ارموي (متوفي به سال 69 هـ .ق) از برجستهترين و مؤثرترين چهرههاي شناخته شده در حوزة موسيقي علمي و عملي جهان اسلام محسوب ميشود. البته چنانكه صاحب فوات الوفيات از قول اربلي تصريح كرده است صفيالدين «علوم بسيار داشت، از آن جمله عربيت و نظم شعر و انشا و تاريخ و خلاف و موسيقي است و در زمان وي كسي منسوب را مانند او نمينوشت و در اين فن از همگان برتر شد.»
آگاهي از حدّ و رتبة صفيالدين در هر يك از اين علوم و فنون مجالي ديگر و تحقيق و تتبعي جدّيتر ميطلبد اما آنچه از اقوال مورخان و صاحبنظران معلوم است صفيالدين در خوشنويسي و موسيقي كمنظير بوده و شاگرداني فحل و نامآور در اين دو حوزه تربيت كرده است.
ب) از مشهورترين تأليفات صفيالدين در علم موسيقي دو كتاب ادوار و شرفيه است، كه اولي را ظاهراً به امر خواجه نصيرالدين طوسي در سال 650 هـ . ق و دومي را به نام شرفالدين هارون (يك از فرزندان شمسالدين محمد جويني) در حدود سال 666 هـ . ق نگاشت.
ادوار از ديرباز در ميان اهل فن به جهت جامعيت و اهميت فوقالعادهاش مورد توجه جدّي بوده و از آنجايي كه متن عربي آن براي فارسيزبانان به آساني قابل استفاده نبوده در دورههاي مختلف ترجمه و شرحهاي متعددي از آن عرضه شد كه جناب استاد معارف در اين كتاب به تعدادي از آنها اشاره كرده است. خوشبختانه در سالهاي اخير از ميان اين ترجمهها و شرحها ترجمهاي فارسي از ترجمههاي كهن ادوار و شرح عبدالقادربن غيبي حافظ مراغي بر ادوار منتشر شد. اما بديهي است كه بسياري از الفاظ و اصطلاحات در اين قبيل ترجمهها و شرحها به دليل قدمتي كه دارند براي فارسيزبانان امروز خالي از غرابت نيست. از اين جهت شايد بتوان گفت شرح حاضر- اگرچه ناتمام است- بر ديگر ادوار كه چندين قرن پيش از اين نگاشته شدهاند، مزيتي آشكار دارد.
ج) سيدعباس معارف (ولادت 1333 ـ فوت 1381 ش)- مؤلف كتاب حاضرـ از دانشمندان ذوفنوني بود كه تأليفاتش در حوزههاي مختلف از وسعت معلومات او خبر ميدهد. از او در حقوق و فقه و اصول و حكمت و شعر و موسيقي و فيزيك آثاري بهجامانده كه معرّف مقام و رتبة ايشان در هر يك از اين عرصههاست.
استاد معارف به چندين زبان تسلط كامل داشت كه از جملة آنها زبان عربي بوده است؛ چنانكه چهار كتاب حكمت انسي، اقتصاد اسلامي، اصول فقه و رسالهاي در بحث زمين را به عربي نگاشت. غرض اينكه ايشان عربيداني فحل بود و جز اين فضيلت- كه در ترجمه و شرح ادوار او را ياري ميداد- از تاريخ موسيقي و اصول نظري و عملي موسيقي آگاه بود. رديف تار را به نيكي ميدانست، تنبور را شيرين مينواخت و دست توانايي در نواختن دوتار به شيوة خراساني (تربتجام) داشت كه امروزه روز ابداع «پنجة شكسته»ي او در ميان نوازندگان آن نواحي قبول عام يافته و به نام ايشان شهرت دارد.
هـ) و اما از تأليفات بهجامانده از مرحوم استاد معارف، شرح ادوار (با مقدمهاي در تاريخ موسيقي ايران) است كه اگرچه تأليف آن به سالهاي 1371-73 مربوط ميشود اما در طي سالهاي حيات ايشان، يعني تا زمستان 81 به دليل بيماري و ناخوشاحوالي حضرتش هرگز به سرانجام نرسيده و پس از رحلت ايشان، مفقود شدن بخش اعظم اصل دستنويس كتاب كار تدوين و نشر آن را مدّتي به تعويق انداخت تا آنكه ناشر تصميم گرفت براساس پرينت نهايي متن حروفچينيشده كار را دنبال كند و به سرانجام برساند. بنابراين كتاب در وهلة اول به جناب علي بياني سپرده شد تا ايشان و همكارانشان در بخش موسيقي بنياد آفرينشهاي هنري نياوران آن را بررسي و مشكلات احتمالياش را برطرف كنند. زحمت جناب بياني و همكارانش نسبتاً نظم و نسقي به كار داد و آن را به متن اصلي نزديكتر كرد.
