نشست تخصصی «بازخوانی انتقادی منابع کهن و پژوهشهای معاصر خوشنویسی اسلامی» عصر دوشنبه، 14 اسفند 1396، در فرهنگستان هنر برگزار شد.
نشست تخصصی «بازخوانی انتقادی منابع کهن و پژوهشهای معاصر خوشنویسی اسلامی» عصر دوشنبه، 14 اسفند 1396، در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر، در این نشست ولیالله کاووسی، مهدی صحراگرد، محمدصادق میرزا ابوالقاسمی به سخنرانی پیرامون خوشنویسی با نگاهی انتقادی به منابع قدیمیتر پرداختند.
در ابتدا ولی الله کاووسی به بررسی پیشینة تألیفات خوشنویسی در جهان اسلام پرداخت. وی اظهار داشت: «هنر خوشنویسی بیش آن که فکر کنیم، به زندگی ما ایرانیها و مسلمانها متصل است. از کودکی برای مشق نوشتن از ما انتظار داشتند دستخط خوب داشته باشیم. برای ما خوش نوشتن فراتر از یک هنر تزیینی بوده. این پیوند تنگاتنگ خوشنویسی با حیات روزمرۀ ما محصول دورۀ کنونی نیست و پیشینه هزار ساله دارد. مسلمانان برای کتابت قرآن، به خط خوش نیاز داشتند و در کنار آن امور روزمره را نیز با نوشتن به انجام میرساندند.»
وی درباره کتب آموزش قواعد خوشنویسی گفت: «نوشتن درباره خوشنویسی با اختلاف زمانی کمی در تمدن اسلامی پس از ایجاد هنر خوشنویسی شکل گرفت. اولین متنی که درباره خوشنویسی بود و در زمان خلافت عباسیان بیرون آمد، رسالهای به نام «تحفه الوامق» است که دربارۀ آموزش قوائد خوشنویسی است.»
وی ادامه داد: «مهمترین منبعِ بازمانده از اوایل سده چهارم، کتاب الفهرست اثر محمد بن اسحاق ندیم معروف به ابنندیم (درگذشت 385ق/995م) است. این کتاب مهمترین منبع ما درباره تاریخ خوشنویسی اسلامی است که چند صفحهاش به خوشنویسی و کاتبان اختصاص دارد. ابنندیم در نخستین مقالۀ این کتاب ضمن سخن از پیشینة پیداییِ خط عربی، به انواع اقلام کهن و پیشگامانِ پیشین و هم روزگارش در فن کتابت اشاراتی شایسته میکند. در دورههای بعدی متنهای مرتبط با خوشنویسی به فارسی و خصوصا عربی رو به گسترش میگذارد و در فاصله سده چهارم تا هفتم، در دوره میانی تمدن اسلامی، میتوان بیش از سی متن را نام برد که مرتبط با وجوه مختلف خوشنویسی بودهاند.
این پژوهشگر افزود: «در دورههای میانی، از دوره تیموری به بعد، حجم زیادی از رسالههای آموزشی خوشنویسی موجود است و دیباچههای مرقعات نوشته شده است. از قرن دهم هجری به این سو چند دیباچه معروف داریم، از جمله دیباچة دوستمحمد گواشانی هروی با تاریخ 951ق/1544م بر مرقّع بهرام میرزا صفوی و دیباچة قطبالدین محمد قصهخوان با تاریخ 969ق/1562م بر مرقعی به نام و برای شاه طهماسب صفوی که از معروفترین دیباچههای فارسی است.
در همین دوره، در دربار عثمانیان و گورکانیان هم دیباچههایی برای مرقّعات فراهم شد. از جمله دیباچة محمد چِندرهچیزاده با تاریخ 980ق/1572م بر مرقّع سلطان مراد سوم و دیباچة دو مرقع گلشن و گلستان در عهد سلطنت جهانگیرشاه بابری (حکـ 1014-1037ق/1605-1628م) هر دو به خط محمدحسین کشمیری زرّینقلم. در این زمان جریان موازی در هند و ایران و عثمانی در دیباچه نویسی شکل میگیرد. عثمانی و ایران از آن پس بسیار همپای هم پیش میروند.
