اخبار > حسن بلخاري در نقش جهان :هنر اسلامي، هنري انتزاعي، درونگرا و آراسته است
حسن بلخاري در نقش جهان :هنر اسلامي، هنري انتزاعي، درونگرا و آراسته است
دومين نشست از سلسله نشست هاي نظريه پردازي در حوزه هنر با موضوع « قدر، نظريه بنيادي هنر، معماري و زيبايي در تمدن اسلامي» توسط دكتر حسن بلخاري برگزار شد.
دومين نشست از سلسله نشست هاي نظريه پردازي در حوزه هنر با موضوع « قدر، نظريه بنيادي هنر، معماري و زيبايي در تمدن اسلامي» توسط دكتر حسن بلخاري برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي مركز هنر پژوهي نقشجهان ،وابسته به فرهنگستان هنر، در اين نشست كه به همت فرهنگستان هنر، هيئت حمايت از كرسيهاي نظريه پردازي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و با حمايت اداره تحقيقات و مطالعات پايه و نقش جهان برگزار شد؛ دكتر غلامرضا اعواني و استاد عبدالله انوار به عنوان داور و دكتر حميدرضا فرزانيار، دكتر مهرداد قيومي بيدهندي و دكتر احمد آكوچكيان به عنوان منتقد و همچنين دكتر احمدپاكتچي به عنوان مدير كرسي علمي حضور داشتند.
دكتر بلخاري در مقدمه، محور سخنان خود را بر فقدان تئوريزه شدن اصول و مباني هنر اسلامي بنا نهاد و گفت:« تاريخ هنر و معماري در تمدن اسلامي، نمايشگاهي از آثاري باشكوه و در مواردي كمنظير است. شكوه اين آثار نه صرفاً برخاسته از ذوق و احساس زيبايي شناسانه هنرمندان و معماران مسلمان، كه مطلقاً ريشه در بنيادهاي نظري و در بعدي شهودي دارد.» وي تصريح كرد:« تمدنهاي ديگر، اصول و مبناي مشخصي در تبيين بنيانهاي نظري هنر و معماري خويش تدوين كردهاند.در حالي كه تمدن اسلامي اين اصول و مباني را هرگز به صورت شفاف و روشن، تئوريزه نكرده و مكتبي تحت عنوان فلسفه هنر اسلامي بنياد نگذاشته.»
اين پژوهشگر در بيان فرضيات خود نيز اظهار داشت: «تاريخ هنر و معماري اسلامي به صراحت نشان ميدهد تقليد صرف هرگز رويه هنرمندان و معماران مسلمان نبوده است، از سوي ديگر تاريخ هنر اسلامي نشان ميدهد صدور احكام ديني پيرامون هنر در ساحت فقه صورت ميگرفته و رويكرد فقهي نيز اغلب در برخورد با هنر، سلبي بوده است. در چنين رويكردي، قاعدهمندي تئوريك وجود ندارد و صرفاً با استناد به ماهيت احكام حرمت، بر امور سلبي تاكيد ميشود نه ايجابي.»
اين پژوهشگر در توضيح علل عدمشكلگيري بستر نظريهپردازي هنر و معماري در تمدن اسلامي گفت: «هنر و معماري در طول تاريخ تمدن اسلامي- ايراني ماهيتي كاملاً كاركردي داشته و صناعتگران و هنرمندان، در قالب نظام استاد -شاگردي و به تجربه، اين فنون را ميآموختند و نه در يك نظام تحصيلي و آكادميك به معناي امروزين خود، پس بستري طبيعي براي نظريهپردازي شكل نميگرفت.»
وي نبود ارتباط نظاممند بين هنرمندان، صناعتگران و عالمان را يكي از مهم ترين ادله براي اثبات اين معنا در قرون اوليه تمدن اسلامي دانست و يادآور شد: «حكما و متفكران اسلامي جز در موسيقي و معماري در هيچ هنر ديگري متون مستقل، تحليلي و نظري ننگاشتهاند تا خود بستري براي نظريهپردازي در اين هنرها باشد.»
