پيشگفتار
در فراز و فرود هر تمدن علل و عوامل بسياري دخيل است و تمدن اسلامي نيز چنين است. قدر مسلم اين است كه جهان اسلام، كه بستر ظهور تمدن اسلامي شناخته شده، از حيث تلاش و كوشش علمي و معرفتي در اوج بوده است. و اگر جز اين ميبود، چنان تمدن درخشان و شكوهمندي در آن برهه از حيات اجتماعي و تاريخي بشر پديد نميآمد. محققان تمدن اسلامي را در قرن هفتم هجري، درست در هنگام حملة مغول، در اوج دانستهاند. شخصيت مورد بحث ما از نمايندگان اين تمدن در آن زمان است.
عالم و موسيقيدان برجستهاي كه اين همايش به ياد و براي بزرگداشت او برگزار شده است، مولانا عبدالمؤمن صفيالدين ارموي، از ستارگان سپهر تمدن اسلامي است كه آثار وجود پربركت او تا عصر حاضر در ميان ملل مسلمان امتداد يافته است. شخصيت جامع و ذووجوه و استادي انكار ناپذيرش در عرصههاي هنري و عملياي مانند خوشنويسي، موسيقي، شعر، دبيري و ديگر شاخههاي علوم و معارف رايج زمان موجب شده است كه نام و شخصيت و آثار وجودي وي حلقة وصل تمدن اسلامي و ايراني و بستر ارتباط و تعامل فرهنگي و علمي ميان صنوف و اقوام و مليتهاي متنوع و مختلف باشد. شايان ذكر است كه تكيه و تأكيد بر شأن و شخصيت بزرگاني مانند ارموي، نه از باب شخصپرستي، بلكه نوعي بازجست و بازشناسي هويت موسيقايي خويش است، تا در جهان مدرن و متلاطم امروزي نيز جاي پايي براي گفتوگو در تبادل فرهنگ و فكر داشته باشيم.
اگر موسيقي را زبان بينالمللي ارتباط و گفت و گو تبادل فرهنگها و احساسات و عواطف در ميان ملل مختلف بدانيم و به اين خصيصة ذاتي و بنيادي موسيقي توجه كنيم، به خوبي درمييابيم كه مولانا صفيالدين ارموي در پيافكني اين زبان مشترك تا چه پايه و مايهاي نقش داشته است.
مجموعة حاضر شامل گزيدهاي از مقالات محققان داخلي و خارجي است كه در همايش بينالمللي صفيالدين ارموي عرضه شد. در تنظيم و ويرايش مقالات اين مجموعه سعي شده است حتيالمقدور از تكرار بيمورد برخي از جداول و دواير و طرح مباحثي در خصوص شرح احوال و آثار صفيالدين خودداري شود تا دسترس به موضوع اصلي و لُب مقاله تسهيل گردد. همچنين در ترجمه و معادليابي برخي از اصطلاحات، خصوصاً در نقل قولهاي مستقيم، به متن اصلي رجوع شده است.
در پايان بر خود لازم ميدانم كه از همة بزرگواراني كه مرا در تهية اين مجموعه ياري كردند تشكر و قدرداني كنم؛ خصوصاً برادر گرامي آقاي مهرداد قيومي كه بيوجود ايشان اين مجموعه به ثمر نمينشست؛ آقايان كاوه خورابه، فرشاد توكلي و بابك خضرايي براي يادآوريها و راهنماييهاي ارزندهشان؛ خانم مريم گودرزي كه زحمت نمونهخواني مقالات را پذيرفتند؛ و بالاخص فاضل ارجمند آقاي دكتر بهمن نامور مطلق، دبير محترم فرهنگستان هنر، و آقاي عليرضا اسماعيلي، مسئول محترم انتشارات فرهنگستان، براي حمايت بيدريغشان.
