
به همت معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر، هشتمين نشست از سلسله نشستهاي تخصصي حكمت هنر اسلامي با عنوان «هنر و زيبايي در انديشه سنتگرايان» برگزار شد.
به همت معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر، هشتمين نشست از سلسله نشستهاي تخصصي حكمت هنر اسلامي با عنوان «هنر و زيبايي در انديشه سنتگرايان» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، اين نشست با سخنراني انشاءالله رحمتي، استاديار دانشگاه و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان، در باب «نسبت هانري كُربن با سنتگرايي» و همچنين امير مازيار، پژوهشگر فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، با عنوان «اصول متافيزيكي هنر از ديدگاه سنتگرايان» روز چهارشنبه 29 شهريورماه 96، به موضوع «هنر و زيبايي در انديشه سنتگرايان» پرداخت.
نخستین سخنران این نشست، انشاءالله رحمتي، در بررسی «نسبت هانري كربن با سنتگرايي» گفت: «بنده در مقطعي بر آثار سنتگرايان خيلي متمركز بودم و اين مرا به سمت آثار كُربن سوق داد و از همان زمان هميشه در معرض اين سوال بودم كه آيا او سنتگرا است يا خير؟ و اگر نه، چه نسبتي با سنتگرايان دارد؟»
او ادامه داد:« عمده بحثم معطوف به تفكر دربارة اسلام است كه پنج نوع نگاه در اين زمينه وجود دارد: 1) مدرن 2) تجددگرايان 3) بنيادگرايان 4) سنتگرایان 5) موعودگرایان».
رحمتي بيان داشت: «وقتي به آثار كُربن نگاه ميكنيم، بيشتر او را به اسلامِ سنتگرا مايل ميبينيم و به همين دليل بسياري افراد، او را سنتگرا ميدانند و ارتباط كُربن با دكتر سيدحسين نصر نيز تا حد زيادي به اين رويكرد دامن زده است».
پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان، افزود: «شما ميدانيد كه مفهومِ محوري سنتگرايي، «سنت» است و Tradition كه معمولا سنتگراها حرف اول آن را با كپيتال(حرف بزرگ) مينويسند، در واقع همان ترجمه سنت در اصطلاح قرآني ماست، همان كه در آن تبديل و تغييري راه ندارد. و آن چيزي كه ما به عنوان سنت ميشناسيم، در واقع تجلي حقيقت است».
رحمتي عنوان كرد: «كُربن در كتاب اسلامي ــ ايراني، وقتي سنت را توضيح ميدهد، ميگويد: «سنت، چيزي متفاوت از يك تشييع جنازه است و بلكه سنت، دعوت به نوزايي دائم است.» يعني به معني چيزي كه دورهاش تمام شده و بايد به آن احترام بگذاريم، نيست و به نظر من، سنت در نظر كربن، يك وجه اگزيستانسيال هم دارد كه اين سنت اگر بخواهد ماندگار باشد، چيزي منفصل از ما نيست و حيات آن در وجود ماست».
رحمتي در باب ارتباط كُربن با حكمت سهروردي، بيان داشت: «اگر دقت كرده باشيد، كربن به سهروردي خيلي اهتمام دارد. سهروردي را به معني اِحياكننده حكمت ايران باستان معرفي ميكند. كربن به این نكتهاي اشاره ميكند که احياي سنت در وجود خودِ انساني مانند سهروردي است كه در آن فيضان پيداكرده است».
او ادامه داد: «از نظر كربن، مرگ و حيات سنت، دست ما انسانهاست و اين ما هستيم كه به آن، مرگ يا زندگي ميبخشيم. از اين رهگذر، مفهومي كه از معاصربودن دارد، به معني دو نفر كه در يك تاريخ زندگي ميكنند، نيست. چون افرادي كه با هم اشتراكي ندارند را همعصر نميداند و براين عقيده است، كه ما معاصرانِ خودمان را ممكن است در زمان حال پيدا نكنيم و در زمانهاي گذشته پيدا كنيم».
انشاء الله رحمتي افزود: «سوالي كه در اينجا مطرح است، اين است كه چرا نميتوانيم كُربن را سنتگرا بناميم؟ به اين دليل است كه اگر يكي از مؤلفههاي سنتگرايي، موضعش با مدرنيسم باشد؛ چون سنتگرايي با مدرنيسم موافق نيست و از صدر تا ذيل مدرنيسم را نقد ميكند، نميتوانيم او را در جرگه سنتگرايان به حساب آوريم».
او ادامه داد: «پيامبراسلام فرمود كه بار الها حيرت مرا براي عظمت خودت افزون كن. پس حيرت در واقع نوعي دستاورد براي انسان است؛ ولي در دورة جديد، دوران لاادريگري و شك است. چيزي كه دنياي مدرن از نظر سنتگرايان از دست داده، قدرت شهود (intellect) و مكاشفه است و همه چيز را از طريق قياس و استقرا ميخواهد بررسي و كشف كند».
رحمتي درباره نسبت ديدگاه كربن با هرمنوتيك بيان داشت: «او هرمنوتيك خودش را شلايرماخري ميداند و در حقيقت آن چيزي ميداند كه در دوره مدرن شكل گرفته است، وقتي از كُربن سؤال ميشود كه آيا شما تحت تآثير هرمنوتيك هايدگر هستيد؟ ميگويد بله، من كليدها را از هايدگر گرفتهام؛ ولي درهايي را بازكردهام كه خود هايدگر نتوانسته باز كند».
