پيشگفتار
كمالالدين بهزاد نه تنها وارث سنتي شگرف، كه خود نوآوري بزرگ بود. تأثير بهزاد بر نقاشي ايراني كمنظير و شايد با صراحت بتوان گفت بينظير بوده است. نوآوريهاي بهزاد در نقاشي ايراني بهويژه در نوع ارتباط آن با عرفان و حقيقت، ادبيات، طبيعت و واقعيت چنان بديع بود كه همتايي براي آن نميتوان تصور كرد. اين تربيتيافتة مكتب عرفاني جامي و حمايتشدة مديريت با صلاحيت اميرعليشير نوايي، به چنان شكوفايي درخشاني رسيد كه شهرة زمان خويش گرديد. او نه از كاربرد تجربة گذشتگان ابايي داشت و نه از ابداع خوفي. هنرش تداوم سنتي پويا بود كه همواره در جهت تعالي و شكوفايي گام مينهاد. ايجاد تعادل ميان ميراث گذشتگان و جذبههاي دوران خويش جز با نظريات عميق و دانشي گسترده امكانپذير نبود. تنها با چنين ژرفاي نگرشي بود كه بهزاد توانست معادلات جديدي را ميان نقاشي و هنرهاي ديگر، نقاشي با ادبيات، نقاشي با عرفان و نقاشي با جامعه برقراركند. او هنرمندي جسور بود كه براي آموختن به پيشينة فرهنگي ايران اكتفا نميكرد و هر كجا هنري برجسته مييافت، از آن حصه و برخهاي برميگرفت؛ چه اين هنر چيني باشد چه اروپايي.
فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران به منظور آشنايي با مفاخر دوران گذشتة ايران همايشي براي بزرگداشت كمالالدين بهزاد در برنامة خويش قرار داد و بدين منظور علاقهمندان بهزاد و هنر او را از اقصاي عالم و ايران فرا خواند. خوشبختانه در اين زمينه دعوت فرهنگستان هنر از سوي بسياري از استادان، هنرمندان، نهادهاي ملي و همچنين پژوهشگران بينالمللي اين حوزه پذيرفته شد. با تلاشهاي بسياري كه بهويژه از سوي دبيران و مديران اين همايش صورت گرفت، همايش كمالالدين بهزاد در سال1382 پس از همانديشيهاي نخستين در شهرهاي مختلف ايران، همراه با يكي از باشكوهترين نمايشگاههاي مربوط به نگارگري معاصر ايران برگزار گرديد. همچنين در كنار آن نمايشگاهي نيز با عنوان«بهزاد در خاطر و خيال من» برگزار گرديد كه در آن هنرمندان نوپرداز با ياد بهزاد به خلق آثار خود پرداختند. تداوم روح و ميراث بهزاد در تمامي برنامههاي پژوهشي و هنري مذكور قابل درك بود، چنانكه عناصر برجستة شخصيت و آثار هنري بهزاد همچون تفكر و تخيل هنري و بهرهگيري از ميراث گذشته به همراه جسارت و نوآوري در كنار يكديگر مشاهده ميگرديد.
در پايان بر خود فرض ميداريم از كلية بزرگواراني كه در اين حركت بزرگ سهيم بودند، پژوهشگران ايراني و خارجي، هنرمندان فعال در اين همايش، جناب آقاي خاتمي رياست محترم جمهوري، جناب آقاي مهندس موسوي رياست محترم فرهنگستان، جناب آقاي شعردوست دبيركل همايش، جناب آقاي شريفزاده دبير علمي همايش، جناب آقاي زارع دبير اجرايي همايش و همچنين مديران فرهنگستان و نهادهاي همكار همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان ميراث فرهنگي، استانداري آذربايجان شرقي و ... تشكر و قدرداني نماييم.
اميد آنكه در برنامههاي بعدي فرهنگستان نيز كه به سلطانمحمد و رضا عباسي اختصاص دارد، شاهد اين همبستگي و همكاري متقابل باشيم. انشاءالله
معاون علمي- پژوهشي فرهنگستان هنر
دكتر بهمن نامور مطلق
مقدمه
حـــــــبذا اوســــــتاد چـــابكدسـت
رشــــــتة جــــنبش و سكـون همه
آن يكــــي در سكـــــــون جاويــدان
كـــــنه ذاتــــش نگـــنجد اندر عـقل
كــي بــرد ره درون پـــرده كـــــسي
پـــــــــرده از روي كـــــار او بــــــــردار
دركش از جام حسن او مي عشق
كــه مــي عشـق را تـــويي سـاقي
كه پــس پــــردة خــــيال نشست
در خـــــــم حـــلـقة ارادت بــست
وان دگــــر در تـــــــحرك پيــــوست
تــير حكـــمش نـيـايد اندر شست
كـــــز تــماشاي نقش پرده نَرست
بيـش از ايــن نقشپرده را مپرست
پيش رويش بنال عاشـق و مست
كـــاسه شـــمس وجـهكالبــــاقي
جامي
الهي، چه خوش روزگاري است، روزگار دوستان تو با تو
چه خوش بازاري است بازار عرفان در كار تو.