با اين همه حسبالامر آقاي دكتر مرتضي گودرزي ديباج (مدير پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي) باري ديگر اين كتاب به بندة كمترين واگذار شد تا در بخشهاي مختلف آن (اعم از مباحث تاريخي، كتابشناسي و بهطور كلي صحت كلمات و عبارات) با حفظ امانت و احتراز از تصرف نابجا ويرايشي فني صورت دهم. بنده نيز كه از ارادتمندان آن عالم جليلالقدر بودم فرصت را مغتنم شمرده با كمال افتخار اين به ظاهر زحمت را كه عين رحمت بود به عهده گرفتم و در قدم اول به گردآوري همة آنچه كه مقدور بود- يعني بخش مختصري از كتاب كه به خط مؤلف و ديگران است (چرا كه اين كتاب به سبب بيماري مرحوم معارف بيشتر تقرير ايشان بوده تا تحرير ايشان) و نسخههايي از مراحل مختلف تايپ با دستكاريهايي از مؤلف يا ويراستاران، پرداختم. اما هر كدام از اين موارد مشكلات خاص خودش را داشت كه توضيح آن جز ملال خواننده حاصل ديگري ندارد.
و) پيش از توضيح چگونگي ويرايش اين متن عرض ميكنم كه نگارنده برخلاف ويراستاران محترم، جز در موارد ضروري در متن استاد معارف دست نبرده است چرا كه فيالمثل«گرديد» به معناي «نمود» به معناي «كرد» كه امروزه براي خيليها حساسيتبرانگيز است و در اين كتاب نيز به وفور يافت ميشود، غير از آنكه در ادبيات ما سابقهاي ديرينه دارد. حاكي از سليقه و ذوق مؤلف است و امثال بنده مجاز نيستيم كه بنا به ذوق و سليقة خود در آن تصرف كنيم. اينك هر دخلي كه به قلم راقم در اين كتاب صورت گرفته (و بيشتر تصرف در كار حروفچينها و ويراستاران بوده تا كار مرحوم معارف) جملگي بيان ميشود تا حفظ اصالت تأليف استاد مورد شك و شبهه قرار نگيرد.
1- رفع و اصلاح اغلاط فراوان تايپي (بهويژه در نام اشخاص، عناوين رسالات و كتب، و مواردي از اين دست كه غلط بودن آن محرز بود.)
2- ويرايش مختصر متن (با همان احتياط و حفظ امانتي كه عرض شد.)
3- انطباق عبارات عربي با متن مرجوعة جناب معارف (و بالطبع رفع اغلاط آن) و اعرابگذاري متن براساس ترجمة استاد.
4- ترجمة تعدادي از عبارات عربي كه ترجمه نشده بود (اين ترجمهها در پانوشت آمده است)
5- حذف برخي مطالب تكراري (البته تنها بخشي از مكرّرات حذف شده است و همچنان تكرار برخي مطالب باقي است)
6- بازگرداندن كلمات تغييريافته توسط ويراستاران قبلي به شكل اصلي آن. (گفتني است ويراستاران محترم هر كجا كلمهاي غريب ديدند، حذف و كلمهاي مأنوس ذهن خود جايگزين آن كردند. مثلاً «اترافزده» را «اشرافزده» نوشتند، يا«ذروة كمال» را «دورة كمال» و «به اهتزاز در آوردن» را «به ارتعاش در آوردن»)
7- ايجاد وحدت در رسمالخط كتاب. (مثل ذيالخمس و ذوالخمس) و موارد مشابه آن: ذيالاربعو و ذوالاربع، ذيالكل و ذوالكل، ذيالسبع، و ذوالسبع، از آنجايي كه ذو و ذي در فارسي برخلاف عربي تابع قاعدة دقيقي نيست در مواردي كه «ذي» نوشته شده بود آن را به «ذو» تبديل كردم. يا وسطا و وسطي، خفيالتنافر و خفيهالتنافر كه در هر يك از اين موارد يك شكل انتخاب شده و شكل دوم، مطابق آن ديگري تغيير يافته است. Miكرن و ميكرن و c بمل و سي بمل و ... از همين قماش بودهاند. البته گاه بنا به دلايلي هر دو شكل حفظ، و در هر فصلي شكلي از آن انتخاب شده است. ناگفته نماند كه همة اين موارد دوگانه در ميان اهل تحقيق و كتابت مستعمل و رايج است و ما تنها به دليل ايجاد انضباط بيشتر و جلوگيري از اغتشاش ذهني براي خوانندگان عزيز دست به اين يكسانسازي زديم.
