آرم فرهنگستان هنر
اخبار > واکاوی نظریه‌های هنر به روایت سید غلامرضا اسلامی


واکاوی نظریه‌های هنر به روایت سید غلامرضا اسلامی

 

نشست «درسگفتار واکاوی نظریه های هنر؛ رهیافتی معرفت شناسانه» از سلسله درسگفتارهای «نظریه و نقد هنر» با حضور سيد غلامرضا اسلامي استاد دانشكده هنر و معماري دانشگاه تهران برگزار شد.

نشست «درسگفتار واکاوی نظریه‌های هنر؛ رهیافتی معرفت شناسانه» از سلسله درسگفتارهای «نظریه و نقد هنر» با حضور سيد غلامرضا اسلامي استاد دانشكده هنر و معماري دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر، این پژوهشکده در روز دوشنبه دوم اسفند ماه 1395 در دومین نشست از سلسله درسگفتارهای نظریه و نقد هنر كه به تبيين و بررسي مفاهیم بنیادین این حوزه مي پردازد، باحضور صاحبنظران و علاقه‌مندان، «واکاوی نظریه‌های هنر؛ رهیافتی معرفت شناسانه» را به روایت دکترسید غلامرضا اسلامی استاد دانشگاه تهران به بحث و بررسی گذاشت.

در آغاز نشست، اسماعیل پناهی سرپرست گروه نظريه و نقد هنر پژوهشکده به ارائه گزارش اجمالي از مباحث مطرح شده در نشست نخست پرداخت. وي با بيان چيستي نظريه هاي علوم طبيعي و علوم انساني و فرايند نظريه پردازي در هر يك از آنها، به حرکت مداوم و تکاملی نظریه ها به دلیل شرایط تاریخی و نیازهای متغیر انسان و نيز نقش مهم نهادهای اجتماعی و فرهنگی در تكوين نظريه ها اشاره كرد. وي سپس بحث كانوني نشست نخست را چنين برشمرد: پژوهش برای انباشت نظریه و جرح و تعدیل و تكمیل و انتقال و انتشار آنها، مردود است و به دليل یكسان نبودن حاجات، معضلات، و آمال در جوامع بشری، و حتی برای افراد یك جامعه خاص، نظريه هاي يك جامعه لزوماً براي جامعه ديگر كاربرد ندارد. لذا نقطة عزیمت و بنیانی كاوش‌ها بايد برآوردن حاجات و امیال و حل مسائل و معضلات در هر عصر و زمانه‌ای، گره گشایی و حصول فهم بهتر در جامعه مبدأ باشد و ارائه نظریه‌ای جهانشمول و عام از پژوهش ها داراي اهمیت ثانوی است. وي سپس طرح وجستارگشایی مبحث پیش رو، به طرح پرسش از وجه نیازمندی هنر به نظريه پردازي، و وجه تمايز نظريه هاي هنر از نظریه های علوم طبیعی و انسانی و اجتماعی و نيز نسبت نظريه هاي هنر با مكاتب و سبكهاي هنري، زيبايي شناسي و فلسفه هنر، وجه اشتراك همه نظریه های هنر: پرسش از چیستی هنر و اثر هنری دانست. پناهی با اشاره به اختلاف عمیق بین تلقی های مختلف از هنر از دوره باستان تا دوره معاصر و ظهور نظريه هاي متنوع هنر، از رويكردهاي تقدس بخشي تا رويكردهاي امر روزمره به اثر هنري، و نيز بيان برخي نظريه هاي پايان هنر (هگل، دانتو و بنيامين)، تنازعات موجود در حوزه نظريه و نقد هنر را يادآور شد. پناهي در پايان با اشاره به نظریه «پایان نظریه پردازی هنر ويكتور برگن» دورنمایی از وضعیت هنر در دورهمعاصر را ترسیم کرد و از تکثر و پلورالیسم فرهنگی، تغییر ماهیت اشیاء روزمره به آثار هنری، فروریختن مرز شیء زیباشناختی و شیء غیر زیباشناختی،ظهور زیبایی شناسی همگانی و سرانجام، نفی تلویحی معیارهای زیبایی شناسی روشنفکرانه به عنوان وجوه اصلی این دوران جدید یاد کرد.

