كمیته هنر معاصر پژوهشکده هنر در ادامه سلسله نشست های تخصصی هنر معاصر، دهمین نشست از این مجموعه را به: « راهبردهای ارائه در هنر معاصر ایران » اختصاص داد. كمیته هنر معاصر پژوهشکده هنر در ادامه سلسله نشست های تخصصی هنر معاصر، دهمین نشست از این مجموعه را به: « راهبردهای ارائه در هنر معاصر ایران » اختصاص داد. به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنردر این نشست پژوهشی که عصر روز چهارشنبه سوم خرداد در محل پژوهشکده با حضور شماری از استادان، پژوهشگران و علاقهمندان مباحث تخصصی هنر برگزار شد، بهرنگ صمدزادگان و دكتر بهنام کامرانی به ارائه دیدگاه ها و نظرات خود در خصوص راهبردهای ارائه در هنر معاصر ایران پرداختند. گزارشی از دهمین نشست هنر معاصر را از نظر می گذرانید؛ صمدزادگان: تاریخ هنر شرق؛ حلقه مفقوده ای که دست « دیگری» بود! آغازگر نشست دهم، بهرنگ صمدزادگان، مدرس دانشگاه های هنر و سوره تهران و برنده جوایز جهانی هنر بود که برگزاری نمایشگاه های متعدد گروهی و انفرادی در ایران و ساير كشورها و نیز ارائه مقالات زيادي در نشریات وسمپوزیوم های بین المللی را در سوابق خود دارد. وی سخن خود را به نقد و آسیب شناسی یک نگاه خاص که همواره از سوی محافل و جریان های آکادمیک غرب به هنر و فرهنگ و شیوه زیستن در شرق حاکم بوده و باعث رواج شیوه های خاص و محدودی از نگاه به هنر در ایران نیز شده، اختصاص داد. وی در ابتدای سخن گفت: من همین اول، حرف آخر و اصلیام را می گویم: ما باید در عین اهمیت دادن به تولید هنری، که این روزها خوشبختانه با تراکم و رشد بی سابقه و غیر قابل تصور در حجم و میزان آن چه در تهران و چه در دیگر شهرهای ایران و بهتبع آن نیاز به بازارهای داخلی و بین المللی برای دیده شدن این حجم از تولیدات هنری مواجهیم، به بعد مولف گرای اثر هنری توجه کنیم که بار اصلی تاریخ هنر بر این وجه تالیف و مولف و پیشروانی بوده که به حوزه های ساختاری و معنایی هنر، جهت و ماهیت داده اند . تاریخ هنر بطور کلی یک عرصه است که موجودیت خود را از مولف می گیرد. وی افزود: ما اگر دنبال راهها و راهکارهایی برای برنامه ریزی و ساماندهی وضعیت فعلی هستیم لازم است به مفهوم تاریخ رجوع کنیم و رویکردی « تاریخ محور» اتخاذ کنیم. باید این را از خودمان بپرسیم که ما امروز به صفحه چندم تاریخ هنر رسیده ایم؟ امروز 20 هزار سال تاریخ هنر پشت سر ماست و ما الان در صفحه آخر هستیم. پاسخی که ما به تاریخ هنر و اساسا به تاریخ می دهیم چیست؟ چقدر ما به این ضرورت حیاتی« ماندگاری ارگانیک تولید و جریان هنری » توجه داریم؟ این اصل، اصل تابعیت نیست، اصل شناخت است. اهمیت این جریان هم به این است که غیر از خلاقیت، در برابر روابط و ضوابط نهاد تاریخ، وقوف داریم و از پی این وقوف و خودآگاهی، قدرت پاسخگویی داریم. این هنرمند و مدرس هنر آنگاه با نمایش تصاویری از میراث هنر نگارگری کهن ایران از جمله سلطانمحمد، دوستمحمد و...