• دوشنبه ١٦ مهر ١٤٠٣
  • En

آرم فرهنگستان هنر
اخبار > شأن الهی «زمان» و ماهيت آن نزد هندوها


در نشستِ «جلوه‌های بی‌زمانی و زمان در باورها و اساطیر مذهبی هند»
شأن الهی «زمان» و ماهيت آن نزد هندوها

 

پژوهشکده هنر در ادامه سلسله‌ نشست‌هایِ تخصصیِ «جلوه‌های هنر شرق»، این‌ بار «جلوه‌های بی‌زمانی و زمان در باورها و اساطیر مذهبی هند» را از زبان یکی از صاحب‌نظرانِ نام‌آشنای این حوزه مطالعاتی بررسی و بازخوانی کرد.

 پژوهشکده هنر در ادامه سلسله‌ نشست‌هایِ تخصصیِ «جلوه‌های هنر شرق»، این‌ بار «جلوه‌های بی‌زمانی و زمان در باورها و اساطیر مذهبی هند» را از زبان یکی از صاحب‌نظرانِ نام‌آشنای این حوزه مطالعاتی بررسی و بازخوانی کرد.

این نشست پژوهشی ـ به همت گروه هنرِ شرق پژوهشکده ـ عصر چهارشنبه بیست و چهارم آبان، با حضور و استقبال انبوه علاقه‌مندانِ مباحثِ تخصصیِ هنر و دانشجویان برگزار شد. این نشست به بازاندیشی در یکی از مهم‌ترین بنیان‌های حکمت، اندیشه و باور اساطیری هند باستان: مفهوم بی‌زمانی و زمان و ادوار چهارگانه آن، به روایت یکی از شناخته‌شده‌ترین و شاخص‌ترین چهره‌های پژوهش در این عرصه، دکتر امیرحسین ذکرگو، دکترای تاریخ و فلسفه هنر در هند و نماینده فرهنگی پیشین ایران در این کشور، و مدرسِ باسابقه دانشگاه‌های ایران و هند اختصاص داشت.

 

شأن الهی زمان؛ زمان بی‌آغاز و بی‌انجام در اسطوره‌شناسی هند باستان

این مدرس و صاحب‌نظر ادیان و مکاتب فلسفی و اسطوره‌ای هند، سخن خود را با اشارتی به شأن الهی و خداگونه «زمان» و ماهیت آن نزد هندوها آغاز کرد و گفت: همیشه «زمان» است که همه چیز را تحت سیطره خود درمی‌آورد و هیچ چیز بر «زمان» مسلط نیست. همه بزرگان عالم محکوم به حکم «زمان» بوده‌اند و اصلاً، چه می‌شود که قومی برای «زمان» شأن الهی قائل‌اند؟ حکمتش را باید در همین اقتدار محتوم و بی‌چند و چون جستجو کرد. اما این، آن «زمان» نیست که ما می‌شناسیم. یک «زمان» بزرگ‌تری است و نامش: «بی‌زمانی» است. «زمان» یک آغاز دارد و یک آخرالزمان و آن ساحتِ «بی‌زمانی» که ساحتِ خداوند است، هنگامی است که هنوز جهان آفریده نشده بود و قبل و بعدی هم نداشت. این «قبل» و «بعد»، مختص ماست. «زمان» و «مکان»، ماهیتاً مال ما و متعلق به جهان ماست چون »«زمان» و «مکان» از عوارض و متعلقات جسم است. وقتی جسم نباشد و حرکتی هم نباشد، در نتیجه، پیش و پسی هم وجود ندارد و معنا ندارد. وقتی می‌گویند خدا «اول» است و «آخر» است، معنایش چیست؟ یعنی، این ساحتی است که ماورای اول و آخر است. از زمان آدم تا خاتم و تا هزاران سال بعد برای او، همه رخ داده و همه «حال» است. ماییم که «قبل» و «بعد» داریم.

ماهیت تکرار در «مفهوم دوری زمان»

وی مقدمه ورود به بحث را با تبیین یک مفهوم محوری در این منظومه فکری آغاز کرد: ایزدانِ سه‌گانه در خداشناسی هندویی: «برهما» ایزد آفرینش، «ویشنو» ایزد محافظ کائنات و «شیوا» ایزد زمان. و در ادامه با نمایش تصاویر و تحلیل و تفسیر نمادشناختی این ایزدانِ سه‌گانه و طرح بحثی درخصوص نفوذ و تأثیر فرهنگ‌ها، اقلیم‌ها و محیط و باورهای بومی هر منطقه بر ادیان و فرهنگ‌ها تأکید کردو اين پرسش را مطرح كرد كه حقیقت یک دین را از کجا می‌شود فهمید؟ و در پاسخ گفت: باید رفته‌رفته از ظواهر فراتر رفت و آن ساختارهای اولیه را که تکوین‌بخش و مایه قوام یک دین است شناخت. همان اصول دین؛ مثلِ «توحید».

