دومين روز از همانديشي «روشهای پژوهش هنر در ایران: ساختارگرایی در فقدان ایدهمندی و مسئلهمحوری» با سه نشست علمي برگزار شد. دومين روز از همانديشي «روشهای پژوهش هنر در ایران: ساختارگرایی در فقدان ایدهمندی و مسئلهمحوری» با سه نشست علمي برگزار شد. به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، دومين روز از همانديشي «روشهای پژوهش هنر در ایران: ساختارگرایی در فقدان ایدهمندی و مسئلهمحوری» با سه نشست علمي با موضوعات «روششناسي پژوهش در هنر2»، «روشهاي پژوهش در معماري و شهرسازي»، «روششناسي پژوهش در هنرهاي تجسمي»، سهشنبه 28 آذر 1396 در سالن همايشهاي فرهنگستان هنر برگزار شد. در نشست اول، كه مديريت نشست را مجيد پروانهپور برعهده داشت، ابتدا صالح طباطبايي، پژوهشگر، نويسنده و مترجم، با موضوع «روشهاي هنرپژوهي غربي درباره هنر اسلامي» سخن گفت. او 4 سوال مهم پاسخ داده نشده در حوزۀ پژوهش هنر را در ابتداي بحث خود، مطرح كرد. آیا هنر اسلامی بر مبنا و مبانی نظری یکسره متفاوتی با هنر غیراسلامی استوار است؟ آیا در پس تنوع فوقالعاده در سبکهای تاریخی و اهداف گوناگون هنرهایی که مسلمانان پدید آوردهاند، میتوان از وحدت مفهومی هنر اسلامی سخن گفت؟ آیا هنر تصویرگری اسلامی اصلاً ممکن است، و اگر ممکن است، چگونه؟ او اظهار داشت: «چنین پرسشهایي از گذشته در میان هنرپژوهان غربی که به پژوهشهای تطبیقی درباره چیستی و چگونگی هنر اسلامی پرداختهاند، مطرح بوده است. اما با وجود کوششهای ارزندهای که برای پاسخگویی به این پرسشها، عمدتاً از سوی غربیان، صورت گرفته، هنوز پاسخهایی به حدکفایت رضایتبخش به آنها داده نشده است.» طباطبايي ادامه داد: «آیا در روششناسی تحقیق پیرامون هنر اسلامی و در استفاده از ابزارهایی که برای پژوهش در این زمینه به کار بسته شدهاند، نقصانی وجود دارد، یا این پژوهشها به لحاظ روش و ابزار کارآمد هستند، ولی بر فرضیههایی نهچندان استوار بنا شدهاند؟ چنین به نظر ميآيد که روششناسی و مبانی این پژوهشها، نیازمند نوعی بررسی تحلیلی است تا کاستیهای احتمالیش آشکار شود.» پس از او، محمدرضا مريدي، استاديار دانشگاه هنر تهران، به «سناريوهاي پژوهش در هنر» پرداخت. او با طرح اين موضوع كه هر پژوهشی به داستان نیاز دارد، گفت: «داستان به معنای توالی دادهها و توصیف پدیدة اصلی تحقیق است. روندی که به گردآوری دادهها انسجام میبخشد و محقق را قادر میسازد تا خلاصهای از پژوهش را همچون داستان برای دیگران بازگو کند.» او در ادامه به تشريح سناریونویسی و ترسیم خط داستانی در پژوهشهای هنری پرداخت که در مطالعات کیفی همچون نشانهشناسی و تحلیل گفتمان ضرورت دارد. پس از او، اسماعيل پناهي، عضو گروه نظریه و نقد هنر پژوهشکده هنر، با موضوع «زيباييشناسي در ايران: رويكرد يا روش؟» مقاله خود را ارائه داد. او بيان داشت: «مفهوم استتیک یا زیباییشناسی نیز همچون بسیاری از مفاهیم راه یافته به سنت فکری ما گاهی کاربردهایی یافته است که با معنای اصلی آن سازگاری ندارد. تعداد قابل توجهی از طرحها و پایاننامههای مؤسسات آموزشی و پژوهشی هنر و نیز انبوهی از مقالات و کتابهای هنرپژوهی و حوزههای میانرشتهای، رویکرد یا روش «زیباییشناسانه» یا «زیباشناختی» را برای بررسی موضوع کار خود ذكر کردهاند و به نظر میرسد در این پژوهشها از تبارشناسی و معنای دقیق این مفاهیم غفلت میشود.» او با طرح اين پرسش که آیا زیباییشناسی رویکرد است یا روش؟ به بیان زمینههای شکلگیری زیباییشناسی، پرداخت. دومين پانل، در روز دوم همانديشي «روشهای پژوهش هنر در ایران: ساختارگرایی در فقدان ایدهمندی و مسئلهمحوری» به موضوع «روشهاي پژوهش در معماري و شهرسازي» و با مديريت نير طهوري، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی اختصاص يافت و او با طرح بحث در اين زمينه، نشست را آغاز كرد. پس از او، سيدغلامرضا اسلامي، استاد دانشکدة معماری پرديس هنرهاي زيبا دانشگاه تهران، مقاله خود را با عنوان «تفکر افقی یا خلاق و پژوهشهای کیفی در هنر و معماری» بيان داشت. او به ضرورت پرداختن به ارتباط و همپوشانی مجدد مفاهیم علمی، دینی و هنری برای دستیابی به تعاریفی متقن در هر سه حوزه تأکید كرد و افزود: «بررسی استقراء حِکمی در پژوهشهای کیفی، که متکفل شفافسازی متن از طریق واکاوی تفاوتهای موجود در اجزاء متکثر برای دستیابی به مفاهیم موحد است، محور اين مقاله است.» اين استاد دانشگاه بيان داشت: «تلاش خواهد شد تا رویکرد سامانههای بسته، در علوم و مهندسی (engineering)، با رویکرد سامانههای باز، در سیستمهای مجرد همانند هنر و در دل آن مهندسی معماری (geometry)، مقایسه و از این طریق، شناخت دقیقتر فرضیهها و نظریههای پژوهشهای هنری توصیه شود. اسلامي ادامه داد: «تفکر افقی یا تفکر خلاق، با ارجاع به پیشنهادات دلوز، دی بونو، گشتالت و ...، زمینهساز طرح مسائل این نشست و راهکارهای برون رفت از آنها خواهد بود.» پس از او، سید حسین معینی، استادیار دانشکدة معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «انعكاس نگاه رسمي به مطالعات فلسفي در فضاي مصنوع» سخن گفت. او كه سابقه داوری مقالات، راهنمایی پایاننامهها و کار در حوزههای مرتبط با علوم انسانی را دارد به شرح چرایی گسترش این خلا پژوهشی و شناسایی حوزههای مغفول مانده در پژوهش معماری در دورة کارشناسی ارشد پرداخت و بيان كرد: «این امر در کنار تحمیل روشهای ارزیابی معطوف به علوم و مهندسی بر پژوهش در حوزههای هنر و خلاقیت در کارهای پژوهشی، از یک سو و ترجیح برخی نهادهای آموزش عالی معماری به تمرکز بر آموزشهای حرفهای و در نتیجه اجتناب آنها از ورود به مباحث نظری از سوی دیگر، شرایطی را ایجاد کرده که پژوهشهای دانشگاهی در رشتههای مرتبط با فضای مصنوع در دورة کارشناسیارشد هر چه بیشتر به سوی مطالعاتی با وجوه بیشتر مهندسی ــکمی یا مطالعاتیــ کاربردی در جهت هدایت طراحی معماری پیش رفته است.» پس از صحبتهاي سيدحسن معيني، نوبت به پانل سوم نشست با عنوان «روششناسي پژوهش در هنرهاي تجسمي» رسيد كه مديريت اين پانل را مسعود ناصري، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزۀ تجسمي برعهده داشت. ابتدا جمال عربزاده، استاديار دانشكدة هنرهاي تجسمي دانشگاه هنر تهران، با موضوع «هنرمند ـ پژوهشگر: بررسی ویژگیهای پژوهش در هنرهای تجسمی با معرفی پژوهش دانشگاهی آفرینش ـ پژوهش» مقاله خود را ارائه داد. عربزاده، ابتدا به طرح زمینه از پژوهش خود پرداخت و ضرورتهای بروز چنین فرمی از پژوهش و همچنین نحوة تحول آن تا به امروز را مرور كرد. همچنين به پرسش در خصوص ویژگیهای مورد انتظار در چنین پژوهشی پاسخ داد. او این ویژگیها را به صورت کلی خصوصیت منحصر به فرد هنر و همچنین پژوهش در این زمینه قلمداد كرد و با ارائة این تصویر خاص از پژوهش، چالشهایی که چنین پژوهشهایی پیش رو دارند را عنوان كرد. او در پایان ، با شرح وضعیت موجود در ایران، برخی موارد ساختاری و