در آغاز سدة یازدهم قمری/هفدهم میلادی، ظهور دو رسالة «گلستان هنر» و «مناقب هنروران» در شرح آداب هنرهای مرتبط با کتاب و سرگذشت هنرمندان، یکی در ایران و دیگری در عثمانی، نشانههای آشکار اشتراکات فرهنگیِ مردم این دو سرزمین را نمایان کرد. این گونه نوشتن همچنان پیش میآید؛ ولی در اواخر دورۀ صفوی متوقف میشود و ما دیگر چیزی در مورد نوشتن درباره خوشنویسی در دست نداریم.
وی درباره جریان جدید تذکرهنویسی گفت: «کمی بعد از دورۀ ناصرالدین شاه جریان جدید تذکرهنویسی خوشنویسان رایج میشود که تا به امروز باقیمانده است. اولین متن متاخر دربارۀ خوشنویسی در دوره معاصر، یعنی از 150 سال پیش به این سو، کتاب محمدعلی قوچانی با تخلص شعری خامه روان است که در میان خوشنویسان به میرزای سنگلاخ معروف است. محصولِ کار او کتابی در چهار بخش با عنوان امتحانالفضلا است که در مشهد چاپ شده. محمدعلی قوچانی کتاب اول، سوم، و چهارمش را به تذکرة خطاطان ایران و عثمانی و کتاب دومش را ذیل عنوان فواید سیاحت به شرح سفرهایش اختصاص داده است. سنگلاخ بهرغم ضعفهای آشکار و انبوه مطالب نامعتبر تذکرهاش، در دورۀ جدید تاریخ ایران نخستین کسی است که پس از یکصد سال رکود، تذکرۀ احوال خوشنویسان را گرد آورد.
این استاد دانشگاه ادامه داد:"تذکرهنویسی خوشنویسی در اواخر دورۀ قاجار توسط هدایتالله لسانالملک کاشانی ادامه یافت. میرزا هدایتالله لسانالملک کاشانی (1254-1322ق/1838-1904)، ملقّب به مَلِکالمورّخین، ادیب و خطاط دورة ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه بود. به گفتة خودش در 1300ق/1883م به سفارش میرزا یوسف مستوفیالممالک ظرف بیست روز، فهرستی مختصر از اسامیِ خوشنویسان تدارک دید و «به همان بیانِ تاریخ حیات و اگر نه ذکر اوانِ ممات قناعت جست و از بسط و تفصیل صرف نظر کرد». با افول سلسلة قاجار و برآمدن رضاشاه پهلوی، مظاهر تجدّدگرایی نمودی آشکار یافت. گرایش به الگوهای پژوهشی غرب و برگذشتنِ نسبی از چارچوب تنگ تذکرهنویسیِ سنّتی، نخستین بار در کتاب پیدایش خط و خطاطان تألیف عبدالمحمد ایرانی معروف به مؤدبالسلطان، بازرگان و نویسنده و روشنفکر اصفهانی و مدیر و ناشر روزنامة چهرهنما، رخ نمود که نگاه پژوهشی معاصری دارد. متن کتاب ارجاعات دارد و منابع در آن ذکر شده است.
کاووسی افزود: «در همان زمان در ایران، جوانی مشغول جمعآوری اولین متنهای پژوهشی خوشنویسی بود. این جوان کتابدار، خوشنویس و خطشناس مرحوم دکتر مهدی بیانی بود. وی بنیانگذار کتابخانۀ ملی، نسخهپژوه، پیشوای بلامنازعِ مطالعات خوشنویسی در ایرانِ معاصر به شمار میرود. وی بیش از نیمی از عمرش را در کتابخانههای ایران و استامبول صرف گردآوری نسخهها میکند. او از سال 1337ش انتشار سلسله نوشتههایش را با عنوان «احوال و آثار خوشنویسان» در نشریة پیام نوین آغاز کرد و چندان بدین کار مداومت بخشید که در سال 1345ش به مجموعهای سترگ مبدّل شد و در همین سال اثرش را با همان عنوانِ پیشین در دو مجلّد به انتشار سپرد. این اثر را باید سرآغاز و مرجع اصلیِ مطالعات خوشنویسی و خوشنویسانِ ایرانی در دورۀ معاصر دانست. پس از مرگ وی آثارش توسط افرادی چون حسین محبوبی و ایرج افشار گردآوری شده است.»