8- علامتگذاري متن، بويژه حروف ابجدي كه در عبارات عربي داخل ( ) و در ترجمة فارسي بين«» قرار داده و بينشان خط تيره_ گذاشتهام. عبارات عربي و ترجمة آن، و نيز نام كتب و رسالات به صورت Bold مشخص شده، و برخي الفاظ و اصطلاحات نيز داخل " " قرار گرفته است.
9- پانوشتهايي براي رفع برخي ابهامات و اشكالات و يا توضيح بيشتر پيرامون موضوعي كه در متن از آن سخن رفته است (پانوشتهاي استاد با اضافه كردن حرف (م) به نشانة مؤلف در پايان عبارت، از پانوشتهاي نگارنده متمايز شده است.)
10- متن، جاافتادگيهايي داشته است. اين جاافتادگيها گاه يك كلمه، گاه يك نمودار يا جدول و گاه موضوعي بوده است كه استاد قصد داشتند بعداً در فرصتي مغتنم در باب آن نوشته و به كتاب بيفزايند. به هر حال اين مشكل هم تا آنجا كه ممكن بود رفع شد. در مورد جدول و نمودار از آنجايي كه استاد غالباً خود قيد فرموده بودند كه از كدام منبع و كدام صفحه نقل شود نيازي به ذكر اين اضافه كردنها ديده نشد، اما هر كلمة اضافه شده _ اگرچه كماهميت_ داخل [] قرار گرفته و الحاق تنها مورد مفصل جاافتاده، يعني ذكر اسامي نوازندگان شهير قرن هشتم و نهم در پانوشت آمده است.
11- و بالاخره انتقال برخي مطالب نسبتاً حاشيهاي از متن به پانوشت.
اما غرض از بيان همة اين موارد آن بود كه دوستداران و علاقمندان جناب معارف و آثار ايشان از كم و كيف كار انجام شده بر روي تأليف آن مرحوم كه در غياب ايشان صورت گرفته و منتشر ميشود آگاه شوند و بر امانتداري اين كمترين گواهي دهند. اين را هم اضافه كنم كه اصلاحات فوق در وقت محدودي كه براي تحويل كار تعيين شده بود و با وجود مشغلههاي روزمرّة نگارنده صورت گرفت و از اين رو شايد هنوز هم مواردي بتوان يافت كه نياز به حك و اصلاح داشته باشد.
معهذا بنده مسئوليت آنچه را كه انجام دادهام به عهده ميگيرم و طبيعي است كه مسئوليت مطالب فني موسيقي عليالخصوص نغمهنگاريهاي اين كتاب با جناب بياني و همكاران ايشان در بنياد آفرينشهاي هنري نياوران است.
ز) و اما پس از ذكر اين مقدمات چند كلمهاي لازم است در معرفي كتاب حاضر و ويژگيهاي آن بيان كنيم. كتاب حاضر-چنانكه از عنوان روي جلد آن پيداست- شامل دو باب است. باب اول به تاريخ موسيقي ايران از ديرباز تا عصر كنوني ميپردازد و باب دوم به شرح ادوار صفيالدين ارموي اختصاص دارد كه ضرورتاً توضيح مختصري دربارة هر يك از اين ابواب بيان ميشود.
1- باب اول اين كتاب را مرحوم معارف سال 71 به پايان بردند. از سال 71 تاكنون تحقيقاتي در حوزه تاريخ موسيقي ايران انتشار يافت كه علاقمندان به اين موضوع از چند و چون آن اطلاع دارند. اما كتاب حاضر اگر از وجهي نقص و ضعف دارد كه عمدة آن عدم ذكر منابع و مراجع نويسنده است از وجهي ديگر واجد مزايايي قابل توجه نسبت به تأليفات مشابه است. فيالمثل در باب تاريخ تأسيس موسيقي دستگاهي و نام مؤسس آن كه غالب محققان موسيقي آن را مغفول و مهمل گذاشتهاند در تحقيق جناب استاد معارف اشارات تازهاي ديده ميشود كه صاحبنظران از اهميت آن واقفند.
جز مواردي از اين دست بايد گفت كه اساساً نظرگاه مرحوم معارف با ساير محققان در تحليل اجتماعي ـ تاريخي موسيقي ايران متفاوت است و همين مسأله كتاب حاضر را از ديگر تحقيقات به عمل آمده در اين حوزه متمايز ميكند.