همچنين در موضوع نسبت نقطهنظر كربن با پديدارشناسي گفت: «او روش خودش را پديدارشناسي ميداند و آن را تحت عنوان «كشفالمحجوب» معرفي ميكند و ميگويد بيشتر از آنكه به پديدارشناسي(phenomenology) هوسرل مربوط باشد به كشفالمحجوب مربوط است».
رحمتي اضافه كرد: «بعضي پديدارشناسان ميگويند، چيزي غير از پديدار وجود ندارد و چيزي جدا از شيءِ في نفسه نيست. ممكن است يك نفر باغي را اثر صُنع خداوند بداند و ديگري مجموعهاي براي كسب درآمد و نفر سوم چيز ديگري، كه هيچكدام خودِ آن باغ نيست و در پديدارشناسي، تفكيكي بين اين جلوههايي كه براي ما آشكار ميشوند، وجود ندارد».
استاديار دانشگاه، افزود: «تفاوتي كه كربن در پديدارشناسياش با پديدارشناسي هوسرل دارد، اين است كه در پديدارشناسي در اصل، بحث تمايز ظاهر و باطن نداريم؛ ولي در نگاه كربن تمايز آنها به رسميت شناخته ميشود و وقتي پرده از روي ظواهر آنها كنار ميرود، ميتوانيم باطن را هم ببينيم. پديدار چيزي جدا از ذات نيست كشفالمحجوب به همين معناست و درواقع، ذات همان محجوب است».
رحمتي در پايان سخنانش به ديدگاه كربن درباره تشيّع اشاره كرد و گفت: «كربن، گنجينه باطن، را در تشيّع ميداند و تصوف را نيز برگرفته از تشيّع دانسته و تصوف را منبعث از تشيّع بيان ميكند».
دومين سخنران اين نشست، اميرمازيار كه عنوان مقالهاش «اصول متافيزيكي هنر از ديدگاه سنتگرايان» بود، سخنانش را اين گونه آغاز كرد: «من فكر ميكنم كه جامعه ما در حالحاضر، بيش از اندازه سنتگرازده است و به نظرم، ديدگاه سنتگرايان خيلي دقيق تقرير نميشود».
مازيار ادامه داد: « به عبارت ساده، علل اربعه اثر هنري از ديدگاه سنتگرايان، همان علل چهارگانه ارسطويي، براي هر شيء است. يعني ماده، صورت، فاعل، غايت كه ارسطو هر شيء را از آن بهرهمند ميدانست و در ديدگاه سنتگرايان براي هر اثر هنري نيز اين شامل علل ميشوند».
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اضافه كرد: «از نقطهنظر من، در ديدگاه سنتگرايان سه اصل متافيزيكي وجود دارد: صورتگرايي، تجليگرايي و نمادگرايي. صورتگرايي، در مقابل معناگرايي و محتواگرايي؛ تجليگرايي در مقابل نيّتگرايي يا فردگرايي و اصل سوم، نمادگرايي نيز در مقابل تفسيرگرايي است كه اين سه اصل به طور بسيار جدي در سنتگرايي وجود دارند و فرهيختگي و غنا در آنها ديده ميشود».
او درباره نمادگرايي (فرماليسم) بيان داشت: «اين اصل، محتوايش اين است كه هنر اساساً صورت است و در قدم اول، هنر يعني ايجاد فرم و نه ايجاد معنا. اگر هنر ميخواهد چيزي را معنوي كند، بايد صورت را معنوي كند و معنا داشتنش چيزي جدا از فرمش نبايد باشد و دوگانة فرم و محتوا را سنتگرايان به درستي غلط ميدانند».
مازيار در مورد اصل دوم يعني تجليگرايي ادامه داد: « اين صورتي كه به وجود ميآيد، بنابر اصلي، تجلّي صورت بالايي است. صورتي كه در اينجا توليد ميشود، در واقع تجلّي آن چيزي است كه در عالم بالا وجود دارد و مرتبه وجودي آن است و در اسلام داريم كه قرآن تنزّل پيدا كرده و در يك لوح محفوظ بوده و به پايين آمده است. پس، آن لوح محفوظ گستردهاي كه در بالاست وقتي به كلمات تبديل ميشود، وحي است و وقتي به صورت تبديل ميشود، هنر است».
سخنران دوم اين نشست، در باب اصل سوم از نقطهنظر سنتگرايان گفت: «نماد، اصلاً ترجمهپذير و تفسيرپذير نيست. سنتگرايان، نمادها را غيرقراردادي و غيرتوافقي ميدانند و اهميتي از ديدگاه وجودشناختي براي آنها قائل نيستند. آنها، نمادها را فقط به لحاظ هستيشناسي(ontological)، نمادي ميدانند كه در ذات و حقيقت ما را به آن منشأ خود متصل ميكنند».
او در پايان اضافه كرد: « نماد در واقع، نماد است و انتقالدهنده است و وجوداً انتقال ميدهد. به عنوان مثال، پرچم هركشوري براي اهل همان كشور، نماد است. هنر اساساً نماد است. ربناي شجريان، نماد رمضان است و هنر مانند يك آسانسور است و ما را بالا ميبرد. پس در واقع، در حد آنجا نيست ولي با خودش رايحه بالا را آورده است».
|