خيال ايراني «سلطان محمد در خاطر و خيال نقاشان معاصر ايران»
خيال ايراني «سلطان محمد در خاطر و خيال نقاشان معاصر ايران»
تاریخ ثبت : 1391/02/30
طبقه بندي :
کتاب ,
موضوع :
خيال ايراني «سلطان محمد در خاطر و خيال نقاشان معاصر ايران»
نویسنده :
مصطفي گودرزي
عکس :
ویراستار :
<#f:16/>
چاپ اول :
بهار 1384
چاپ و صحافي :
چاپ و نشر نظر
تعداد صفحات :
<#f:19/>
اطلاعات بیشتر :
خيال ايراني
نقاشي سنتي ايران به هنري خيالانگيز، تزئيني و دلپذير شهرت دارد. بسياري از دوستداران نقاشي ايراني، به لطافت و ظرافت و دقّت رنگآميزي نگارگري ايراني اشاره كردهاند، كيفيتي كه به قول استوارت كاري ولش از ديد چنين دوستداراني خصوصاً آنان كه با سطوح تيره و براق تابلوهاي رنگ روغني روي بوم مأنوس هستند، برجستگي خاص دارد. امّا به نظر ميرسد كه هنرمندان خلاق ايراني به چيزي وراي سطوح رنگي تخت كه با حوصله و دقت بسيار رنگآميزي ميشد و كادركشي و طلااندازي و رنگآميزي زمينه و كاشيكاري و كوهسازي و درختسازي و قلمگيري و غيره كه تماماً با وسواس و دقت فراوان به وجود ميآمد، فكر ميكردند. آنان علاوه بر اينكه به كل اثر به عنوان يك كمپوزيسيون رنگي مينگريستند و گاه با تركيب نسبتاً سادهاي از دو يا سه رنگ، صفحه رنگين هيجانانگيز كوچكي ميآفريدند بدنبال نمايان ساختن فضايي بودند كه با فضاي عادي عالم مادي و جسماني محسوس متفاوت است؛ و هدف هنري كه اصالت معنوي دارد، همان نشان دادن اين فضا از طريق رمز و تمثيل و روش خاص خود است.
هنر سنتي و بالاخص هنر قدسي ايراني، ميراثي افسانهاي و كمنظير از خود باقي نهاده است. قوم ايراني با استعداد عظيم، ذوق سرشار، خلاقيت شگفت و حوصله كمنظير خود، هنري آفريده كه هم حسي است و هم معنوي. اين هنر در عين آنكه طبيعت گذرا و فاني جهان را يادآور ميشود، زيبايي آن را جلوهگر ميسازد. چنين است كه در تمدنهايي نظير تمدن اصيل ايراني، كمال مطلوب آن است كه زندگي انسان، سراسر آييني باشد و تفاوتي ميان امر قدسي و دنيوي، باقي نماند. از چنين منظري، هنر قدسي پلي ميان عوامل مادي و روحاني است. و هم از اين روست كه هنر سنتي و قدسي غني و بارور ايران، نگاه احترام انگيز و مشتاقانة بسياري را به خود معطوف ميدارد. چنانچه بسياري از هنرمندان معاصر به دنبال برقراري گفتگو با ميراث گذشته و سنتهاي هنري قوم خود هستند؛ و سنت به قول هانري كربن، اساساً زايش دوباره (رنسانس) است و هر زايش دوبارهاي به فعليت در آمدن يك سنت در زمان حال است. بدين جهت است كه «باززايي» سنت، همواره متضمن «زمان حال» است.
به نظر ميرسد كه در سالهاي اخير، گرايش مجدد به مكاتب و آثار سنتهاي تصويري و بازخواني زبان و باين هنري نقاشان گذشته از سوي هنرمندان معاصر ايران با استقبال بيشتري رو به رو شده و ظهوري عينيتر يافته است؛ اگرچه پيش از انقلاب نيز توجه به هنر سنتي و عناصر تزييني آن نزد گروهي از نقاشان نوگرا و جستجوگر، بروز و ظهور و اعتبار قابل اعتنايي يافته بود.