در ادامه غلامرضا اسلامی به واکاوی نظریه های هنر بر مبنای رهیافتی معرفت شناسانهپرداخت.این مدرس و پژوهشگر معماری و هنر در طلیعه سخن خود در تبیین چارچوبارتباطی نظر، نظریه، فرض و فرضیه و رابطه آنها با تئوری گفت: نظریه محصول فرضیه است و بدون آنتهي می شود در پژ‍وهش برخي اطلاعات پایه را فرض می گیریم و فرضیه همدر حقیقت، همان نظریه پيش از اثبات است. نظریه ترجمه مناسبي براي تئوری نيست و اين مفهوم معناي وسيعتري دارد. در مدل درختي دانش، مي توان تنه اصلي را تئوري وشاخه ها را نظريه ها دانست. ویآنگاه با برشمردن موضع موضوع و موضع پژوهشگر به شرح برخي مفاهيم در پژوهش پرداخت. مفاهيمي: خطای ذهن،سناریو، نقشه، مشابه سازی و مدل سازی مفهومی. وي با اشاره به پرسشهاي نه گانه در پژوهش و تفکیک چیستی،چگونگی، چرایی و ...، در هر پژوهشي دو رويكرد هستی شناسانه (آنتولوژیکال) و معرفت شناسانه (اپيستمولوجيكال) را ضروري دانست. در رويكرد هستي شناسانه در پاسخ به چيستي انسان پاسخهاي متنوعي ارائه شده است كه نسبت انسان را با محیط، چارچوب فکری، اراده، اختیار، علم، توسعه و... تبيين مي كنند.

وی با بیان تعاریف انسان در فلسفه غرب از سقراط تا هگل و سپس تا هاف وآدام اسمیت و...، ظهور انسان عصر الکترونیک یا انسان "تله ماتیک" راتصویر کنونی این سیر تاریخی عنوان کرد. سپس با نگاه به مكتب اسلام و ارائه تعريفي از انسان انشائي، و با بيان نسبت بين اراده، اختيار و علم را نسبت گوهر (يا هسته)، ذات (يا اختيار) و پوسته (يا خواص) و با تقریر علل اربعه و اقسام و مراتب وجود، سیر انفسی را حركت به سمت درون يا گوهر و سير آفاقی را حركت به سمت بيرون يا علم دانست. وي خاطرنشان کرد: علم به لحاظ ساختار خود عملکردی تجزيه گرا دارد و صرفاًبرای شناختن مفید و ثمربخش است. وسعت كمي علم همان می شود که امروز در فضای مجازی با آن روبرو هستیم: اطلاعات منقطع و متراکم و پراکنده، سرشار از تصاویر واصطلاحات و معلومات پراکنده. وی در ادامه با بیان حدیثی منسوب به امیرمومنان علي (ع) که: العلم نقطه کثره الجاهلون - دانش تنها یک نقطه بود که ناآگاهان براي شناختوسعت و گوناگونی اش بخشیدند - نتیجه گرفت: چنين انباشتي از اطلاعاتِ بي روح به عنوان علم، درحقیقت لازم است ولي كافي نيست زيرا ما را جزءنگر و محدود و ناتوان از یک شناخت فراگیر وجامع كرده است. نظير پرنده ای که در سالن تشریح، بدنش شکافته و اجزایش بصورت جداگانه بررسی شده اما از هدف و غایت اصلي حیاتش كه پرواز و آواز و ... است غفلت شده است. لذا نوع نگرش ما به مسائل تلقي ما را از عالم دگرگون مي سازد.