این مدرس و محقق حکمت و اسطوره‌شناسیِ هند باستان، در ادامه، به بررسی اسطوره «شیوا» که مرتبط با مفهوم و ماهیت زمان است و آخرالزمان را رقم می‌زند پرداخت و به «مفهوم دوری زمان» در سنّت‌های دینی کهن رسید: اغلب سنّت‌های دینی، از زمان که صحبت می‌کنند «مفهوم دوری زمان» را محور تأکید و توجه می‌گیرند. مطابق این فکر، همه چیزِ آفرینش تکرار می‌شود؛ با همان جزئیات. اما، این تکرر و تکرار در دایره‌ای وسیع‌تر رخ می‌دهد نه در زندگی فردی من که در آن همه چیز نو است و برای اولین بار. امروز از جهان‌های موازی سخن می‌گویند و در اسطوره‌شناسی هند هم از زورق‌های بی‌شمار بر اقیانوس ازل می‌گفتند. در حقیقت، اشارات ادیان به ما از آن جهت است که ما را متذکر به این نکته کند که: این زندگی، ذره‌ای است از یک عظمت لایتناهی که اگر ذهن را متوجه آن کنیم، از این حقارت و درخودماندگی و روزمرگی رها می‌شود و اوج می گیرد.

تقسیم‌بندی‌های زمان ـ چهار دوره اساطیری

هندوها به چهار دوره یا عصر اساطیری معتقدند: اول، عصرِ «حقیقت» یا «ساتیا یوگا»، حقیقت زمان؛ دوم، عصر سه‌گانه؛ سوم، عصر دوگانه؛ چهارم، عصر ظلمت.

دکتر ذکرگو، در ادامه، با برشمردن ویژگی‌های هر عصر و محاسبه زمان و گاه‌شماری آن خاطرنشان کرد: در عصر اول، حقیقت روی چهار پای خود ایستاده، مثل یک گاو که در نزد هندوها موجودی مقدس است. این بدین معناست که ما به تعبیر ترمینولوژی اسلامی: با «فطرت الهی» آفریده شده‌ایم و کاملاً فطری هستیم و دروغ و فریبی در سرشت نخستین‌مان راه نداشته است. درعصر سه‌گانه یا «ترتا یوگا»، یک پای این گاو مقدس یا همان فطرت، قطع می‌شود. عصر سوم یا «دواپارا یوگا» شاهد قطع پای دوم این گاو مقدس هستیم، یعنی دو ستون و دوپا متعلق به حقیقت است و دو ستون و دو پای دیگر از آن باطل و چون خیلی همسنگ و همسان هستند، در این دوره انسان‌ها دچار تحیر و سرگشتگی و گمراهی می‌شوند. در عصر بعدی، سه پای حقیقت رفته و به جایش باطل آمده و یک پای حقیقت باقی مانده. پس در عصر اول، همه چیز خالص است. در عصر دوم، یک چهارم ناخالصی است و سه چهارم خلوص و حقیقت. در عصر سوم، نصف ناخالصی و نصف اصالت و در عصر چهارم و آخر، یک چهارم پاکی و سه چهارم گناه و گمراهی است.

این کارشناس مکاتب و اسطوره‌های هند، سپس، با تشریح کلمه «آواتار» (avatar) به معنای تجلی خدا در روی زمین در زبان سانسکریت یادآور شد: بعضی از حکمای مسلمان در هند قدیم این را به «نبی» ترجمه کرده بودند که درواقع، کار نبی هم همین است: پاک کردن ناموس زمین از سرکشی و گناه و اصلاح امور بر بنیان بندگی خدا. وقتی جهان به پایان کارش رسید، «ویشنو» می‌خوابد. مفهوم «مایا»، در تفکر هند، به معنی وهم و خیال بوده است. در این تفکر، چیزی واقعیت دارد که دوام داشته باشد. ما که هر لحظه در حالتی هستیم، مثل ابرهایی که هر لحظه شکلشان تغییر می‌کند، واقعیت هم نداریم. ما قبلاً کودک بودیم بعد جوان شدیم، بعد پیر می‌شویم و درآخر هم می‌میریم؛ مثلِ شکل ابرهای گذرنده که هر دم در تغییر و تبدیل‌اند، واقعیتی نداریم و نقشی گذراییم.

وی، در ادامه سخن خود، با اشاره به شخصیت‌های اساطیری در حوزه «هستی» و «زمان»، در تفکر اساطیری هند، تجلی ویشنو در قالب نمادهای تمثیلی، توازن ساحت‌های «جلالی» و «جمالی» در قالب یک کشاکش مستمر و مداوم، به گونه‌شناسی تماثیل و اقسام تجلی انسان‌ـ‌شیرها و تجلیات اهریمنی و... پرداخت.

تجلیات ایزدی در اعصار اساطیری

ذکرگو، سپس به تجلیات ویشنو در این اعصار اسطوره‌ای ـ مطابق بینش هندوها ـ پرداخت و گفت: عصر دوم اساطیری، سه تجلی دارد: «رامانا»، که تجلی ویشنو است در قالب یک موجود کوتاه قد، «پاراشوناما» یا رام تبر به دست و «راما» یا همان رام.

