شكوه جاودان
هنر نگارگري ايران، برگ زرين و درخشاني از تاريخ شكوهمند فرهنگ و تمدن ايران در دوره اسلامي است. اين هنر به خوبي عمق فكري، نيروي خلاقه و ظرايف ادبي فرهنگ پارسي را در خود به ظهور رسانده است. دستاورهاي چشمگير و جاودانه استادان نگارگري ايران، كمتر از ادبيات، معماري و ساير جلوههاي فرهنگي و آفرينشهاي تمدن ايرانيان در معرض مشاهده و علاقه عمومي قرار گرفته و همچون گنجي پنهان مغفول و مرموز مانده است؛ به همين خاطر دراذهان برخي، فرهنگ ايراني مشحون از ظرايف و ذوق ادبي، اما عاري از نيروي تصويرگري و خلاقيت بصري، ارزيابي شده است.
نمايشگاه حاضر پاسخي است به جستوجوي اهل هنر در نگارههاي اعجابانگيز ايراني براي كشف جهان ملكوت و قلمرو اساطيري كه بر صفحة كاغذ نقش بسته و در لوح تصوير تجسم يافته است. آثار استاداني كه نام جاودان آنها براي هميشه بر تارك فرهنگ و هنر ايران در دوره اسلامي ميدرخشد، همچون: فرهاد، خواجه غياثالدين، كمالالدين بهزاد، سلطان محمد، آقاميرك، ميرمصور، حيدرعلي، رضا عباسي.
اين آثار گرانسنگ نه تنها ژرفاي فكري و عرفاني روايتهاي ايراني را ميگشايد، بلكه از قدرت هنرمندانه در كاربست عناصر تصويري همانند فرمهاي پالايش يافته، رنگهاي هماهنگ شده، تركيبهاي بسيار متهورانه و محكم، عمق نمايي بدون استفاده از پرسپكتيو وفراتر از همه، از همبستگي كلي و تماميت يافتگي عناصر تصويري حكايت دارند. اين همه، جلوهاي شگفتانگيز را پديد آورده كه جهانيان را به تحسين واداشته است. ما اميد داريم كه «نمايشگاه شاهكارهاي نگارگري ايران» نقش تاريخي را در رويكرد همه هنرمندان ايراني به سوي ارزشهاي اصيل و تكامل يافته، كه در اين آثار تجلي يافتهاند، ايفا نمايد. باشد كه از اين مسير، تداوم تاريخ پرشكوه و شورانگيز نقاشي ايراني را شاهد باشيم.
اين نمايشگاه مرهون تشريك مساعي و همياري ارزشمند سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، رياست سازمان، جناب آقاي مرعشي و معاونت آن جناب آقاي عطريانفر و نيز موزههاي تابعه؛ موزة كاخ گلستان، موزه ملي ايران، موزه رضاعباسي، موزة هنرهاي تزئيني اصفهان و نيز كتابخانه مدرسه عالي شهيد مطهري است. در اين فهرست از توجه و اهتمام همه آنها قدرداني كرده و از تلاشهاي دبير نمايشگاه، جناب آقاي محمدعلي رجبي، دبير همايش بينالمللي، سركار خانم صالحي، مدير اجرايي نمايشگاه جناب آقاي امداديان و نيز مسئول انتشارات نمايشگاه، جناب آقاي دكتر حسيني راد تقدير و سپاسگزاري مينمايم. در پايان قلباً آرزو ميكنيم كه اين رويداد تاريخي نقطة آغازي باشد بر پايان بخشيدن به محبوس بودن بخشي از ميراث فرهنگ و هنر ايران در دورة اسلامي در انبارها؛ بدان اميد كه در آينده، فرصت مشاهده همه آنها براي مشتاقان هنر در هر لحظه فراهم باشد.