وی از استاد حبیب الله فضائلی به عنوان دومین فردی که وارد پژوهشهای خوشنویسی شده است، یاد کرد و افزود: «مرحوم حبیبالله فضائلی (1301-1376ش/1922-1997م) که ذوقش را در کتابت انواع اقلام اسلامی سالها آزموده و خوشنویسی معتبر شده بود، از نیمههای عمر تألیف تاریخ خط را با تلاشی جانانه آغاز کرد، که ثمرهاش انتشار کتاب کمنظیر و کارآمد اطلس خط در سال 1350ش/1971م بود. در تاریخِ معاصر ایران فضائلی نخستین کسی بود که به جای تمرکز بر شرح حالنویسیِ صِرف، به فکر تاریخنگاریِ خط و خوشنویسی افتاد. بعد از مرحوم فضایلی دیگر پژوهشگر شاخصی در زمینه خوشنویسی نداریم.»
وی درباره دوران معاصر گفت: «در دورۀ بعد از انقلاب هم، که مقاله نویسی رایج شد، متن خاصی درباره خوشنویسی منتشر نشده است. متنی که بتوان مدام به آن مراجعه کرد. در این دوره مباحت از سطح آموزش خوشنویسی، به نوعی که در انجمن خوشنویسان رایج است، فراتر نمیرود. البته طی ده سال گذشته پژوهشگرانی وارد این عرصه شدهاند و زحمات زیادی کشیدهاند؛ اما هیچ کدام از سرگذشت نویسی فراتر نرفتهاند.»
وی در انتها با ذکر این که ابعاد خوشنویسی اسلامی جای کار بسیار بیشتری دارد و بهتر آن است که بیشتر درباره آن تحقیق شود به سخنان خود پایان داد.
سخنران بعدی این مراسم مهدی صحراگرد بود که به بررسی «ادوار تاریخ خوشنویسی در منابع درجه اول» پرداخت.
وی در ابتدا با توصیف و ارائه تعریفی از تاریخ و طبقهبندی و دورهبندی آن به تبیین منظور خود از متون درجه اول و شیوههای درجهبندی در تحقیقات خوشنویسی اسلامی پرداخت و تاریخ را مجموعهای از رویدادهای گذشته دانست و افزود: «موضوع تاریخ انسان است و از زمان حضرت آدم وجود داشته است. تاریخ به دو نوع درجه اول، که به خود رویدادها مربوط میشود، و درجه دوم، که به گزارشهایی از رویدادها مربوط میشود، تقسیم شده است.»
او در ادامه همچنین اجزای تاریخ را رویدادها دانست و ادامه داد:« در تاریخ میتوان رویدادها را به شیوههای مختلف مکان و اندیشهها و درجه اجتماعی افراد و... طبقهبندی کرد. یکی از روشهای مهم و پرکاربرد در تاریخ هنر طبقهبندی به اعتبار زمان است که به آن دروهبندی میگویند.»
این پژوهشگر ادامه داد: «تاریخ خوشنویسی به اعتبار دورههای سیاسی در ایران طبقهبندی شده است و با تغییر دوره سیاسی تغییر صورت گرفته است. در حالی که این گونه نیست و با تغییر دورۀ سیاسی، تغییر آنچنانی در تاریخ خوشنویسی اتفاق نیافتاده است. در خوشنویسی متنهای زیادی از گذشته داریم که این متنها دارای گزارشی از خوشنویسی هستند. انواع متون درجه اول در تاریخ خوشنویسی به چهار دستۀ آداب نامههای مشق، تذکرهها، رسالات خوشنویسی و دیباچه مرقعات، طبقهبندی میشوند.»
وی افزود: «از دل متون سه نوع دورهبندی میتوان استخراج کرد: دورهبندی به اعتبار دور و سطح که با روایت متنی از آن دوره، میتوان به بررسی ویژگیهایش پرداخت.»