چه آتيشين است نفسهاي ايشان در يادكرد و يادداشت تو.
چه خوش دردي است، درد مشتاقان در سوز عشق و مهر تو.
چه زيباست گفتوگوي ايشان در نام و نشان تو.
آنچه نگارگران ايراني طي قرون متمادي درپي دست يافتن بدان بودند، چيزي جز بيان سوز و شوق و مهر دوست نبود. و آنچه آنها را به وجد ميآورد، زيستن در بهار نهاني بود. آنان كه بر جان زندهاند و از زندگاني محروم و آنان كه جان به آنها زنده است و هرچه نقش ميزنند به مدد اوست.
زان پيش كز مداد دهم خامه را مدد جويم مدد ز فضل تو اي مفضل احمد
و آنچه نقش و نگار نگارگران را به اوج رساند، توجه به همين نكات عرفاني و بيان تفكرات اعتقادي بود كه در همنشيني با عرفا و ادبا به دست آمد. تفكراتي كه باعث گرديد تا رنگ آنان بيرنگ باشد و نقش آنان بر پردة خيال بنشيند و پردهها را به كناري زند و انسان را به عالمي ديگر رهنمون شود.
در تاريخ نگارگري ايران، بسيارند نگارگراني كه به درون پرده راه يافتند و در بند عشق پرده نماندند. اما در ميان آنها شايد «كمالالدين بهزاد» از معدود نگارگراني است كه در جهان شهره گشته و در بيان شرح احوال و آثارش، پژوهشگران بسياري قلم زدهاند.
بهزاد را پرورشيافته در دربار سلطانحسين بايقرا و شاگرد «ميرك» و «پيرسيداحمد تبريزي» ميدانند، اما به اعتقاد من، بهزاد را بايد پرورشيافته در تفكر و عرفان و اعتقاد «جامي» دانست.
همــــه عـــالم خيـال ميبينم
دفـــــتر مجمل و مفصل كــــون
هر كجا كه دانهايست يا دامي
عـــارفان را ز لعل نــــوشينش
قوت جانم مباد جز مي عشق
پرتــــو آن جمـــــــال ميبينم
نســخة آن كمـــــال ميبينم
نقش آن خط و خال ميبينم
در كمنـــد و بـــــــال ميبينم
توبه زين مي محال ميبينم
جامي
اينگونه است كه اگر بهزاد هم به عالم نگريست، همه را در پرتو آن جمال ميبيند و آنچه را كه در پرده رخ ميدهد، نسخهاي از آن كمال ميداند. هر اتفاقي نيز نشانهاي و نقشي از او دارد و در عشق اوست كه نقش ميزند و خامه رنگين ميكند.
هنرمندي كه دوران پرفراز و نشيب تيموري و صفوي را گذراند و كلانتري و رياست كتابخانه و هنرمندان عصر خويش را به عهده داشت و علاوهبر ابداع آثار هنري، بهعنوان مدير هنري، مسؤوليت مهمي را عهدهدار بود و مكتب هرات را به اوج رساند و شاگردان بسياري را تربيت نمود. چهرهگشايي كه صورتگري خراساني را متداول كرد و مكتب خراسان را گسترش داد.
ماني قلم خجستهآثار، كه مظهر بدايع صور و مظهر نوادر هنر بود و قلم مانيرقمش را ناسخ آثار مصوران عالم و بنان معجزشيمش را ما حي تصورات هنروران بنيآدم خواندهاند. استاد هنروران عالم كه در فن هنروري مسلّم بود و ماني به زبان نقش و رنگ او افسانهاي بيش نبود.
نگارگري كه پس از عمري تلاش، بنابر نوشتة «دوستمحمد» در ديباچة «مرقع بهرامميرزا» و مستند به سرودة «امير دوستمحمد هاشمي» به تاريخ 942 هجري در تبريز وفات يافت و طبق نوشتة «حافظحسين كربلايي» در روضاتالجنان در كنار شيخ كمال خجندي در خاك آرميد.