دكتر عليرضا سميعآذر
مدير موزة هنرهاي معاصر تهران
مقدمه
آن كه پر نقش زد اين دايره مينايي
كس ندانست كه در گردش پرگار چه كرد
سپاس و ستايش خداوند بزرگ را كه موهبت هنر را بر ما ارزاني داشت و فرزانگاني را كه فخر هنر عالميان شدند در اين سرزمين مقدس به پيدايي آورد. رشته پيوستة تاريخ هنر ايران، گواه بر اين نكته است كه تلاش و رنج مقدس هنرمندان اين سرزمين، جز براي كشف حقايق عالم و مظاهر وطن حقيقي انسان نبوده است. نشانههايي از آن وطن بينشان، با ابداع نگارههاي چشمنواز و آواي دلنشين موسيقي ملكوتي، معماري و صنايع هنري ايران، همواره وجوه زندگي مردم اين سرزمين را از لطف و زيبايي اشباع ميكرد، اميد آنها را نيز براي نيل به وطن حقيقي برميانگيخت و فضايي از شور معنوي در جامعة ايراني بهوجود ميآورد.
بيشك هنر نگارگري كه تصويرهايي ملهم از فضاي بهشتي را در انظار مجسم ميكند، نقشي ويژه در رازگشايي از حيات ظاهري و باطني انسان، ايفا ميكند. شايد بيوجه نبود كه استاداني چون كمالالدين بهزاد و قاسم علي و امثال آنها را «چهرهگشاي پرده تصوير» ناميدند و به قول اسكندر بيك منشي، بهزاد با يك نظر قرص خورشيد را ميديد و با يك قلم هر دو جهان را تصور ميكرد.»
عالم درنظر نگارگران مسلمان ايراني، جلوهاي از آفرينش حق بود كه لازمة شناخت آن را «انس» مدام و همسخني و معاشرت باطني با مظاهر طبيعت ميدانستند. آنها با ديدهاي پاك به طبيعت مينگريستند و بيآنكه مظاهر آن را بهعنوان اشياي بيروح در سيطرة انسان بدانند به آنها عشق ميورزيدند و در چنين رابطهاي راز وجود آنها بر ايشان مكشوف ميشد. اين چنين بود كه بهزاد در سن هفتاد سالگي، با ابداع نگارة، شترها، پرده از راز كلام الهي برميدارد كه آيا به شتر نمينگرند كه چگونه آفريده شده است؟» روش تعليم و تربيت هنري نيز براساس نظم «استاد - شاگردي» شكل گرفته بود و استاد، همچون پيري راهنما، مراتب آموزش را باتوجه به ظهور قابليتهاي معنوي و علمي از سوي شاگرد تبيين مينمود و شاگرد نيز رنج مقدس كسب علوم مختلف هنري را، همزمان با زدودن زنگار از دل، بر خود هموار ميكرد تا هنرش صاحب «شأن» شود. روح پالايش يافته چنين هنرمندي است كه ميتواند با درك لطف الهي، تشعيرهايي ظريف و زيبا و مزين به رنگهاي زرين را با قلم خويش بر صحنة نگاره رقم زنده و چنين القا كند كه: «هزار نكته باريكتر زمو اينجاست.»
به هرحال آن چه با تعمق در اين آثار ميتوان يافت، نگرش حكيمانه و تلاش مقدسي است كه بيادعا بر صفحات كتاب ارزشمند تاريخ هنر ايران نقش خورده و عدم وجود امضا در اغلب نگارهها، گواه اين مدعاست. آناني كه به هر دليل نامي از خود باقي گذاشتهاند، يا با عناويني همچون «العبد، رقم كمترين بندة درگاه» و امثال آن و يا با سجعهايي زيبا، نام خود را به قديساني مرتبط با عالم غيب احاله ميكردند.