این صاحب‌نظر و کارشناس هنری در ادامه به بيان رويكرد معرفت شناختي در پژوهش پرداخت و با ارائه مدل‌هاي تصويري گفت: گاهي بين ذهن و واقعیت اختلاف هایي مشاهده مي شود و ذهن آدمي همواره دچار ضعف ها و خطاهای شناختي است زيرا ذهن انسان داراي عينك‌هاي مختلفي است كه از دريچه آنها واقعيت‌ها درك مي شوند، عينك‌هايي نظير جبر و اختیار، علت و معلول و ... اسلامي با بيان روش‌هاي كاوش و پژوهش در علم (روش‌هاي توصیفی، تشریحی، مشابه سازی، و مقایسه ای) و تقسيم بندي روش‌ها به روش‌هاي خطي و غيرخطي، به تشريح ساز و كار و نارسايي هر يك اين روشها پرداخت. وي در ادامه گفت: در روش پژوهش غیر خطی، رویکرد مشابه سازی ومدل سازی مفهومی، داريم كه در آن گاهي ذهن به سناریو سازی مي پردازد، نظير تاریخهای هنر که در واقع، وجود خارجی ندارد، زيرا اساساً تاریخ محصول ذهني انسان است و قدمت امور است كه حقيقت دارد. لذاآنچه به عنوان تاريخ و هنر ارائه مي شود حاصل تصویرسازي و تصورات ذهنی ما است.

ساز و کارهای تولید علمی و آفرینش هنری و تفاوت این دو، مبحث بعدی بود کهتوسط این محقق و پژوهشگر ارائه شد. وي با معرفي و تحليل سامانه های بازو بسته و نقش شناخت آنها در توليد دانش، گفت: در حوزه سیستم هاسه محور عمده قابل شناسایی است: اطلاعات و تشكيلات كه در بهتعادل رسیدن سامانه ها هماهنگ مي شوند. در طبقه بندي پپيشنهاد شده بولدينگ، استاتيك، ديناميك و سيبرنتيك را سيستم بسته و سلول، گياه، حيوان، انسان و جامعه و سيستم هاس مجرد (مثل هنر، زبان، فلسفه و ...) سيستم و يا سامانه هاي باز نام گذاري كرده است. در اين طبقه بندي آكف اضافه كرده است كه انسان تنها موجودي است كه مي تواند برنامه هاي متنوع خود را باز توليد كرده و ايده آل خواه باشد.

سخنران دومین نشست درسگفتارهای نظریه هنر در ادامه با تشريح مفاهيم تعادل سامانه ای و تعادل ساختاری، تأکید کرد: اصالت در ترتیب و ترتب انگاره هایی که در ذهن ما شکل می گیرد نیست، بلكه در جوهره و غنای نهفته در چیزهاست که ما معمولا آن را درك نمي كنيم و غالبا به جای جوهر به پوسته اشیا و پدیدارها نظر می کنیم. وی با بیان اینکه رويكرد و بينش ساختاری به پدیده ها بسيار کارآمدتر از بينش سیستمی است، گفت: قرن بیستم تجلی نگاه سامانه ای بود و قرن بیست و یکم تبلور نگاه ساختاری است. ذره، سلول، بیت و سیگنال، ملاک‌هایی هستند که دنیای امروز در حوزه هاي علمي نانو، بيو، اينفو، كوگنو، بر اساس آنها کار می کند. نگاه ساختاري و كل نگر تبيين بهتري از انسان و جهان پيرامون او به دست مي دهد. لذا امروزه ضريب بهره يا هوش معنوي و حِكمي (Spiritual Quotient) فراتر از بهره يا ضريب هوشي (Intelligence Quotient) و بهره يا هوش هيجاني (Emotional Quotient)شمرده مي شود.

