نشست پژوهشی «روش تلفیقی در بررسی محتوای هنر ایرانی» از سلسله نشستهای «جلوههای هنر اسلامی» در پژوهشکده هنر برگزار شد.
نشست پژوهشی «روش تلفیقی در بررسی محتوای هنر ایرانی» از سلسله نشستهای «جلوههای هنر اسلامی» در پژوهشکده هنر برگزار شد.
پژوهشکده هنر در ادامه سلسله نشستهای تخصصی خود تحت عنوانِ «جلوههای هنر اسلامی» با هدف بازشناسی ابعاد مختلف این مکتب و میراث هنری به روایت اندیشمندان، پژوهشگران و صاحبنظران هنری ایران، این بار میزبان نشستِ «بررسی روش تلفیقی در بررسی محتوای هنر ایرانی» به روایت دکتر الهام اعتمادی بود.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر در این نشست که توسط کمیته هنر اسلامیِ گروه تاریخ هنر پژوهشکده از ساعت 14 تا 16 عصر روز شنبه سیام بهمن با حضور علاقهمندان مباحث تخصصی هنر برگزار شد، الهام اعتمادی کارشناس، مدرس و پژوهشگر هنر ایران و اسلام از تجربه خود در ابداع شیوهای نوین در تلفیق رویکردهای آیکونوگرافی و نشانهشناسی به منظور بررسی محتوایی نگارههای نقاشی ایرانی سخن گفت.
در ابتدای نشست، عباس حسيني مدير كميته هنر اسلامي پژوهشكده با بیان اینکه كميته هنر اسلامی در این مرکز با درک ضرورت یک رهیافت جدّی و تخصصی به مباحث این حوزه شکل گرفته است رویکرد دکتر اعتمادی را به تحلیل محتوایی نقاشی ایرانی، رویکردی متفاوت عنوان کرد که در نوع خود یک استثناء محسوب میشود.
عباس حسینی آنگاه از خانم اعتمادی ـ که مدرک دکترای تاریخ هنر را از دانشگاه لوبن اخذ کرده است و رساله خود را زیر نظر پروفسور باربارا بارت (آیکنوگرافیست) تدوین نموده است ـ دعوت کرد تا به طرح مبحث خود با عنوان: «بررسی روش تلفیقی در بررسی محتوای هنر ایرانی» بپردازد.
در ادامه، الهام اعتمادی، عضو هیئت علمی گروه پژوهش هنر دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران با طرح دغدغه دیرین خود در یافتن رویکردی که بتوان از طریق آن به بررسی محتوای هنر ایرانی و ایجاد بستری برای یک نگرش محتوایی به کلیت آن نائل گردید، سخن را آغاز کرد و از تلفیق پیشنهادی خود که ترکیبی از مبانی آیکونولوژی- نشانهشناسی به شمار میرود سخن گفت و آنگاه تقسیمبندی خود را از ادوار هنر ایرانی- از بدو شکلگیری تا امروز- اینچنین تشریح کرد: 1. دوران باستان: از دوره پیش از تاریخ تا قرن هفتم میلادی و حمله اعراب به ایران؛ 2. دوران کلاسیک: از قرن هفتم میلادی تا آغاز سلسله صفویه ( مقارن آغاز قرن 16 میلادی )؛ 3. دوران پیشامدرن: از تشکیل دولت صفویه تا انتهای سلطنت قاجار (1925 میلادی) که تمرکز ما نیز بیشتر بر همین دوران خواهد بود؛ 4. دوران معاصر: که از آغاز دوره پهلوی را تا امروز در بر میگیرد و روند مدرن شدن ایران و هنر ایران نیز در همین مقطع شکل گرفت.
وی در ادامه با ذکر اینکه: تاکنون نگاه غالب در پژوهشها و بررسیهای انجام شده، نگاه « فرمالیستی» بوده، خاطرنشان کرد: وقتی تمرکز ما صرفاً بر «ظاهر بصری» باشد، اصلیترین پیامد این رویکرد این خواهد بود که تفسیر ما «تک معنایی» میشود و در نتیجه، اثر هنری در خلاء بررسی خواهد شد. با این رویکرد در بهترین حالت، کارهای قبلی هنرمند را به صورت یک حلقه و پیوستار و در یک نخ تسبیح بررسی میکنند و یا با کارهای بعدی او میسنجند. وی آنگاه تعریف خود را از محتوای یک اثر هنری به این شرح ارائه داد: «محتوا»، آن تأثیر هوشمندانهای است که یک اثر هنری میتواند با توجه به زمینهای که در آن خلق و تولید شده و تکوین یافته و در زمینهای که در آن پذیرش شده، بر روی بیننده و مخاطب خود - بر اساس ظاهر بصری - ایجاد کند.
این پژوهشگر و کارشناس هنری در ادامه، سه مرحله اصلی در مسیر بررسی محتوای یک اثر هنری را اینگونه بیان کرد: 1. زمینه تولید و پیدایش اثر ( شامل شرایط اجتماعی و فرهنگی و عوامل مؤثر بر شکلگیری هدف هنرمند )؛ 2. نخ تسبیحی که حامل و وحدتبخش زبان یا عناصری است که هنرمند از طریق آنها هدف خود را انتقال میدهد؛ 3. دریافت مخاطب با توجه به زمینههای تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و... اگر ما این دو را عوامل بیرونی و عامل نخست را درونی بدانیم، رابطه این دو: «محتوا» را میآفریند.