2- و اما باب دوم كه در شرح ادوار است مقدمهاي دارد در دو مقاله كه در واقع بخشي از مقالة دوم آن (در تعريف نغمات) شرح فصل اول ادوار يعني«در شناخت نغمه و حدّت و ثقل آن» است كه از چند سطر تجاوز نميكند. بدين ترتيب مرحوم معارف ترجمه و شرح ادوار را بهطور مشخص از فصل دوم آن (يعني تقسيم دساتين) آغاز كرده و تا پايان فصل نهم ادوار را به سرانجام رسانده است. پس از اتمام شرح فصل نهم، مؤلف فصلي باز كرده و به نقل عين عبارات بنايي (شاعر و موسيقيدان قرن نهم هجري) در باب شعب بيست و چهارگانه پرداخته است. و در انتها با توضيحاتي دربارة يكگاه و دوگاه و سهگاه و ... باب دوم نيز خاتمه ميپذيرد. در هر حال فصول شرح شده در اين كتاب بدين قرار است: در بيان اقسام پردهها، در تناسب بعدها، در اسباب تنافر، در تأليف ملايم، در ادوار و نسبتهاي آنها، در حكم دو وتر، در ذكر بربط و كوك كردن تارها و برآوردن دورها از آن، و در ادوار مشهور، از اين ميان فصل اول و دوم يا دقيقتر آن است كه بگوييم دوم و سوم (يعني در اقسام پردهها و در تناسب بعدها) در قياس با متن ادوار كامل نيست اگرچه توضيحاتي نسبتاً كامل بيان شده اما عين عبارات اين فصول از ادوار تا به انتها نقل نشده است. همينطور است فصل پنجم كه نسبت به متن ادوار ناقص است. و اما فصولي كه باقي مانده و يا بهطور كلي شرح نشده از اين قرار است: در تشارك نغم ادوار، در دورههاي طبقات، در اصطخاب غيرمعهود، در ادوار ايقاع، در تأثير نغمات، در مباشرت عمل. گرچه مؤلف ضمن شرح نه فصل ادوار، گاه از مباحث فصول ديگر نيز سخن گفته و يا وعدة توضيح آن بحث را مثلاً در شرح فصل پانزدهم داده است كه اين خود حاكي از آن است كه مؤلف قصد شرح كل ادوار را داشته است. همچنين در بخشي از كتاب، استاد معارف ضمن بحث از همنوايي (چه به صورت تكنوازي و چه به صورت همنوازي) در موسيقي دورة اسلامي مينويسد: «اهميت اين موضوع به حدّي است كه سزاوار آن است كه در باب آن رسالهاي مخصوص نگاشته شود و مطالعات نگارنده در اين باب ادامه دارد كه در صورت تكميل اين مطالعات، اميد است كه نتايج آن به صورت رسالهاي مستقل نگاشته شود.»
اما متأسفانه دست اجل اين گوهر بيهمتا را از دامن ما ربود و تحقيق اين وعدهها به ظهور و همت "مرد علمي" ديگر موكول شد. بعونالله تعالي و حسن توفيقه.
در انتهاي اين بحث ناگفته نگذارم كه استاد معارف در خلال شرح مطالب صفيالدين، پيرامون برخي اعتراضات و اشكالاتي كه ديگران، از جمله مراغي، بر صاحب ادوار وارد دانستهاند اظهارنظر كرده است.
ح) در پايان از كساني كه هر يك به نحوي مرا در به سرانجام رساندن اين كار ياري رساندند (آقايان مرتضي گودرزي، گلستان حبيبي، رضا مهدوي، مجيد رضابالا، بهروز ايماني و خواهر بزرگوار استاد معارف) صميمانه سپاسگزاري ميكنم.
اصلح الله باله و ختم بالخير ماله،
17مهر 1383 ش، سيدعبدالرضا موسوي
فهرست مطالب
پيشگفتار: توضيحات ويراستار دربارة كتاب حاضر
باب اوّل/ استنتاجي چند از تاريخ موسيقي ايران:
فصل اوّل: موسيقي ايران در موقف تاريخي پيش از اسلام
فصل دوّم: تاريخ موسيقي دوره اسلامي
بخش اوّل) از زلزل تا صفيالدين
بخش دوّم) از صفيالدين تا مراغي
بخش سوّم) از مراغي تا بابامخمور
بخش چهارم) از بابامخمور تا عصر حاضر
باب دوّم/ شرح ادوار صفيالدين ارموي:
مقاله اوّل) در تعريف موسيقي
مقاله دوّم) در مراتب نغمات
در اقسام پردهها/ شرح فصل دوم
در تناسب بُعدها/ شرح فصل سوّم
در اسباب تنافر/ شرح فصل چهارم
در تأليف ملايم/ شرح فصل پنجم
در ادوار و نسبتهاي آنها/ شرح فصل ششم
در حكم دو وتر/ شرح فصل هفتم
در ذكر بربط وكوك كردن تارها و برآوردن دورها از آن /شرح فصل هشتم
در ادوار مشهور/ شرح فصل نهم
نقل بيانات بنايي در باب شعب بيست و چهارگانه