تمايز توليد علمي و آفرينش هنري و نظريه هاي علمي و نظريه هاي هنر

وي با توسل به نظریاتی از ژیل دولوز و دریدا به تبيين ارتباط حق (Fact)و واقع (Act) پرداخت و گفت: حق و واقع هميشه دو روي يك سكه نيستند بلكه بر اساس نظریه موبیوس، انسان مي تواند همواره بين آن دو رفت و آمد كند و ذهن در سير بين نظر و عمل میان حق و واقع هنرمندانه پیوند برقرار كند. وي سپس در تحليل اين نظر به نظریه منطق چارلز پیرس استناد كرد. اين استاد دانشگاه تهران سير از عمل/مصداق به نظر/مفهوم را با واسطه علل چهارگانه (صوري، مادي، فاعلي و غايي) را بر اساس «تركيب»/ استقراء علمي و استقراء حِكمي و سير معكوس را (نظر/مفهوم به عمل/مصداق) را بر اساس «تجزيه»/ قياس دانست و تشريح كرد كه در فرايند استقراء و كلي سازي براي رسيدن به اصول يكپارچه پارادايم علمي تأكيد بر شباهت­ها و نفي تمايزها و وجوه اختلاف است؛ يعني در روش كلي سازي علمي از تفاوت‌ها و کثرت‌ها براي رسيدن به شباهت‌ها و وحدت‌ها صرف نظر مي شود. اما در فرايند هنري يا كلي سازي هنري کثرت موجب ارتباط اجزا و عناصر باهم مي شود و حذف هر یک از اجزاء براي کلی سازی به اعتبار ارتقاء موقعیت هریک از آنها در جایگاه خودشان تحقق می یابد. لذا مفهوم «تفاوت» ارزشمند است و اين همان نظريه کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت است که در آن هر جزئي در جای خود مهم و ارزشمند است و به آن جايگاه تمكين مي كند و اين وضعيت منجر به وحدت می شود؛ نظير جايگاه و رابطه انبیا با یکدیگر و نسبت امام و مردم يا مثال سیمرغ و سي مرغ در منطق و ادبيات عرفانی. در فعاليت‌هاي هنري با به رسميت شناختن تفاوت‌ها و كثرت تلاش مي شود با استقراء حكمي يا شهودي اجزا و كثرت آنها شفاف سازي شود تا به وحدت در مفاهيم هنري برسيم. پس تحقیقات هنری بر مبنای اصل تفاوت است، در واقع نوعی از کثرت که وحدت زا و وحدت آفرین است براي نيل به «مفهوم» (کانسپت)؛ اما در علوم، هدف محوری، ايجاد «اصول علمي» (پارادایم) است.

اسلامي در بخش بعدي سخنان خود به تحليل مفهوم همگرایی علت‌ها در حضور و هستن پديده ها و واگرايي علت ها در ظهور و تكامل علت ها پرداخت و با تبيين افقي گرايي (تفكر افقي) و عمودي گرايي (تفكر عمودي) و تقرير نظريه چاه‌هاي معرفتي دي بونو (محقق حوزه تفكر خلاق) به اهميت همگرايي و واگرايي در ساختار تفكر پرداخت. وي با بيان نظر باكس كه همگرايي را منجر به تهيه نقشه راه (بر اساس استنتاج قياسي) و واگرايي را با مدلسازي فكري (بر اساس استقراء) در ارتباط مي داند، علم و نظريه را ناظر به پيش گويي و سناريوسازي دانست و خاطرنشان کرد: در عالم وحدت، یک نقطه کانونی داریم که همه اجزا چند صدا را همنوا می کند و نوا، حال و روحی است که بر تنوع و کثرت سازها دمیده می شود و این چند صدایی را در دل یک وحدت به همنوایی منتهی می سازد.

پایان بخش این نشست، پرسش و پاسخ در خصوص مباحث مطرح شده با حضور علاقه‌مندان بود. یادآور می شود پژوهشکده هنر با حضور علاقه‌مندان مباحث تخصصی هنر، سلسله درسگفتارهای نظریه و نقد هنر را تداوم خواهد داد.

 

 

 
 
 

زمان انتشار: چهارشنبه ١١ اسفند ١٣٩٥ - ١١:٢٤ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;