ا.ص
بهار 84
پيام رئيس جمهور به همايش بينالمللي صفيالدين ارموي
برگزاري همايش بينالمللي «صفيالدين ارموي» را به عنوان اقدامي مبارك در بازشناسي و بازآفريني قدرت انديشه و هنر ايرانيان و مسلمانان تبريك ميگويم و از تلاشهاي ارزندة فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي در اين راه صميمانه سپاسگزاري ميكنم.
حقيقت اين است كه تمدن ايران و اسلام چون به هم درآميخت، تصوير موزون و ماندگاري را از دانايي و توانايي و زيبايي به دست دانشمندان و هنرمندان ايراني و مسلمان پديد آورد. هرچند پيدايش اين پديده با بهرهگيري از ميراث يونانيان و هنديان و ملل ديگر نيز همراه بود؛ اما واقعيت آن است كه نخبگان و فرهيختگان ايراني و مسلمان از مرزهاي اقتباس گذشته و با تكيه بر ذخاير فكري و هنري خويش به سطح بالا و والايي از اجتهاد و ابداع و حتي اختراع و آفرينندگي رسيدند.
روشن است كه در فراز و فرود هر تمدن، عوامل بسيار دخيل است و فراز و فرود تمدن اسلامي و ايراني نيز از اين قاعدة كلي بركنار نيست. قدر مسلم آن است كه نقطة آغازين شكوفايي را بايد در داشتن پرسشهايي دانست كه مبيّن نيازها و ضرورتهاي زمانه است. هرگاه پرسشي تازه هست، جستجوي تازه در پي هست و وقتي جستجوي تازه هست، نوآوري و خلاقيت نيز در ميانه است. آنچه به خصوص در گذشته به اين واقعيت درخشش بيشتر داده است، وجود دانشمندان و متفكران بزرگي است كه هم راه گشودهاند و هم چراغ راه شدهاند.
هنرمند بزرگ و دانشمند عارف و موسيقيدان برجسته، مولانا عبدالمؤمن صفيالدين ارموي، از جملة اين راهگشايان و ستارگان سپهر تمدن اسلامي و ايراني در قرن هفتم هجري است. جامعيت و اثربخشي انديشه و هنر او در حوزههاي گوناگون موجب شده است كه نام و آثار او به مثابة حلقة وصل تمدن اسلامي و ايراني و وسيلة ارتباط و تعامل فرهنگي و علمي ميان صنوف و اقوام و مليتهاي گوناگون مطرح باشد. آنچه به دانش و هنر «ارموي» جنبة ممتاز و ماندگار ميدهد. نقش انكارناپذير او در پايهگذاري مباني و اصول نظري هنر موسيقي و تدوين آن است. هنر و نوآوريهاي نظري و عملي، كه از سويي در عمق عرفان و دينداري و از سوي ديگر در حساسيت و دغدغههاي انساني ريشه داشت، مكتب ارموي را در هنر موسيقي به مكتبي وحدتبخش در ميان ملل و در جستجوي ارتباط ميان تمدنها و فرهنگهاي گوناگون مبدل كرد.
اينگونه موسيقيِ هنري جزئي از ميراث فرهنگي و تمدن جهان اسلام است كه نه تنها براي ديروز، كه براي امروز و آيندة ما نيز ميتواند درخشندگيها و راهگشاييهايي داشته باشد. اميدوارم كه در پرتو اين نشست ارزندة علمي، وجوه جديدي از تواناييهاي و نيازهاي جامعة ما در اين عرصه تبيين شود و ما باز هم در جهان فرهنگ و هنر امروز سخني براي گفتن و هنري براي نماياندن در عاليترين سطوح نياز و توان انساني داشته باشيم.
از خداوند بزرگ براي همة شركتكنندگان گرانقدر و دستاندركاران عزيز آرزوي توفيق و سرافرازي دارم.
سيد محمد خاتمي
رئيس جمهور اسلامي ايران
سخنراني افتتاحية بهمن نامور مطلق، دبير كل همايش
به نام خداوند جانآفرين / حكيم سخن در زبانآفرين
با عرض سلام و خوشامد به هنرمندان عزيز و ميهمانان گرامي و مديران محترم.