اعتمادی در ادامه اظهار داشت: اگر رویکردهای غالب بر هنر ایرانی را در طول تاریخ، بررسی کنیم و اگر آنها را بر محور یک نگاه نظاممند فرض کنیم، نمیتوان تا پیش از قرن بیستم چنین رویکردی را پیدا کرد. در بررسیهای هنر قاجار همیشه هنر قاجار را به هنر افول، تعبیر کردهاند با این توجیه که خلاقیت نداشته، یا اصالت نداشته و.... اما پرسش این است که آیا باید آثار هنری یک دوره را فارغ از محتوا و صرفاً بر مبنای ظاهر اثر قضاوت و ارزشیابی کرد؟
وی با بیان اینکه «ظاهر بصری»، «زمینة تولید»، و «زمینة پذیرش»، سه رکن تشکیلدهنده «تولید محتوا» هستند؛ به نظریات فروید در خصوص زمینه، و نیز نظریات مارکسیسم و فمینیسم در خصوص آگاهی از شرایط اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناختی اشاره کرد و از این نقطه به تشریح ابعادی از رویکرد آیکونولوژی- نشانهشناسی پرداخت و نقطه آسیبشناختی این رویکرد را کمبود منابع و مدارک هستیشناختی و معرفتشناختی دانست و از آن به عنوان یکی از مهمترین چالشهای انطباق این رویکرد با نگارههای نقاشی ایرانی یاد کرد. نکته بعدی که وی به آن اشاره کرد؛ مسئله نسبت «بیننده» و «متن» از لحاظ نشانهشناسی بود که مطابق آن، متن و بیننده باید در تعامل با یکدیگر بررسی و دریافت شوند. «اعتمادی»، آنگاه به معرفی روش تلفیقی پیشنهادی خود پرداخت و گفت: من یک روش تلفیقی ایجاد کرم که مطابق آن، آیکونولوژی و نشانهشناسی با هم ترکیب شدهاند و بر اساس آن واحد معنا را نیز مثل آیکون در نظر میگیریم و معانی را به صورت قراردادی و بیرون از متن تصویری و به صورت آیکون بررسی میکنیم و در نهایت با توجه به روابط و زمینه پذیرش که ماهیتی نشانهشناسانه دارد، معنا را بسط و توسعه میدهیم. در اینجا مبنای ما یک عینیت است که بر اساس منابع، اطلاعات، مستندات و نگارههای تصویری شکل گرفته است و در ادامه، بر مبنای روابطی که با یکدیگر دارند توسعه پیدا میکند.
پایان قسمت اول سخنان این مدرس و منتقد هنری، تبیین مراحل چهارگانه این روش تطبیقی بود که اینگونه به تشریح آن پرداخت: 1. در ابتدا باید عنوان نقاشی را بررسی کنیم به دلایل مختلفی از قبیل شفاهی بودن فرهنگ ایرانی و معمولاً عنوان اثر، کارکردی مشابه چکیده یک مقاله دارد؛ 2. مرحله بعد، تشخیص اجزای اصلی نقاشی است؛ 3. مرحله سوم بعد از استخراج و تفکیک عناصر و اجزاء، قرار دادن آنها در این جدول است که: آیا من برداشت و ادراکی از آن اثر دارم؟ اگر پاسخ مثبت باشد باید در وهله بعدی ببینیم آن اثر چه مفهومی را انتقال میدهد؟ و بعد، چه معانی ثانویهای با توجه به روابط میان اجزاء میتوان به دست آورد و پس از آن، دلایلی را که منجر به خلق اثر با آن کیفیت خاص شده را پیدا میکنیم. پس در نتیجه: مرحله سوم، این است که اجزاء را کنار هم بگذاریم و در کنار هم و در یک کلیت، به لحاظ معنایی و محتوایی آن را تحلیل کنیم.
بخش دوم و پایانی مباحث سخنران این نشست، تحلیل یکی از نگارههای هزار و یکشب اثر «صنیعالملک » - هنرمند صاحب شیوه و نامور میانه دوران قاجار - بود که طی آن ابتدا با بیان شرحی از زندگی و احوال این هنرمند و آثار مهم او شامل تصویرگری هزار و یک شب و پردههای تالار عمارت نظامیه در باغ نگارستان و تصاویر روزنامه وقایع اتفاقیه، به ذکر مواردی از اهمیت اثر هزار و یک شب (نسخه موجود در کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان) از نظر تاریخی، زیباییشناختی و همچنین روش پژوهش خود در نگارههای این نسخه منحصر بفرد پرداخت و نگاره منتخب خود را که نخستین نگاره و متعلق به دیباچه این کتاب است از جنبه بصری تحلیل کرد.
پایان بخش این نشست، پرسش و پاسخ با مشارکت حاضران بود.
گفتنی است پژوهشکده هنر با هدف تعمیق مباحث تخصصی هنرهای اسلامی و ایرانی، سلسله نشستهای «جلوههای هنر اسلامی» را با همیاری استادان، پژوهشگران و صاحبنظران هنری کشور و عموم علاقهمندان ادامه خواهد داد.