محمدعلي معلم دامغاني، رئيس فرهنگستان هنر در همايش سلطان محمد معمار يزدي اظهار داشت: آثاري كه سلطان محمد ساخته، سرشار از نشانههاست. معماري او بيش از محاسبات ساده بوده، او با نگاهي به اسطوره و اساطير اين بنا را بنيان نهاده است. محمدعلي معلم دامغاني، رئيس فرهنگستان هنر در همايش سلطان محمد معمار يزدي اظهار داشت: آثاري كه سلطان محمد ساخته، سرشار از نشانههاست. معماري او بيش از محاسبات ساده بوده، او با نگاهي به اسطوره و اساطير اين بنا را بنيان نهاده است. به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، آيين گشايش همايش سلطان محمد معمار يزدي عصر دوشنبه، 24 ارديبهشت 1397، با حضور استادان، پژوهشگران، معماران و هنرمندان با سخنراني رئيس فرهنگستان هنر در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد. در ابتدای همايش که با اجراي سيد محمد خضرايي همراه بود، محمدعلي معلمدامغاني، رئيس فرهنگستان هنر، به عنوان نخستین سخنران، سخن آغاز كرد و گفت: ما از سلاطين و ادبيات مربوط به آنها خاطره خوشي نداريم. چرا كه سلاطين را هميشه در ميدان گيرودار و سياست و كياست، ظلم و آنچه كه مربوط به فرمانروايي است ديدهايم؛ اما فرمانروايي مختص به سلاطين نيست؛ چنانکه كه سلاطيني خيلي بزرگتر از سلاطين اين جهاني وجود دارند. درست بالعکس سلاطين اينجهاني که بيشتر تخريب ميكنند و جهان برايشان دارالحرب است، اين نوع سلاطين جهان را دارالسلام ميدانند و عمارت ميكنند. به همين سبب آنها را سلطان نامند. چونانكه سلطان محمد معمار، سلطان محمد نقاش، سلطان محمد خطاط و ... را سلطان گويند يا از گذشتههاي دور رودكي را سلطان شاعران مينامند. وي از سبقه تاريخي شهر كرمان و نقشي كه در ادبيات دارد، ياد كرد و افزود: شهر كرمان به طنز و جد، در ماجراهاي ادبي ما نقش شگفتي دارد. اينكه نخستين بار عنوان «سلطان» را به امير محمود سبكتگين، شخصيتي كه از بازماندگان خاندان ليث در بم بود، دادند و از آن به بعد امير محمود نبود؛ بلكه سلطان محمود بود كه او، هم بر حسب جهانگيري بزرگ بود و هم بر حسب فرهنگ. وی هم بر پيشينيان خود و هم بر آنهايي كه بعد از او آمدند، ترجيح داشت. رئيس فرهنگستان هنر از حكومت سامانيان به عنوان دوران عظمت و شكوه در علم و ادب ياد كرد و ادامه داد: سامانيان اساس خوبي را بنيان نهادند. كساني مانند فردوسي، شهيد بلخي، ابوشكور بلخي، استاد لبيبي، بلعمي و ... در دوره ساماني سربرآوردند و سلطان محمود كه خاطرات عظمت سامانيان را ديده بود، براي آنكه برده نباشد و با آنان رقابت کند، در غزني و خراسان، اساسي افكند كه امروز و قرنهاي ديگر مديون محمود باشند. چنانكه عنصري، عسجدي، فرخي سيستاني و از همه آنها برجستهتر فردوسي كه معمار ادبيات ايران است، پديدار گشتند. سپس استاد معلم به تشريح واژۀ معمار پرداخت و تصريح كرد: معمار شخصيتي است كه قاعدۀ كارش دو سه چيز بسيار ساده است. يكي اينكه ميتواند اضداد را كنار هم قرار دهد و در اين هنگام است كه زايش اتفاق ميافتد. وقتي خداي تعالي از رحمن و رحيم صحبت ميكند، شخصيتي مانند فردوسي آن را به جان و خرد تبديل ميكند. در واقع دو ضد را كنار هم قرار ميدهد كه جان متعلق به همه موجودات است؛ اما رحيم بودن كه همان خرد است، مخصوص انسان است و اين دو با يكديگر اجتماع انساني را تشكيل ميدهند. فردوسي با افكار ايراني و برداشتي خيلي زيركانه از قرآن، كه به آن معتقد بوده و آن كتاب را مغاير ايراني بودن خود نميدانسته است، اشعارش را سروده است. وي در تشريح بيشتر اين مباحث افزود: برخي ايراني بودن را ضد مسلمان بودن ميبينند و بعضي مسلمان بودن را ضد ايراني بودن ميدانند. در حاليكه اين مسائل، افسانهاي بي سرو ته است. آنها كه دم از مسلماني ميزنند آيا راسخون فيالعلماند؟ آيا همه قرآن را ميفهمند؟ آيا همه احاديث را درك ميكنند؟ و آنهايي هم كه از ايرانيت دم ميزنند، آيا ميدانند، فردوسي، نظامي، حافظ چه گفتهاند؟ فردوسي آمده تا اسلامي و ايراني بودن را به هم گره بزند تا هويت واحد داشته باشيم يا تفرقه انداخته؟! همين مسايلي كه زيركان در طول تاريخ ايجاد كردند. اينكه ترك غير ايراني است و تازي غير پارسي است؛ اينها دروغي بوده كه سنديت ندارد و ميشود به روشني آن را اثبات كرد. اينجا ايران است و مردم مسلمان هستند و در اين روزگار آنها كه فقط پز اسلامي ميدهند يا ميگويند ما ايراني هستيم، مانند سواراني هستند كه اسب ندارند يا اسباني كه سوار ندارند و اين حكايت مدعيان است. در حاليكه بايد اين دو با هم توام باشد. استاد معلم سپس به ارتباط دو شهر كرمان و يزد در دورانهاي تاريخي اشاره كرد و افزود: سخن در مورد شخصيتي است كه ميان يزد و كرمان است. ابتدا بايد خويشاوندي اين دو شهر با يكديگر آشكار شود. يزد و كرمان در كفر و اسلام با يكديگر فاميلاند. نميخواهد به لحاظ تاريخي خيلي دور برويم، حتي در زمان رضاخان و شخصيتهاي بعد از او، كرمانيهاي زرتشتي در مجلس و حكومت ايران حضور داشتند و افرادي محترم بودند. چه آنها كه مسلمان شده بودند چه آنها كه در مذاهب شيخي بودند و چه آنها كه شيعه، سني و ... شده بودند، در يزد و كرمان حضور داشتند، آنها با زرتشتيهاي هند در رابطه بودند و زرتشتيهاي هندي در مشكلاتشان در احكام فقهي به اينها مراجعه ميكردند و مرجعشان يا يزد بود يا كرمان. وي سپس به معماري اين دو شهر پرداخت و تصريح كرد: در مسئله معماري اتفاق عجيبي افتاده، اگر بهانه بگيرد كه اين رسميبندي كه يزديبندي هم گفته ميشود، آيا به يزديها بيشتر مرتبط است تا به كرمان؟ ميگوييم: خير. زيرا وقتي به اطراف كرمان ميرويم، ميبينيم با برگ درختان خرما، گنبدهايي ميسازند به نام كَپَر و اين كَپَر در مواردي سرمشق گنبدهايي است كه رسميبندي جزء نقشاش است. من در جاهايي ديدهام كه حتي گنبدها را با آجر نميساختند؛ بلكه خاك را روي هم توده ميكردند، نيهاي خميده ميگذاشتند و پس از آن ساروج و آهك روي آن ميريختند، تا سازهاي پديد ميآمد، كه تشخيص ميدادند كه كفايت ميكند و اين گنبد سادهاي بود كه مصالح بعدي بعدا اجرا ميشد و خاك را از داخل گنبد بيرون ميكشيدند. اگر گنبد سرچشمهاش از قُبهها و كَپَرها باشد، پس در واقع رسميبندي متعلق به معماري كرمانيهاست و رسميبندي در كرمان همان يزديبندي است كه متعلق به سلطان محمد است. رئيس فرهنگستان هنر سپس به شخصيت «سلطان محمد معمار يزدي» اشاره كرد و خاطر نشان كرد: آگاهي اين مرد به آنچه حقيقت معماري است و گاهي اين سالها به صورت مهرازي طرح شده، بعضي وقتها منظورشان پلان بوده و برخي اوقات اين كلمه را وسيعتر ديدهاند. فرض كنيم؛ حمام گنجعليخان كه دروازه است كه از آن عبور ميكنيد، از دالان عبور ميكنيد و وارد گرمخانه ميشويد، نور در ميان آن است. روشنايي آن به واسطۀ آسمانهاي است كه معماري آن به تقليد آسمان است. به اين معني كه يك بار ديگر جهاني را كه خدا ساخته، معمار ميسازد. از همین جاست که گنبد و سقف را آسمانه هم ميگوييم. حالا بايد براي روشنايي حمام و زورخانه فكر آفتاب نيز بود. در وسط گنبد كاسهاي ايجاد ميكردند و يا به وسيلۀ يك شيشه محدب به صورت آسمان پر ستاره و يا آسماني كه از آن مهتاب ميتابد، درست زير نور، يك حوض ايجاد ميكردند. وي در پايان سخنان خود به كاربري حمام گنجعليخان اشاره و يادآور شد: اين حمام براي تمام اقشار مردم بوده است چه جايگاه اشراف و چه جایگاه رعيت، همه به درستي در آن تدبير شده بود. كاربري حمام در آن زمان، نه تنها براي بهداشت و پاكيزگي كه محلي براي نقدهاي خيلي اساسي نيز بود. آثاري كه سلطان محمد ساخته سرشار از نشانههاست. معماري او بيش از محاسبات ساده بوده. او با نگاهي به اسطوره و اساطير اين بنا را بنيان نهاده است. سلطان محمد نه تنها افتخار يزد و كرمان؛ بلكه افتخار تمام ايرانيان است.
|
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر: | |
![]() |
![]() |
![]() |