شايد بتوان جريان نقاشان موسوم به سقاخانه را شاخصترين گرايش هنرمندان معاصر ايران در بهكارگيري عناصر هنر سنتي در آن سالها دانست. اين توجه از يك سو در نتيجه رنگباختگي برخي از گرايشات، سبكها و آثار غربگرايانه در هنرهاي تجسمي معاصر ايران و از سوي ديگرناشي از احترام و اشتياق و توجه گروهي از هنرمندان نوگرا به سنن و مكاتب و آثار و عناصر هنري گذشتة اين سرزمين و نيز تشويق و ترغيب و حمايت مستقيم و غيرمستقيم متوليان فرهنگي _ هنري كشور از اين گونه جريانات هنري بوده است. البته به طور كلي، نقاشي معاصر ايران، از آغاز دورة نوگرايي خود تاكنون، هميشه به هنر گذشته و سنتي، گوشه چشمي داشته است و اغلب به بهانههاي مختلف، برخي از نقاشان نوگراي ايران معاصر، به بازخواني عناصر هنر سنتي و گذشتة كشور خويش پرداخته وتمايل و اشتياق و احترام خود را نسبت به آثار و هنرمندان پيش از خود ابراز نمودهاند. همانگونه كه در نگارههاي ظريف، غني و زيباي نسخههاي خطي مصور قديمي، نقاش ايراني تلاش كرده تا راه همدلي و همراهي و همگامي با شاعر و نويسنده را بيابد و ميراث عظيم و گرانبهاي هنري خود را ارج نهد و غنيتر كند و به جايي رساند كه شايسته و لايق تمدّن و فرهنگ كهن، اصيل و ريشهدار او باشد، بسياري از هنرمندان خلاق و فعال و جسنجوگر در عرصةهنرهاي تجسمي معاصر ايران نيز از منظرهاي متنوع به سنتهاي تصويري و تجسمي گذشته به ديدة احترام نگريسته و تلاش كردهاند از تخيل و تعقّل هنري پديدآورندگان اينگونه آثار الهام گرفته و آثار جديدي بر مبنا و مباني و عناصر هنر گذشته ايران خلق كنند. اگرچه بسياري از صاحبنظران اذعان دارند و اظهار ميكنند كه تا احياء مباني هنر گذشته و تولد هنري نو و تأثيرگذار بر مبناي آن، راهي نسبتاً طولاني در پيش است.
اما با اين همه در نزديك به نيم قرن گذشته، آثار بسياري را ميشناسيم كه رنگ و بوي ملّي و قومي و ديني دارند و احترام به گذشته و گذشتگان و هنرمندان گذشتههاي دور و نزديك اين سرزمين در آنها ديده ميشود. چنانچه در نقاشيهاي گردآمده در اين مجموعه نيز درست نگاه كنيم، آثار و نمونههاي موفق بسيارند و كم نيستند نقاشان علاقهمند و خلاق و جستجوگر و كوشا و نوآوري كه با هوشياري و صداقت به مباني و عناصر هنر گذشتة سرزمين مادري خود و هنر يكي از بزرگترين نقاشان ايران (يا به اعتباري، خلاقترين و بزرگترين و نامآورترين تصويرگر ايراني در قرون گذشته)، يعني سلطان محمد، پرداخته و اداي احترام كردهاند و مسافت قابل توجهي از اين راه را طي نمودهاند.