خوشحال و مسرورم كه شاهد برگزاري همايش صفيالدين ارموي هستيم؛ همايشي كه امروز و فردا در تهران، و سيام دي در اروميه برپا ميشود.
اين همايش حاصل همكاري صميمانة بسياري از نهادهاي هنري و فرهنگي است؛ و فرهنگستان هنر اين افتخار را داشته است كه در اين زمينه نقش هماهنگ كننده را ايفا كند. بنابراين، بر خود لازم ميدانم پيش از هر سخني، از استانداري آذربايجان غربي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مركز موسيقي صدا و سيما، بنياد رودكي، انجمن موسيقي ايران، مركز فرهنگي ـ هنري صبا، انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران، مركز نشر ميراث مكتوب، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و سازماني يونسكو تشكر و سپاسگزاري كنم.
نمايندگان اين نهادها در نزديك به سي جلسة شوراي سياستگذاري، به برنامهريزي و همانديشي براي گسترش ابعاد و افزايش اثربخشي اين همايش پرداختند؛ و اين افزون بر جلسات علمي و اجرايي يا نشستهاي كميتههاي هنري و تبليغاتي و رايانهاي است. همه كوشيدند تا همايش اين شخصيت فاخر اروميه و افتخار ملي را با شكوه و عمق هر چه تمامتر برگزار كنند، كه البته كاري آسان نبود؛ زيرا شخصيت صفيالدين ارموي پيچيده و چندوجهي است و نبود اطلاعات كافي دربارة او، همانند بسياري از بزرگان اين مرز و بوم، بر سختي كار ميافزود. ارموي عالم منطق و رياضيدان، كتابدار، كارشناس در تاريخ، علم خلاف، شعر و ادبيات، خوشنويس و موسيقيدان بزرگي بود كه آثار علمي و هنرياش مرزهاي زماني و مكاني را درنورديده و از او شخصيتي فرازماني و فرامكاني ساخته است. از مهمترين ويژگيهاي ارموي همين معرفت چندشاخهاي اوست كه وي را در زمرة حكيماني همچون فارابي و ابنسينا قرار ميدهد. نزد اين حكيمان، معرفت پديدهاي پيوسته است. شايد درك اين نكته براي انسان معاصر دشوار باشد كه چگونه يك فرد بتواند نه تنها اين شاخههاي گوناگون را بشناسد، كه سرامد دوران خود نيز باشد؛ چنان كه از يك سو بزرگترين نظريهپرداز موسيق باشد و از سوي ديگر ساز بسازد؛ از يك طرف كتابدار باشد و از طرف ديگر، نه تنها خوشنويسي عاليقدر، كه معلمي مسلّم باشد، چنان كه بزرگترين خوشنويس تاريخ اسلام، يعني ياقوت مستعصمي، از شاگردان او بوده است.
سخن از معرفتي پيوسته رفت. مدرنيته در كنار خدماتي كه براي انسان داشت، متأسفانه موجب قطعه قطعه شدن معرفت و پاره پاره شدن آن شد. به دنبال آن، امكان گفتگو ميان علوم و هنرها، ميان عالمان و هنرمندان سلب شد به همان نسبت كه پارههاي معرفت بشري از هم جدا شدند، كارشناسان آنها نيز از هم بيگانه شدند. صفيالدين ارموي متعلق به انديشه و دوراني است كه معرفت بشري يكپارچه بود. معرفت همانند شيشهاي است كه انسان را از سرماي جهل محافظت ميكند؛ اما اگر اين شيشه بشكند، به قطعات تيزي تبديل ميشود كه از سرما خطرناكتر است. معرفت بشري همانند آيندهاي است كه هستي زيبا را بازمينماياند؛ ولي اگر اين آيينه بشكند صورتي وحشتناك از همان حقيقت را تصوير ميكند.