چالشهای موجود در حوزههای پژوهشی هنرهای تجسمی را مطرح و پیشنهاداتی در اين حوزه ارائه داد. پس از او، کامبیز موسوی اقدم، استاديار دانشكدة هنرهاي تجسمي دانشگاه هنر تهران پيرامون «روشهای هنر و مسئلة کاربست آن در نگارش متون نقد و تاریخ هنر در ایران»سخن گفت. او اظهار داشت كه با ظهور نظریههای انتقادی جدید در عرصۀ نگارش تاریخ هنر و نقد ادبیــهنری، چند سالي است که این نظریهها در متون تحلیلی تاریخ و نقد در هنر ایران به کار برده میشوند و در سالهای اخیر، نظریههای فراگیر و جهانشمول تحلیل روشهای نوین تاریخ هنری که در فرمالیسم و مارکسیسم کلاسیک و ملغمه آن دو خلاصه میشد، جای خود را به نظریههای انتقادی دادهاند که هویت خود را با نقد و نفی دیدگاههای جهانی شده پیشین تعریف میکنند. او ادامه داد: «مطالعات موضوعمحور و موردی (آیکونوگرافیک) با تکیه بر نظریههای روانکاوی، مارکسیستی نو، فمینیستی و پسااستعماری در ایران نیز ــالبته با یک تأخیر زمانی چند دههايــ رواج یافته است و به نظر میرسد این روشهای جدید نگارش تاریخ و نقد، که خود مرز بین تاریخ و نقد را نیز مخدوش میسازند، در تحلیل ماهیت و تحولات هنر ایران اعم از گذشته و معاصر موفقتر بودهاند. چرا که آنها با انتقاد از نظامهای یکپارچه، فراتاریخی و جهانشمول پیشین، روشهای نقد بهتر و کم ادعاتری ارائه میدهند که بهتر میتواند موقعیت تاریخیــاجتماعی و هویت متکثر ما را توضیح دهد.» موسوياقدم، در اين مقاله به مسائل و چالشهای کاربست نظریههای جدید در نگاشتن متون نقد و تاریخ هنر ایران پرداخت و نقطهنظرهايش را ارائه داد. او در ادامه چنين گفت: «روشن بودن معنای مفاهیم به کار رفته در یک مقاله و سازماندهی معنایی گزارهها از یکسو تابع روششناسی مقاله است و از سوی دیگر تابعی از ظرفیتهای زبانی مقاله كه در این هماندیشی مسلماً زبان فارسی محوریت دارد.» او تشريح كرد: «اینکه منطق علمی زبان فارسی تا چه اندازه به پژوهشگر امکان استفاده از تمام امکانات مفروض در روش تحلیل را میدهد و به همین شکل تا چه اندازه گزارههای نتیجهگیری شده از تحلیل مورد نظر از نظر معنایی منطبق با هستة معرفتشناسانة مقاله هستند، از جمله چالشهای اساسی در انتخاب روش پژوهش در حوزههای مختلف، از جمله تاریخ و نقد هنر است.» دلزنده، ضمن پرداختن به این چالشها، با طرح پرسشهایی به منظور دقیق شدن در این مسئله مبحث را به پايان برد. او در ادامه ديدگاه اول را اينگونه تشريح كرد: «در اين ديدگاه، روش تحقيق در رشتههاي هنري از نظر ماهيت در تضاد قرار ميگيرد. چون رشتههاي هنري بر اساس حساسيت، تخيل، غريزه، شخصيت فردي و الهام است و با تعريف روش تحقيق به عنوان رويههاي سيستماتيك توليد داده و تحليل داده، سازگاري ندارد.» سپس در مورد ديدگاه دوم بيان داشت: «در ديدگاه دوم كه به عقيده من هنوز در ايران، در انزواست؛ هنر به مثابه پژوهش مطرح ميشود. ما مانند كشورهاي غربي در حوزههاي آكادميك روي آن كار نميكنيم و فرآيند خلق اثر هنری ما به صورت سيستماتيك ضبط و تبديل به داده و سپس تحليل نميشود. او به بيان آسيبشناسي در حوزههاي آكادميك كشور پرداخت و با ذكر اين مسئله كه در مصاحبههاي دكترا فقط به تعداد مقالات علميــپژوهشي توجه ميشود و از يك فارغالتحصيل تحصيلات تكميلي پرسيده نميشود كه براي رشد و توسعه بدنه رشته تحصيليات چه كارهايي انجام دادهاي؟ |
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر: | |
![]() |
![]() |
![]() |