نظام طبقاتی منطبق با مشیت الهی

در این مرحله، تجلیات ویشنو، «انسانی»تر می‌شود و با ویشنویی انسانی‌تر مواجهیم؛ بر خلاف دوره قبلی که در قالب شیر و انسان‌ـ‌شیر تجلی می‌کند. تجلی «شیوا» در رودخانه گنگ است و جلوه اهریمن در این است که انسان‌ها می‌خواهند نظام مشیت الهی را تغییر دهند چون مطابق نظام سنّت اعتقادات هندویی، چهار طبقه اجتماعی وجود دارد که منطبق با مشیت الهی است: روحانیون، پادشاهان، تجار، و خدمه؛ و معتقدند که این‌ها مقدرات ازلی است.

برهمن‌ها (کاهنان، روحانیان، معلمان)، جنگاوران و سلحشوران، پادشاهان، تجار و دهقانان، و کارگران و خدمتکاران بر اساس نظام و نظم تقسیم‌بندی اعضاء بدن، این‌گونه طبقه‌بندی و مرتبه‌بندی شده‌اند:

سر، برهمنان هستند و درواقع، مغز جامعه؛ روحانیون و معلمان، مصلحان‌اند؛ بازو، ارتش و شاه و دولت یا ساختار حاکمیت؛ بدن، اقتصاد جامعه و کسبه، تجار و دهقانان؛ و بالاخره پاها، نیروهای خدماتی هستند. اگر هم نیک بنگرید این نظام طبقه‌بندی را مقرون به خرد و صواب می‌یابید. همه مشکلات جهان امروز از اینجاست که «معده» دارد به «بازو»، که قدرت است، دستور می‌دهد! اینکه می‌گویند «شکمی حرف زدن»، از همین‌جاست. شکم دایرمدار دنیای امروز شده و دنیا بکل، «شکمی» است!... هیچ چیز سر جای خودش نیست. در آن نظام اگر شاهی خلاف کند یا روحانی رشوه بگیرد با او سخت‌تر و شدیدتر برخورد می‌کنند، درحالی‌که اگر یک پادو رشوه بگیرد از او می‌گذرند و حتی کمکش می‌کنند که مشکلاتش بر طرف شود. به قولِ آناندرا کومارا سوامی: هرچه بالاتر بروی مسئولیتت بیشتر و حقّت و برخورداری‌ات کمتر می‌شود. راما هم از معروف‌ترین تجلیات ویشنو است و قصه رامایانا ناظر به همین است.

عصر سوم اساطیری یک تجلی دارد و آن هم «کریشنا»ست که خدای «عشق» است و هرکس به‌گونه‌ای عاشق اوست که گویی تنها، معشوق اوست همچنان‌که ما خدا را به‌گونه‌ای می‌خوانیم که گویی فقط خدای ماست و نه هیچ‌کس دیگر!

عصر آخر، یا عصر ظلمت، دو تجلی دارد: یکی «بودا» که یک شخصیت تاریخی است (و ما در این سیر از ماهی شروع کردیم و به لاک‌پشت رسیدیم و بعد شد گراز و انسان‌ـ‌شیر و سپس کوتوله و بعد کریشنا و سرانجام به یک شخصیت انسانی‌ـ‌تاریخی می‌رسیم که تاریخ تولد و زادگاه مشخص دارد) و انسانی که می‌شود «آواتار ویشنو در زمین». و دومین تجلی هم «کالکی» است.

وی آنگاه با شرحی از زندگی بودا و رها کردن شاهزادگی و ترک قصر و زن و فرزند در جستجوی حقیقت و تحمل ریاضت‌های عظیم و، سرانجام، رسیدن به اشراق و تنویر، به آخرین تجلی ویشنو رسید:

در «کالی یوگا» شخصی است به اسم «کالکی» که «آواتار آخرالزمان» است و «غایب» است و در انتهای زمان، که پُر از شر و فساد و تباهی و گمراهی و سرگشتگی است، ظهور می‌کند. او شخصیت «مسیحایی» هندوان است و برای برقراری عدل و انصاف ظاهر خواهد شد، در غروب این عصر که شاهان همه دزد و یاغی و اهل شرارت شده‌اند.

با پایان مباحث مطرح شده به وسیله دکتر امیرحسین ذکرگو، حاضران در نشست به طرح پرسش‌های خود پرداختند که توسط این مدرس و صاحب‌نظر حکمت و اساطیر هند، که در توقفی کوتاه در ایران میهمان پژوهشکده هنر بود، پاسخ داده شد.

گفتنی است سلسله نشست‌های پژوهشی گروه «هنر شرق» با هدف بازگشایی اندیشه‌ها و مفاهیم بنیادین این حوزه مطالعاتی و سنّت زیباشناختی با دعوت از صاحب‌نظران، استادان و پژوهشگران کشورمان در پژوهشکده هنر ادامه خواهد یافت.

 

 
 
 

زمان انتشار: چهارشنبه ٨ آذر ١٣٩٦ - ١٢:٣٧ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;