دو سال پيش از اين، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران، نگاه خود را معطوف به استاد كمالالدين بهزاد و هنر بيبدليل او نمود و در اين راه محققين و هنرمندان بسياري صادقانه و صميمانه با اين نهاد فرهنگي هنري همراه شدند و از جمله ثمرات كار، همايش بينالمللي و نمايشگاههايي پربار در بزرگداشت اين هنرمند بزرگ ايراني بود. نمايشگاه «بهزاد در خاطر و خيال من» يكي از محصولات گرانبهاي اين همراهي و همگامي بودكه با حضور تعدادي از نقاشان معاصر ايران برگزار شد. در گامي ديگر، فرهنگستان هنر اين بار توجه خود را معطوف به نگارگر بزرگ مكتب تبريز، سلطان محمد نقاش كرده و علاوه بر برپايي همايش بينالمللي در خصوص اين هنرمند، اقدام به جمعآوري و برپايي نمايشگاهي از آثار هنرمندان معاصر ايران كه در ارتباط با سلطان محمد و مكتب او خلق شدهاند، نمود.
سلطان محمد را از برجسته ترين استادان بنيانگذار مكتب دوم تبريز به شمار ميآورند و حتي برخي او را بزرگترين نگارگر ايراني در همة اعصار و زمانها ميدانند. سلطان محمد خالق آثار شگفتانگيز و ماندگاري همچون «معراج پيامبر اكرم (ص)» و «بارگاه كيومرث» ميباشد.
آثار برگزيدهاي كه در اين مجموعه با نام و ياد سلطان محمد و با اداي احترام و تكريم و تجليل از اين هنرمند سربلند ايراني فراهم آمدهاند، بخشي از نقاشيهاي نمايشگاه «خيال ايراني/سلطان محمد در خاطر و خيال نقاشان معاصر ايران» هستند كه در بهار 1384 ديوارهاي مركز فرهنگي _ هنري صبا در تهران را مزين كردهاند. كارهاي به نمايش گذاشته شده، حدود 40 هنرمند را شامل ميشود. البته لازم به يادآوري است كه متأسفانه به دليل محدوديتها و كمبودهاي فراواني كه وجود داشت و خصوصاً در فرصت كوتاهي كه براي فراهم آوردن مقدمات نمايشگاه در اختيار بود امكان ارتباط با برخي از هنرمنداني كه ممكن بود بخواهند و بتوانند ما را در غنيتر كردن مجموعه به نمايش گذاشته شده ياري رسانند، ميسر نشد. با اين حال، مجموعة حاضر با همراهي صميمانة جمعي از هنرمندان فراهم آمد كه در اينجا سپاس خود را به تمامي ايشان تقديم ميداريم.
و ديگر اينكه برخي از اهداف برگزاري نمايشگاه «خيال ايراني» را ميتوان به طورخلاصه چنين عنوان كرد:
الف) ياد و خاطر و تكريم بزرگداشت سلطانمحمد، هنرمندخلاق توسط نقاشان معاصر كشور خود.
ب) معطوف داشتن نگاه هنرمندان معاصر ايراني به گنجينههاي پربار هنر گذشته كشور خود.
ج) فراهم آوردن انگيزه براي شناخت و رجوع مجدد به شاهكارهاي هنر گذشته ايران و پديدآورندگان آن و بهرهگيري هنرمندان معاصر از آنها.
د) برانگيختن پرسش غيرمستقيم پيرامون نقاشي سنتي ايران و هنرمندان شاخص و زبان و بيان هنري ايشان.
و آخر اينكه، به گفته برخي از متفكران عليرغم «دهكده واحد جهاني» كه نظريهپردازان و طراحان تمدن معاصر غرب از آن سخن گفتهاند و در راستان اجراي آن تمام هم و غم خود را بهكار بردهاند، انسانها در اعماق وجود خود وابسته به مأواي خويش باقي خواهند ماند. هنر سنتي ما، سرشار از بينشي شاعرانه و بيانگر امري قدسي بود كه آن را از طريق آرامش فاخر باغهاي بهشتي نگارهها بيان ميكرد. اكنون اما، عليرغم اينكه گرايشهاي جديدي در افق ظاهر شده آيا ايران ميتواند آثار بزرگ و ماندگاري شبيه آثار گذشته به وجود آورد؟
مصطفي گودرزي
بهار 1384