دكتر بلخاري در بخش ديگري از سخنان خود پيرامون صفات و ويژگيهاي متمايز هنر و معماري اسلامي در مقايسه با مذاهب ديگر چون مسيحيت، بوديسم،هندوئيسم و...، كه پيكره تراشي و شمايلنگاري در آن ها يك اصل رايج است ،به انتزاعي بودن هنر اسلامي اشاره كرد و درونگرايي، نظم، آراستگي و تناسب، همچنين حضور پررنگ هندسه را از شاخصههاي اين هنر دانست و ادامه داد:« تمام تلاش هنرمند مسلمان اين است كه به مخاطب خود بياموزد كه چگونه عالم را و در عرصة هنر، اثر هنري را بنگرد.»
اين عضو فرهنگستان هنر، وجود اين تمايزات را همان هويت مستقل هنر اسلامي دانست و گفت:« هنر اسلامي از همة هنرها اقتباسي كرده است؛ اما در نهايت، مستقل و با هويت خاص راه خودش را پيموده است.»
بلخاري همچنين در توضيح نسبت قدر با زيبايي، بار ديگر به نسبت ميان قدر و هندسه در قرآن گفت:« هندسه معظم نه تنها نظمي شگفتانگيز را به تجلي ميگذارد؛ بلكه زيبايي آن را نيز آشكار ميسازد. همچنين با استناد به قرآن، آفرينش انسان زيبا و در كمال اعتدال است چرا كه بعدها و تناسبات هندسي آن، اصليترين مبناي خلق آثار هنر و معماري در تاريخ هنر بوده است.»
وي پس از اشاره به آراء اخوان الصفا و امام محمد غزالي در اين حوزه، عامل ارتباطي ديگر ميان قدر (هندسه) زيبايي، هنر و معماري در قرآن كريم و همچنين آراء حكما و متفكران مسلمان را نسبت ميان خلق و نور دانست و تصريح كرد:« آنچه نسبت ميان هنر و هندسه را در تمدن اسلامي عيانتر ميسازد، ماهيت نيمه تجريدي و مكاني هندسه است. به عبارتي هندسه در هنر و معماري اسلامي قالبي است كه بنا به همين خاصيت، استعداد و تناسبي فزونتر در بازنمايي عالم مثال دارد، عالمي كه هنر و معماري اسلامي خود را مكلف به اين بازنمايي ميداند.»
در نقد نظريه دكتر بلخاري ابتدا دكتر احمد آكوچكيان در بخش فرضيهها گفت:« اولين توقعي كه هنر فرضيه براي ما ايجاد ميكند بايد يك آشنايي اجمالي براي رسيدن به جواب باشد. در حوزة روششناسي نيز نظريهپرداز بايد در چارچوب يك روششناسي سيستمي هم به يك انبساط بحث برسد و هم مستندات لازم را ارائه دهد، از طرف ديگر آيا ما به مدد يك مثال نظرية قدر ميتوانيم دربارةكل اين بحث كلان داوري كنيم؟»
وي با اشاره به اينكه صرف نظام وارد بودن يك سوژه به ما نشان نميدهد كه به نقطة مركزي نزديك شدهايم يا نه، ادامه داد: «در بخش فرضيه توقع داشتيم به مباحثي كليتر برسيم، نه صرفاً يك اشاره ميان عقل و وحي. همچنين واژههايي بزرگ و كلان مثل تئوري، تقدير، مباني نظريه روش و... بزرگ تر از حاصل بحث بود.»
دكتر فرزانيار نيز ابتدا امتياز رسالة حاضر را موضوع مهم آن دانست كه بنياد هنر اسلامي را مورد توجه قرارداده است. اما گفت:« وسعت اين موضوع به پژوهشگر، فرصت كافي براي بحث و جستجو در ابعاد گوناگون را نداده است.»
وي يادآور شد: «موضوع آن قدر وسيع است كه نه تنها همه تاريخ هنر اسلامي و سرزمينهايي كه در آن ها هنر پرورده شده است ؛بلكه همچنين انواع هنرها از خوشنويسي و نقاشي تا موسيقي و معماري را شامل ميشود، اما متاسفانه بخش پاياني و نتيجهگيري بسيار لاغر است.»