به حاضران خاطرنشان کرد: این قرائت از تاریخ هنر از دوران کلاسیک تا امروز همیشه و منحصرا توسط مورخ غربی روایت، تئوریزه و صورت بندی شده و به همان هم استناد می شود. این نشان می دهد که ما خروجی های کافی نداریم و آنچه هست به دلیل فقدان این پرداختن و رویکرد به تاریخ و فقدان نگاه تاریخی، حاصلش آن شده که همیشه « دیگری » قرائتگر و روایتگر تاریخ ماست و نظریه پردازی می کند و همیشه هم حرف او حجت است. وی در اینجا با اشاره به مغالطاتی درمورد عنصر روایتگری در نقاشی ایرانی تاکید کرد: در حالی که نقاشی ایرانی اساسا روایی و روایت محور است، من ایرانی هرگز آن اعتماد به نفس را نداشتم که در برابر نگاه آکادمیک محافل غربی مقاومت کنم و درنتیجه همیشه کوتاه آمدهام و حرفی برای گفتن نداشتهام. نقاشی تمام مکاتب هنری ما از تیموری و هرات و تبریز و اصفهان و...بر ادبیات و بر روایتگری پی افکنده شده و نقاشی و ادبیات با هم رابطه تکمیلی و تعاملی داشته اند و همیشه نقاشی بار روایی متن ادبی را پررنگ تر و کامل تر می کرده است. یک بازنمایی بینابینی از امر زمینی و امر قدسی موتیف های این جهان را شکل میداده است. در همان زمان اما نقاش غربی مثل ژروم و دولاکروا و انگر به گونه ای دیگر به انسان شرقی و به حریم شرقی می نگرد. تصویری که از مراکش و عثمانی و کشورهای عرب و مسلمان ارائه می شود و در برابرش آن تصویری است که ما از جهان داریم که بهکلی متفاوت است اما همان نگاه در نهایت می شود تصویر غالب از انسان شرقی و حیات خاورمیانه ای. مستشرقین همیشه این بخش از جهان را به این صورت می دیده اند مثل همان تابلوی حرم « انگر » و یا زنان الجزایری « دلاکروا » و درست به شکل همان انسان « بربر» که رومیها اطلاق مي كردند. چون از زبانشان چیزی نمی فهمیدند و فقط بربر به گوششان می خورد اسم این انسان را هم بربر گذاشته بودند! همین ریخت شناسی دقیقا در امتداد تاریخ جریان پیدا می کند. سخنران نخست نشست با طرح این پرسشها ادامه داد: چرا ما قرائت شدیم و مارا به همان شکل که می خواهند می خوانند؟ و چرا این بخش تحریف شده اتفاقا تعیین کننده و جریان ساز می شود؟ و چرا من هنرمند معاصر در جریانی قرار می گیرم که تابع همان تصویر و تصور و تعریف نهاد غربی است؟ صمدزادگان سخن خود را اینگونه جمع بندی نمود و به پایان برد: ما به هرحال داریم به دیگری اهمیت می دهیم درحالی که کشورهای دیگر دارند کل ایده تاریخ را به چالش می کشند. کشورهایی مثل عربستان، لبنان، امارات و مصر پیشتاز هنر منطقه می شوند و حضورشان در بیینال ونیز و دیگر عرصه های جهانی، حضوری هویت یافته و خودآگاه و دارای یک تعریف جدید از خود است. برای قربانی تاریخ اوریانتالیستی نبودن، لازم است که خود آن ایده و ماهیت تعریف شده در دل تاریخ را بتوان به پرسش و چالش کشید.
