به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر،دکتر مهدی حسینی در نشست «تالیف و ترجمه در حوزه هنر» که روز چهارشنبه، سيزدهم تير، به مناسبت روز قلم، در مرکز هنر پژوهی نقش جهان برگزار شد به بررسی مشکلات و نارساییهای موجود در بحث متون هنری، بهخصوص هنرهای تجسمی پرداخت و گفت: «مشکلات موجود در بحث ترجمه متون هنری بهخصوص در بخش هنرهای تجسمی ،بیشتر از ناحیه افرادی است که اشراف کافی به رشته خود و واژههای تخصصی و حرفهای ندارند.»
وی سپس ضمن ارائه تاریخچه مختصری از ترجمه متون هنری در ایران ،به فقدان منابع در سالهای نه چندان دور اشاره کرد و افزود: «در این سالها، اغلب کتابهای معتبری که در آن سوی دنیا منتشر شده، به فارسی ترجمه شده است ولی اگر به این متون تخصصی نظری بیفکنیم، خواهیم دید که به تاریخ هنر از منظر غرب نگریسته شده است و هنر اسلامی و شرقی تنها بخش بسیار کوچکی از این منابع را به خود اختصاص داده است.»

این استاد دانشگاه و عضو پیوسته فرهنگستان هنر، در پایان سخنانش تسلط بر زبان اصلی ،تسلط بر زبان مادری و دانش کافی در زمینه فعالیت را سه ضلع مثلثی خواند که در امر ترجمه باید به کار گرفته شود.
دکتر مهناز شایسته فر، سخنران بعدی این نشست در ابتدای سخنانش تحت عنوان «ترجمه متون علمی در حوزه هنرهای اسلامی» به آسیب شناسی این مبحث پرداخت. وی تمایل نداشتن ناشران به چاپ و نشر اینگونه کتابها؛ و عدم حمایت دولت از مؤلفان و مترجمان را از مشکلات عمده در زمینه ترجمه متون هنری خواند.
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش با طرح این پرسش که چرا ترجمه نباشد؟ به بسط نظراتش در خصوص لزوم ترجمه در کنار امر تألیف پرداخت و پرسید: «برای من چه نفعی دارد که از این آثار استفاده نکنم؟»
شایسته فر در ادامه، ضرورت مطالعه متون فارسی را مورد تأکید قرار داد و عنوان کرد: «نوع نگاه ما به هنر خودمان با نوع نگاه شرق شناسان متفاوت است.آنها ایرانی نیستند و در محیط فرهنگی و سنتی ما پرورش نیافتهاند و نوع نگاه آنها، نگاهی زیبایی شناسانه است ولی ما در پی یافتن ارتباط زیبایی و عناصر نمادینی که در این آثار وجود دارد و بخشهای فرهنگی، سنتی و مذهبی خود هستیم.»

در ادامه این نشست مسعود قاسمیان طی سخنان مبسوطی به مباحث سنخ شناسی آثار ترجمه شده در ایران،رشد کمی و کیفی آثار هنری،ضرورت ترجمه آثار هنری، وضعیت آثار ترجمه شده از نیمه دوم دهه هفتاد به بعد و آسیب شناسی ترجمه پرداخت.
به اعتقاد وی فعالیتهای پراکندهای که تا پیش از انقلاب، در زمینه ترجمه صورت گرفته بیشتر تحت تأثیر گرایشات فردی یا سیاسی بوده است. اما پس از پیروزی انقلاب ،نگاه منسجمتری در این عرصه شکل گرفته که به تدریج در نیمه دوم دهه هفتاد به یک نگاه تقریباً همگرای آکادمیک منجر شده است.
قاسمیان، که یکی از مترجمان کتاب برگزیده سال گذشته جمهوری اسلامی، تحت عنوان «دانشنامه زیبایی شناسی» است، تلازم زیبایی شناسی و فلسفه را مورد تاکید قرار داد و گفت: «مباحث تئوریک زیباییشناسی و فلسفه هنر در لابهلای امهات آثار فلسفی بوده و هست اما از قرن بیستم و بهخصوص در اواخر قرن نوزدهم و با ظهور مدرنیسم، دیدگاههای نوینی از سوی برخی از فیلسوفان هنر شکل گرفته است. ما گرچه نمیتوانيم نگاهی را که به کانت داریم به این افراد داشته باشیم اما جایگاه خاص آنها غیرقابل انکار است.اینها فیلسوفان قرن بیستمی در حوزه هنر هستند با وامگیری از همان آبشخورهای فکری و فلسفی که کلاسیکها به آنها عرضه کرده بودند.»
وی در بحث آسیب شناسی ترجمه،نبودن روحیه جستجوگری در مترجمان جوان، یکسونگری و نا آشنایی با منابع کار،خود مداری و همه چیز دانی، نداشتن روش در کار، ناآشنایی با اصطلاحات، نبود نگاه انتقادی به منابع و ماخذ، ضعف کار گروهی و نبود ویرایشهای دقیق آکادمیک را علل عمده نارساییهای موجود در حوزه ترجمه خواند.
این فعال عرصه ترجمه،با طرح پیشنهاداتی در این زمینه به سخنان خود پايان داد.
سخنان دکتر حسن بلخاری تحت عنوان «احیای آثار حکمای متقدم مسلمان در هنر و زیبایی» پایان بخش نشست «تألیف و ترجمه در حوزه هنر» بود. وی در ابتدا تصریح کرد: «منظورم از متقدم، حکمای قرون سوم و چهارم است و منظور از احیاء، بازتولید نسخ خطی، چاپ مجدد،نقد و به روز کردن آنها و استفاده کاملتر در مباحث آکادمیک است.»
بلخاری در ادامه با طرح این پرسش که آیا در ميان آثار بجای مانده از قرن سوم و چهام هجری متنی وجود دارد که به هنر و زیبایی پرداخته باشد،با ذکر چند نمونه از جمله کتاب المناظر ابن هیثم به این پرسش پاسخ مثبت داد و از انتشار کتاب خود درقلمرو تدوین تئوری زیبایی شناسی ابن هیثم توسط فرهنگستان هنر در مهر ماه آینده خبر داد.
دکتر بلخاری از کتاب المناظر به عنوان اصلیترین مرجع علم مناظر در اروپا تا قرون 18 و 19 میلادی نام برد و گفت: «برای اولین بار یک مسلمان تعریف آکادمیکی از زیبایی ارائه می دهد.»
وی سپس به نگارش مقالهای تحت عنوان «بررسی تطابقی آرا ابن سینا و کالریج» اشاره کرد و گفت: «گفته میشود کالریج اولین کسی است که بین خیال و تخیل تمایز گذاشته، در حالیکه این نظریه متعلق به ابن سینا است.»
وی در پایان سخنانش با بیان این مطلب که همه این معانی که در آثار متقدمانی چون ابن هیثم، ابن سینا و ملا صدرا عرضه شده است،در خدمت دین بوده است و نه در خدمت فلسفه هنر، تأکید کرد: «ما باید آثار این متقدمان را در خدمت فلسفه هنر و زیبایی شناسی قرار دهیم .»
در پایان این نشست سخنرانان به پرسشهای حاضران پاسخ دادند.