مطالعة شخصيتهايي همانند ارموي به ما اين امكان را ميدهد كه فراسوي حالي كه در آن اسيريم. گذشتهاي متفاوت را ببينيم و با كنار هم گذاشتن نظامهاي گوناگون معرفتي، قدرت انتخاب و حتي خلق براي آيندهاي بهتر را به دست آوريم. از اهداف اين همايش همانا ترميم پارگيهاي معرفتشناسانه ميان حكمت و هنر و ميان انديشه و احساس است. از زماني كه، مثلاً، موسيقي از حكمت جدا شد مورد سؤءظن قرار گرفت و سپس طرد شد. بايد به ترميم اين پارگيهاي معرفتي، تعميق هنرها و رفع سوء تفاهمها پرداخت ـ هدفي كه فرهنگستان هنر به آن بسيار اهتمام ميورزد و آن را براي توسعة پايدار و بنيادين هنر لازم ميداند. بنابراين، با شناخت ارموي، علاوه بر شناخت يكي از مهمترين شخصيتهاي تاريخ تفكر و هنر ملي خود، در جستجوي شناخت نظام معرفتي مرتبط با ارموي نيز هستيم.
همچنين اميدواريم كه همايش صفيالدين ارموي موجب خودآگاهي بيشتر به هنر، بويژه موسيقي، شود. ما معتقديم كه نهادهاي هنري و فرهنگي همچون فرهنگستان هنر هنوز وظيفة خود را در قبال موسيقي به نحو مطلوب انجام ندادهاند. دليل آن هم رواج موسيقي نازل در سطح گسترده و بيسوادي موسيقيايي در بخش وسيعي از جامعه است. موسيقي از گستردهترين هنرهاست و، چنان كه در اين روزها همواره گفتهايم، گريزي از موسيقي نيست؛ زيرا نياز انسان به موسيقي نياز فطري، يا دستكم شبه فطري، است. اگر اين نياز به موسيقي اصيل و پالاينده برآورده نشود، موسيقيهاي مبتذل و ويرانگر جاي آن را ميگيرند و نميتوان بر جوانان خردهاي گرفت. اين همايش كوشيده است علاوه بر پيوستگي شاخههاي معرفتي، در پيوستگي ميان نسلها و عصرها نيز بكوشد؛ جوانان را با شخصيتهاي علمي و هنرياي همانند ارموي آشنا كند و ارمويها را نيز قابل درك سازد. شايد نياز به توضيح اين مطلب نباشد كه شناخت و ارتباط با گذشتة فرهنگي و هنري به هيچوجه به اين معني نيست كه به گذشته بازگرديم ـ اصلاً چنين كاري ممكن نيست. ارتباط با گذشته را براي حركت پر صلابت در مسير آينده لازم ميدانيم. نگاه ما همواره به آينده است، به جوانان و خلاقيتهاي آنان؛ به نوآوريهايي كه در راهاند. اين طبيعت هنر است كه هر آن، خود را بشكند و از نو بسازد. اين دو مقوله، يعني تجربههاي پيشين و نوآوريهاي در پيش، نه تنها تضادي با هم ندارند، بلكه مكمل هويت فرهنگي مايند؛ زيرا ما در جستجوي هويتي هستيم كه اصالت و طراوت را با هم داشته باشد، به جداسازيها و گسستهاي «در زماني» و «هم زماني» باور نداريم. بخشي از فعاليتهاي اساسي اين همايش در سخنرانيها و انتشارات به همين موضوع اختصاص يافته است.
اما متن همايش داراي سه محور اساسي است: الف) سخنرانيهاي علمي؛ ب) اجراي موسيقي؛ ج) نمايشگاه خوشنويسي.
الف) بيش از 25 سخنران ايراني و ميهمان خارجي به طرح مباحث علمي خواهند پرداخت: 11 ايراني، 14 خارجي و ايرانيان مقيم خارج از كشور.
ب) بيش از 10 برنامة اجراي موسيقي از هنرمندان ايران، تاجيكستان، سوريه، لبنان، تركيه و آذربايجان در برنامه گنجانده شده است: 4 اجرا از هنرمندان ايراني و 6 اجرا از ميهمانان خارجي.