بهنام کامرانی: تبارشناسی مکان نمایشگاهی هنر در ایران؛ از گذشته تا امروز دومین و آخرین سخنران این نشست تخصصی، دکتر بهنام کامرانی مدرس دانشگاه هنر و پژوهشگر و صاحبنظر هنری بود که به ارائه مباحث خود تحت عنوان: «خوانش فرهنگی از مکان های نمایشی و صورت بندی این مکان ها» پرداخت. وی با گشودن بحث تبارشناسی مکان های نمایشگاهی ایران یادآور شد: آنچه امروز با آن سروکار داریم برآیندی است از آنچه در کلیت تاریخ هنر به عنوان مکان های نمایش داشته ایم. هرچه این مکانها مستقلتر شده اند، مخاطب بیشتری را به عنوان مخاطب بینشگر و فرهیخته به خود جذب کرده اند و در برابر مکانهای رسمی، عادت شده و متعلق به حوزه قدرت، تعریف شده و قرار گرفته اند. این هنرمند نام آشنا که حضور در نمایشگاه ها و بی ینالهای متعدد داخلی و بین المللی را در کارنامه فعالیتهای هنری خود دارد در ادامه با ذکر سوابقی از اولین گالریها و مکانهای عرضه آثار هنری، نوع چیدمان قرینه وار و قابهای پر طمطراق و مجلل اظهار داشت: اولین نمای استقلال مکانی به نام موزه با فتوحات ناپلئون و اولین بار در کاخ لوکزامبورگ و سپس با تاسیس موزه لوور شکل می گیرد. ما در اینجا با یک کالبد و یک مکانمند شدگی فرهنگ مواجهیم و یک زمینه و بستر و جایگاه فرهنگی و برای اولین بار شاهدیم که فرهنگ، مستقیما در یک مکان ساخته می شود. این همان شکل فعال و حسی است که مشاهدهگر، درون فضا ایفا می کند. زمینه و بستر این مخاطب و مشاهدهگر هم در نوع ارتباطش تاثیر دارد. در اینجا با یک ژانر فرهنگی سروکار داریم که شکل و محتوا را با هم ساماندهی می کند. مشخصه های گالریها و موزه ها هم تابع این ژانر فرهنگی است. وی در ادامه سخن خود در تبیین بستر و خاستگاه تکوین « معناهای فرهنگی » در نسبت میان سیاست فرهنگی، تولید فرهنگی و مصرف فرهنگی چنین گفت: در سیاست فرهنگی، مبادله فرهنگی از راه مفهوم و معنا مورد مخالفت قرار می گیرد و با مقوله دانش و قدرت مواجه می شویم. در مرحله بعد با تولید فرهنگی سروکار داریم که با ایجاد معناها و علایق فرهنگی به ارائه شکل و محتوا می پردازد و در نهایت با مصرف فرهنگی که فرایندی است که درآن، معنای فرهنگی از طریق مصرف، جذب مخاطب می شود. این آن چیزی است که در کل فضاهای فرهنگی اتفاق می افتد: از یک سایت تا یک مکان معمارانه ما با این الگوی واحد روبروییم و پیشزمینه ها، تلقی ها و بسترهای ما در خوانش و چگونه دیدن ما و در نوع رفتار در فضای ما تاثیر می گذارد. این مساله حتی به کالبد فیزیکی گالری ها هم تسری پیدا می کند؛ اینکه صندلی داشته باشد یا نه، نورها چه مشخصاتی داشته باشند و جزئیات و عناصري از این دست. دکتر کامرانی در بخش دیگر مباحث خود با تقسیم بندی فضاها و مکانها بر اساس اشکال معاصر گالریهای هنری به: مکانهای هندسی، مکانهای سیال، فضاهای تئاترال و فضاهای ايتاليك به ذکر تاریخچه مختصری از گالریهای ایران از 1278 قمری و اعلام صنیع الملک در روزنامه دولت علّیه ایران برای تماشای آثار وی و شاگردانش و سیری از مکانهای نمایشی در ایران تا گالری آپادانا و جریانهای هنری پیشرو از دهه 20 به بعد و ظهور مکانهایی چون: گالری ژازه، آتلیه کبود و تالار قندریز و نگارخانه شماره 13 فریدون آو پرداخت و در پایان به گالریهای جدید و روند کار آنان رسید. گالری محسن، شیرین، آب انبار، ویستا، طراحان آزاد از جمله مکانهایی بودند که وی کار آنها را با اشاره به شاخصه هایی چون: فضا، چیدمان، نوآوری در نورپردازیهای متفاوت، ارزیابی و تحلیل کرد. پایان این نشست با طرح پرسش حاضران از این دو صاحبنظر هنری و ارائه پاسخهای آنها همراه بود. گفتنی است پژوهشکده هنر، سلسله نشست های هنر معاصر ایران را هربار با عنوانی مستقل و با حضور پژوهشگران و صاحبنظران حوزه های هنرپژوهی با هدف تعامل و تبادل دیدگاههای اهالی هنر و آشنایی با جدیدترین مباحث هنری مطرح در جهان و هماندیشی درخصوص افقهای پیش روی هنر معاصر ایران، ادامه خواهد داد.
|
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر: | |