فرزانيار در تشريح بحث هندسه نيز اظهار داشت: «اين هندسه چه نوع هندسهاي است كه هم در معماري و در نقاشي حاضر است و هم ساختاري رياضي دارد و در عين حال در ايقاي موسيقي نيز حضور دارد و هم ساختمان عروضي شعر فارسي و تركي و عربي را توضيح ميدهد.»
وي خاطر نشان كرد:« نظرية قدر يا هندسه ،حداكثر بعضي ابعاد كمي را مورد توجه قرار ميدهد و به عرصة هندسه كيفي قدم نميگذارد.»
پس از سخنان فرزانيار، دكتر مهرداد قيومي بيدهندي، ديگر منتقد حاضر در اين نشست نيز به تحليل اعتبار دروني و بيروني اين نظريه پرداخت و گفت: «از نظر من، نظريهپردازي زماني آغاز ميشود كه نوآوري يا تركيب جديدي ارائه شود.» قيومي اظهار داشت كه بخش عمدهاي از مباحث مطرح شده پيشتر و توسط عدهاي ديگر مطرح شده و حال ابراز آن ها برخوردي ايجابي در مقابل برخوردي سلبي است.
او همچنين از نظر اعتبار دروني ،نظريه مطرح شده را داراي اشكالات روشي متعددي دانست و تاكيد كرد:« آميختگي مفروضات و فرضيه مشكل بزرگي است كه به همه رسالهها راه يافته است و در اين نظريه نيز به چشم ميخورد.» قيومي با اشاره به ناديده گرفتن بحث تصوف در اين رساله تاكيد كرد:« ما همواره كاشف اين نظريهها بودهايم براي اينكه آن ها را در خدمت هنرمند قرار دهيم نه چيز ديگر.»
دكتر غلامرضا اعواني نيز در مقام داور نخست، هنراسلامي را هنري مربوط به سرزمين وحي دانست كه فهم آن در گرو فهم حكمت اسلامي است.
اعواني در تعريف فهم، آن را راهي براي آسان شدن درك مفاهيم مختلف دانست و تصريح كرد:«گاهي اصلا نيازي به نوآوري نيست، مسئلة فهم صحيح است، پس اينجا منظور از نظريه اين است كه آنچه دچار فراموش يا سوء فهم شده را روشن و تبيين كند.»
در ادامه سخنان اعواني، دكتر عبدالله انوار ديگر داور اين نشست، ابتدا مخالفت خود را با درك واژة هنر اسلامي عنوان كرد، چرا كه معتقد است بايد هنر به تنهايي تعريف شود، اسلام هم تعاريف و چارچوبش تعريف شده، معلوم شود كه آيا اصلاً چنين چيزي ميتوانيم داشته باشيم يا نه.
انوار طرح مسئله قدر را نيز اشتباه دانست و گفت:« قدر به معناي اندازه است، حال آنكه بخش زيادي از هندسه با اندازه سروكار ندارد. چرا كه با دخالت آن نا زيبا ميشود. هنر اسلامي هم اگر زياد سراغ هندسه برود، به هنر كم لطفي شده است.» دكتر بلخاري در دفاع از نظريه خود و در پاسخ به گروه منتقدان يادآوري كرد كه از ابتدا گفته بود كه اين تنها يك ادعا و كاري نيمه تمام است. او در پاسخ به آكوچكيان كه به جاي خالي هنر ديني اشاره كرده بود، گفت:« قصد من فقط ساحت هنر و معماري بود و لزومي به پرداختن به امور ديگر را نميديدم.»
دكتر بلخاري همچنين روششناسي خود را مبتني بر يك سيستم صحيح دانسته، در پاسخ به فرزانيار گفت: «نظريه قرار نيست راه را برود، قرار است مسير را براي رسيدن به مقصد نشان دهد، پس لازم نيست همه چيز را امتحان كند.» وي در پاسخ به قيومي نيز تاكيد كرد: «مسائلي كه مطرح كردم مواد نظرية من بودند نه حاكم بر آن.»
اين جلسه با پرسش و پاسخ حاضران در جلسه و سخنرانان به پايان رسيد