ج) سه نمايشگاه خوشنويسي در استان آذربايجان غربي. يكي از آنها به بيش از 150 اثر از شاگردان ارموي اختصاص دارد،كه از كليه موزههاي ايران گردآوري شده است؛ و دو نمايشگاه ديگر به خوشنويسان معاصر ايران، بويژه استان، اختصاص يافته است.
با اين حال براي مؤثرتر شدن و گسترهتر شدن متن همايش، شوراي سياستگذاري توجه مخصوص به برنامههاي پيرامتني داشته است ـ استادان خود بهتر ميدانند كه تا چه حد پيرامتن در فهم و درك متن اثرگذار است. اين برنامهها بر چند دسته است:
نخست، برنامههاي در استقبال از اين همايش، كه عبارت بود از:
الف) برگزاري همانديشي «ارموي و زمان او» در شهر دوشنبه، پايتخت تاجيكستان، توسط فرهنگستان هنر و رايزني فرهنگي ايران در دوشنبه، كه يكي از فعاليتهاي موفق اين همايش محسوب ميشود و افقهايي براي راهاندازي شبكههاي علمي ـ همايشي منطقه ميگشايد.
ب) مشاركت در برگزاري جشنوارة ذكر و ذاكرين.
ج) برگزاري جشنوارة موسيقي استاني در سلماس.
د) اجراي موسيقي در اروميه و مياندوآب.
هـ) برپايي بيش از ده نمايشگاه آثار خوشنويسي در استان آذربايجان غربي.
و) تشكيل كلاسهاي شرح ادوار توسط استاد بياني.
بخش دوم برنامههاي پيرامتني به انتشارات و لوح فشرده مربوط ميشود:
الف) هشت كتاب كه اغلب به همت انتشارات فرهنگستان چاپ شده است: صفيالدين از ديدگاه معاصران، به اهتمام بابك خضرايي؛ شخصيتشناسي صفيالدين به همت ايرج و امين نعيمايي؛ نسخة عكسي شرفيه به خط صفيالدين به همت ايرج و امين نعيمايي؛ نسخة عكس شريفه به خط صفيالدين (با همكاري صدا و سيما)؛ رساله در موسيقي، از منوچهر صدوقي سها؛ شرح ادوار صفيالدين ارموي، از سيد عباس معارف (با همكاري پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي)؛ مجموعه مقالات همانديشي «ارموي و زمان او» در دوشنبه؛ ترجمة كتاب ادوار صفيالدين (باهمكاري مركز نشر ميراث مكتوب) به اهتمام آريو رستمي؛ مجموعه مقالات همايش بهزاد.
ب) سه ويژهنامة مجلات: فصلنامة خيال؛ فصلنامة فرهنگ آذربايجان غربي؛ خبرنامه فرهنگستان.
ج) چهار بولتن روزانه: سه بولتن به همت واحد روابط عمومي فرهنگستان و بولتن ديگر به همت ادارة كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان آذربايجان غربي.
د) دو لوح فشرده: لوح نسخ خطي ادوار (2 نسخه به عربي و يك نسخه به فارسي)؛ لوح فشردة قطعةموسيقي ساختة استاد مجيد كياني.
هـ ) تعدادي ديگر از انتشارات همايش،كه در دست تدوين است و در آينده چاپ خواهد شد.
در بخش سوم پيرامتنها، برنامههايي براي ماندگاري و فرهنگسازي شخصيت و آثار صفيالدين ارموي تهيه شده است، كه برخي از آنها عبارت است از:
الف) بنياد ارموي و موزة ارموي، كه در حال راهاندازي است و اساسنامة آنها به استان ارسال شده است.
ب) نامگذاري ميدان و خيابان و نام ارموي؛ سفارش ساخت سرديس ارموي؛ چاپ تمبر يادبود.
ج) نامگذاري كتابخانة اروميه به همت مسئولان استان آذربايجان غربي.