این هنرمند ادامه داد: «از ویژگیهای این دورهبندی این است که مرجع دورهبندی در آن در دور و سطح در خط عربی است که دیدی کل نگرانه دارد. در این روش عامل تغییر دور به ساکن کسان هستند؛ اما در واقع نیاز به تندنویسی است که به دست کسان خاص قائدهمند شدهاند. صفات هر دوره در یک قلم خاص معقلی، کوفی، قلمهای ششگانه، تعلیق، نستعلیق، شکستهنستعلیق متجلی شده است. تداخل دورهها، بیتوجهی به هنجارهای فرعی و کلنگری به تاریخ خوشنویسی از معایت این دورهبندی است.»
مهدی صحراگرد در ادامه به دورهبندی بعدی، که دورهبندی به اعتبار تصرف در شیوههای کتابت است اشاره کرد و در این باره نیز متن نمونهای قرائت شد و به روایت موضوع و ویژگیهای آن پرداخت و توضیح داد: در این دورهبندی، مرجع دورهبندی دگرگونی در شیوههای کتابت است. عامل تغییر دوره کسان هستند و صفات هر دوره به نوع ابداع هنرمندان مورد نظر مربوط میشود. بر طبق این طرح هر قلم دورههای شکلگیری و تشخص قلم، وضع قوائد، اصلاح قوائد، کمال و در انتها دورۀرکود و زوال را از سر میگذراند. از معایب این دوره میتوان به بیتوجهی به هنجارهای فرعی و عدم توافق در عامل تغییر دوره اشاره کرد.
دورهبندی بعدی به اعتبار عصر سلاطین است. در این دورهبندی مرجع دورهبندی در شیوه کتابت است. در این طرح زمان و مکان مستتر است. صفات هر دوره به نوع ابداع هنرمندان دربار هر یک از سلاطین قاجار مربوط میشود. این طرح از یک سو ریشه در رویدادهای سیاسی دارد و از سوی دیگر به دگرگونیهای خوشنویسی وابسته است. از معایب این دورهبندی میتوان به نبود اطلاع کافی از همه ابداعات دیوانهای سیاسی، عدم انطباق استمرار شیوههای پدید آمده با پایان حکومت سلاطین یاد کرد.
این استاد دانشگاه در انتها چنین گفت: «دست کم سه طرح دورهبندی در متون درجه اول وجود دارد که دو طرح آن قابلیت استفاده و به روزرسانی دارد. طرح دورهبندی به اعتبار دور و سطوح نگاهی کلان به تاریخ خوشنویسی دارد و جهت دورهبندی کل تاریخ خوشنویسی مفید است. بر طبق این طرح، تاریخ خوشنویسی به پنج دورۀ سطح کامل، تسلط سطح بر دور، تعادل سطح و دور، تسلط دور بر سطح و دور کامل تقسیم میشود، که از مزایای این طرح ارتباط کامل با دگرگونیهای اساسی خوشنویسی و فراهم آوردن امکان مقایسه دگرگونیهای خوشنویسی با دیگر هنرهاست.»
طرح دوم طرحی با نگاه جزءنگرانهتر بر اساس اقلام خوشنویسی است، که مرجع دورۀ سبک است. در این دوره تحولاتی که در صورت هر قلم روی داده است به صورت هنجار غالب در آمده است. عامل تغییر هر دوره کسان هستند خوشنویسانی که با ابداعی در قواعد یا فنون کتابت تحولی در اقلام ایجاد کردهاند. مشروط بر این که این ابداع به صورت هنجار غالب هر دوره درآمده باشد. در این طرح هر دوره در تکمیل دورۀ قبل است و بر بنیان صفات اصلی دورۀ قبل استوار است. از این رو این دوره را به تسامح میتوان دورهبندی تکاملی دانست. ادوار هر قلم در این طرح دوره شکلگیری قواعد، وضع قواعد، اصلاح قواعد، دوره کمال و رکود و زوال است.
سخنران بعدی این مراسم محمدصادق میرزاابولقاسمی، استادیار دانشگاه شیراز، بود که به «نقد و بررسی دیدگاههای خوشنویسانه در مطالعات مهرشناسی اسلامی» پرداخت.