مسلماً اين فرهنگ در معاشرت با ادبيات پربار اسلامي، خصوصاً ادبيات عرفاني غنا يافت و اصرار نگارگران بر تصويرگري كتب ادبي، اعم از حماسي، عرفاني و اخلاقي نهتنها تصويرگري محض داستانها نبود، بلكه با اتكا به چنين منابعي از حكمت، تضميني براي تجربة معنوي ايشان محسوب ميگرديد. مجموعة تاريخ نگارگري ايران با فراز و نشيبهايش، در عصر درخشان تيموريان كمال يافته و با ظهور «نادرة دوران»، كمالالدين بهزاد، دستاوردهاي پيشين به ثمر رسيد و مكتب نگارگري اسلامي ايران رقم خورد. در طول اين دوره، آثار بديع و زيبايي بهوجود آمد كه هم اكنون زينتبخش موزهها و فخر كتابخانههاي معتبر ايران و جهان است. با ظهور دورة درخشان صفوي، روند كمالي اين هنر ادامه يافت و دهها استاد فرزانه ظهور يافتند و صدها اثر ارزشمند بهوجود آمد. متأسفانه اغلب اين آثار گرانبها به مرور از موطن خارج گرديد و سلامت بخشي از آثار به مخاطره افتاد، بهگونهاي كه شيرازة برخي از اين نسخ نفيس دريده شد و هر يك از اوراق يك كتب به گوشهاي از جهان پراكنده گرديد. خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، تعداد 118 برگ از شاهنامة شاه طهماسب، كه از نفيسترين نسخههاي خارج شده از وطن است، به ايران بازگشت و هماكنون در موزة هنرهاي معاصر تهران نگهداري ميشود. برپايي نمايشگاه عظيم و تاريخي شاهكارهاي نگارگري ايران و همايش كمنظير وگستردة آن در موزة هنرهاي معاصر تهران، شايد اين پرسش را برانگيرد كه، چه نسبتي ميان آثار چند قرن گذشته با هنر معاصر است كه موزة هنرهاي معاصر تهران، اقدام به برپايي باشكوه آن كرده است؟
ابتدا بايد متذكر شد كه هر حركتي، آغاز و طي طريقي دارد تا مقصد و منظور آن حاصل شود. انسان همواره در طريق است و جهت او نيز كشف و مشاهده حقيقت است.
تاريخ هنر كه شرح احوال، آثار و انديشههاي هنرمندان گذشته در ساحت دلآگاهي تاريخي آنان است، هنر پيشينيان را بهعنوان چراغي فراروي آينده، هنرمندان قرار ميدهد. از سوي ديگر، وجود انسان، افتاده بين گذشته و آينده است و انسان بيگذشته، انسان بيآينده است.
تجربة گرانبهاي هنرهاي تصويري ايران كه از سوي بسياري از هنرمندان معاصر جهان مورد استفاده قرار گرفته است، آيا نميتواند در نگرش هنري هنرمندان ايراني مؤثر باشد؟ و يا اين هنر شريف كه بر مبناي فطرت شكل گرفته و با نگاهي تجريدي بهصورت عالم نگريسته، آيا نميتواند به عنوان تجربهاي سترگ در هنرهاي تجريدي كه خاستگاه هنرمندان امروز است مدنظر باشد؟
آنچه از اين نمايشگاه و طرح مسائل گوناگون پيرامون نگارگري در موزة هنرهاي معاصر تهران مدنظر بوده، توجه به اين تجربيات گرانبهاست تا با پشتوانهاي قوي از دستاورهاي تصويري، راهي بهسوي آيندهاي روشن پيدا شود.
با عنايت به كثرت آثار در اين مجموعه و حجم گستردة مقالات صاحبنظران، شوراي علمي همايش تصميم گرفت اين مجموعه را به تصاوير نگارهها اختصاص داده ومقالات انديشمندان را در كتابي كه با همت دبير محترم همايش، خانم شراره صالحي تنظيم گرديده ارائه نمايد تا هر يك مكمل ديگري باشد.
كتاب حاضر مشتمل بر نسخهها و مرقعات گرانبهايي ازعصر تيموري و صفوي است. گذشته از اين آثار، برگي از «شاهنامة دموت» از عصر مغول بهعنوان يكي از قديميترين نسخ موجود در موزههاي ايران و شش جلد كتاب نفيس هزار و يك شب از عصر قاجار كه نشاندهندة پايان سنت كتابآرايي در ايران است معرفي شده تا مجموعهاي نسبتاً كامل ارائه شده باشد.
لازم است از حمايت مجدانه و همت جناب آقاي دكتر سميعآذر در پيگيري و مديريت اين نمايشگاه تاريخي، سپاسگزاري شود. بيشك اين اتفاق بينظير، نقطة عطفي در تاريخ هنرهاي تجسمي كشور خواهد بود.
اميد است اين حركت تاريخي، گامي در جهت اعتلاي فرهنگي هنرهاي تصويري معاصر ايران باشد و تلاش مجموعة دستاندركاران نيز مورد رضايت حقتعالي قرار گيرد.
محمدعلي رجبي
دبير نمايشگاه شاهكارهاي نگارگري ايران