د) راهاندازي پايگاه اينترنتي صفيالدين ارموي توسط فرهنگستان، كه قابل انتقال به بنياد ارموي است
پيش از به پايان بردن سخن، لازم است با توجه به رويكرد تداوم و پيوست فعاليتها اعلام كنم كه:
الف) دربارة شخصيت و آثار صفيالدين، برنامة فرهنگستان و همكارانش با اين همايش به پايان نميرسد. اميدواريم با فعال شدن بنياد ارموي و انتشاراتي كه در راه است، بخشي از زواياي پنهان اين شخصيت بزرگ روشن شود.
ب) دربارة برنامههاي تجليل از شخصيتهاي بزرگ موسيقي، اين نويد را ميدهيم كه بر مبناي فهرست گروه تخصي موسيقي فرهنگستان در آينده از بزرگاني همچون قطبالدين شيرازي، ميرسيد شريف جرجاني و عبدالقادر مراغي، به ترتيب تجليل خواهد شد.
ج) در حوزة خوشنويسي نيز در حال برنامهريزي هستيم. اين كار با بزرگداشت مير عماد شروع ميشود؛ و قرار است در سال 1385، همراه با همايش بزرگ مكتب اصفهان كه به صورت رشتهأي و بين رشتهاي در خوشنويسي، نگارگري، معماري و شهرسازي، حكمت و ادبيات برگزار خواهد شد، از او تجليل شود.
د) اين نكته را هم اضافه كنم كه همايش بعدي فرهنگستان از اين نوع در ارديبهشت سال 84 دربارة سلطان محمد و مكتب تبريز است، كه در ادامة همايش باشكوه بهزاد و مكتب هرات و درآمدي بر همايش رضا عباسي و مكتب اصفهان خواهد بود.
در پايان جا دارد كه از رئيس محترم فرهنگستان هنر، جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي، كه اين فعاليتها و برپايي اين همايش جز با راهنماييها، اشارتها و تشويقها ايشان ممكن نبوده است، تشكر و سپاسگزاري كنم. همچنين از مسئولان و مردم عزيز استان آذربايجان غربي، بويژه استاندار فهيم آن، جناب آقاي دكتر انصاري، كه همكارياي فراتر از انتظار با همايش كردند، تقدير و تشكر ميشود. سرانجام، از دبيران علمي و اجرايي، آقايان نعيمايي و زارع، و كلية اعضاي شوراي سياستگذاري، كميتههاي علمي و اجرايي سپاسگزارم.
اميدوارم اين همايش آثار و بركات ارزشمندي براي شيفتگان هنر و فرهنگ اين مرز و بوم داشته باشد.
ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند
فهرست مطالب
پيشگفتار
پيام رئيس جمهور به همايش
سخنراني افتتاحية دبير كل همايش (بهمن نامور مطلق)
مطالعة تطبيقي دستانبندي صفيالدين با موسيقي دستگاهي ـ رديف (مجيد كياني)
صفيالدين و موسيقي جديد عرب (ژولين برنار جلالالدين ويس)
صفيالدين ارموي و عزيز حاجي بايف (زمفيرا صفراوا)
موضوع مصالحه با صفيالدين ارموي در موسيقي عثماني (بلند آكسوي)
تعريف و تشريح گام مرجع 51 فاصلهاي (روحالله پرتوي)
جايگاه صفيالدين در عالم موسيقي (محمود گتات)
اصل موضوعة صفيالدين ارموي (محمدرضا ابوترابيان)
ساختار حقيقي نظام صفيالدين (يالچين تورا)
ميراث موسيقيايي مكتوب صفيالدين ارموي (ندا ابومراد)
تلاش براي بازخواني تصنيفي از صفيالدين ارموي (بابك خضرائي)
معرفي رسالة الشرفيه فيالنسبالتأليفيه (مجيد غلامي جليسه)
محتواي رسالة شرفيه (فضلي ارسلان)
تأثير كتاب ادوار بر رسالههاي قديمي و معاصر
موسيقي سنتي آذربايجان و تركيه (ثريا آقايوا)
نسبت اسطوره و فلسفه و موسيقي (حسن بلخاري)
جايگاه موسيقي در طبقهبندي قديم علوم (منوچهر صدوقي سُها)