وی سخن خود را با این مطلب شروع کرد که دو مبدأ تحول در مهرهای اسلامی وجود دارد که یکی به صدر اسلام باز میگردد. نخستین مبدا، مهر پیامبر(ص) است. مصداق دقیق تاریخی تحول در مهرسازی اسلامی، مهر پیامبر است. ما نمونهای از این مهر نداریم؛ اما در متون تاریخی مرتب از این مهر و ویژگیها و شکل آن صحبت کردهاند. مبدا تاریخی دیگری که محل تحول در مهرهاست، حکومت ایلخانان مغول است، که نوع تولید مهر و نوع آداب مهر کردن در آن متفاوت است. اگر بخواهیم دقیقتر توضیح دهیم، مهرهایی که استفاده میکنیم سابقهشان به دورۀ ایلخانان مغول باز میگردد. در این دوران است که تحولات دیوانی باب شده است. بر همین اساس مهرهای ساخته شده در هر نیمه600 ساله از این دو مبدا را مهرهای متقدم اسلامی و مهرهای متاخر اسلامی میگویند. روش تحقیقی که در مطالعات مربوط به مهرهای متقدم اسلامی، که در تحقیقات امروز دنبال شده است، استفاده میشود؛ عملا تفاوت چندانی با تحقیقاتی که مهرهای پیش از اسلام را بررسی میکند، ندارد. چون شیوه تولید این مهرها و آداب استفاده از آن با مهرهای قبل از اسلام تفاوت چندانی ندارد. بنابراین باستانشناسان سراغ آن رفتهاند و اصل مهرها را بررسی کردهاند. چون وقتی از مهر یاد میکنیم، هم خود مهر و هم اثر آن را مد نظر قرار میدهیم. بنابراین هم تحقیقات رویکرد باستانشناسانه پیدا کردهاند و هم اصل مهر ملاک تحقیق و بررسی بوده است. در دورۀ دوم تحقیقات بیشتر به سمت رویکردهای آرشیوی و سندشناسانه بوده است. سندشناسان هستند که دربارۀ مهرها بیشتر صحبت میکنند و به عنوان جزیی از یک سند از آن یاد میکنند.
وی ادامه داد: وقتی از اجزا یک سند صحبت میکنند یکی از اجزای سند، مهر است. شباهتی که این دو به هم دارند آنجایی از خط و خوشنویسی که قرار است متن مهرها خوانده شود، بازخوانی متن مهرها مهمترین مطلب تحقیقات است و از خط هم در آن صحبت میشود. از فهرست کردن در تاریخ مهرسازی استفاده شده است. بهترین روش فهرست کردن پیش از انقلاب اسلامی را آقای قائم مقامی انجام داده است. این فهرست کردن در حوزه سندشناسی توسط افراد مختلفی بعدها هم تکرار شد و حسن کارهای جدید آن است که فهرستها، شامل فهرستهای مفصلتری میشود. ویژگیهایی که در یک سند برای بررسی مهر باید توجه شود شامل «شکل مهر»، «ویژگی نگارش»، «خط مهر»، «محل مهر»، «اجزاي مهر» و «رنگ جوهر مهر» و«ترتیب کلمات در ترکیب مهرهای اسلامی در درآمدی بر اسناد شرعی» است.
این پژوهشگر ادامه داد: در قرون اخیر توسط هنرمندان و اهالی هنر به وجه زیباییشناسانه مهرها و ویژگیهای بصری توجه شده است که روشهایی برای بررسی و تحقیق در مورد آنها استفاده شده است که گاهی از بی روشی هم نازلتر شده است. چون این محققان هنرمند؛ تصویر و زیبایی مهر برایشان اصل بوده و وقعی به اصل و اثر بودن مهر ننهادهاند و هر چه دیدهاند و خوششان آمده را منتشر کردهاند. عدم اعتنا به اصل یا اثر مهرها، ضعف در تبیین ابعاد تاریخی مهرها، عدم اعتناء به جنبههای اسنادی از ضعفهای این نگاه به مهرها بوده است. حسن این روش آن بود که تنوع مهرهایی که دیده میشد زیادتر بود و فقط مختص رجال نبود. وی در ادامه با ارائه تصاویر و مثالهایی به تبیین موضوع پرداخت.
در انتها این پژوهشگر از سطرنویسی، طبقهسازی، جهات نوشتاری و جابهجایی کلمات به عنوان ویژگیهای مؤثر در ترکیببندی مهرهای متأخر اسلامی یاد کرد.
این نشست تخصصی با پرسش و پاسخ حاضران و اساتید پایان یافت.