آرامگاهي كه هنوز به «باغ كمالين» شهرت دارد؛ و اين قطعه بر سنگ مزارش نقش بود:
ز بطن مــــــادر ايـــــام كم زاد
وحـيد عصر بهـــزاد آنكه چــون او
قضا خــــاك وجودش داد بـرباد
اجل چون صورت عمرش بپرداخت
بدو گفتم جواب از جان ناشاد
ز من صـــورتگري تاريـــخ پــرسيد
نظر افكن به «خــاك قبر بهزاد»
اگر خـواهي كه تاريـخش بـــداني
پژوهش در احوال و آثار هنرمندان ايران و شناخت و معرفي اين بزرگان، سبب شد تا فرهنگستان هنر، همايشي را برنامهريزي نمايد كه به بررسي زندگي يكي از بزرگترين هنرمندان نگارگر تاريخ هنر ايران «كمالالدين بهزاد» و تجزيه و تحليل آثار او بپردازد.
به اين مناسبت، محققان و پژوهشگران از سراسر جهان گرد آمدند تا جديدترين يافتههاي خود را عرضه نمايند. اين مجموعه بخشي از مقالات پژوهشي نويسندگان ايراني و غيرايراني ارائه شده به همايش بينالمللي كمالالدين بهزاد است كه از تاريخ 24 الي 27 آذرماه 1382 در تهران و تبريز برگزار شد.
در اينجا لازم ميدانم كه از حمايتها و هدايتهاي بيدريغ و راهگشاي رياست محترم فرهنگستان هنر جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي در برپايي اين همايش باشكوه تقدير و تشكر نموده و براي ايشان آرزوي سلامت نمايم. همچنين از مساعي دبيركل همايش جناب آقاي دكتر شعردوست و معاون محترم پژوهشي فرهگستان هنر جناب آقاي دكتر نامور مطلق تقدير و تشكر مينمايم.
حضور اساتيد بزرگوار در هيأت علمي همايش باعث غناي آن گرديد و بر اعتبار آن افزود و بدين وسيله از اين گنجينههاي علمي و پژوهشي تشكر مينمايم. سركار خانم دكتر شيرين بياني، سركارخانم دكتر نوشين نفيسي، سركار خانم دكتر سوسن بياني، سركار خانم دكتر مهرانگيز مظاهري، جناب آقاي دكتر كفشچيان مقدم، استاد ارجمند جناب آقاي مجيد مهرگان و استاد ارجمند آقاي آيدين آغداشلو. و از همكاري محترم فرهنگستان، جناب آقاي زارع دبير اجرايي همايش، سركار خانم پلنگي مدير روابط عمومي و سركار خانم زهرا مربيان مسؤول دبيرخانة علمي همايش و تمامي همكاران ديگري كه در اين راه ياري نمودند تقدير و تشكر مينمايم.
سيدعبدالمجيد شريفزاده
دبير علمي همايش بينالمللي كمالالدين بهزاد
فهرست مطالب
پيشگفتار
مقدمه
فصل اول: زندگي و مكتب بهزاد
كمالالدين بهزاد: ريشه و شاخههاي هنرش (عبادالله بهاري)
عصر فرمانروايي سلطانحسين بايقرا زمينهساز شكوفايي در هنركمالالدين بهزاد(شيرين بياني)
هنر كتابآرايي در دورة سلطانحسين بايقرا متبلور در كتابخانة موزة پوپقاپوسراي استانبول: دربارة مسائل دو نسخة مصوّر خمسه (زرن تانيندي)
دورة دوم زندگي بهزاد در اوايل دورة صفوي (ماريانا شريو سيمپسون)
نقش بهزاد در شكلگيري مكتب تبريز، نگارههاي نيمة نخست سدة 16 ميلادي (م.م. اشرافي)
جلوة ديدار، استاد كمالالدين بهزاد و مكتب هرات (حبيب درخشاني)
در راه تكامل، بررسي برخي ويژگيهاي مكتب هرات (مرتضي گودرزي (ديباج))
فصل دوم: تجزيه و تحليل آثار
آثار امضادار و مستند بهزاد (اسدالله سورن مليكيان شيرواني)
زيباييشناسي ايراني ـ اسلامي در آثار كمالالدين بهزاد (اشرف موسويلر)
شناخت زيبايي در طبيعتپردازي آثار كمالالدين بهزاد (نوشيندخت نفيسي)
بررسي آثار طراحي كمالالدين بهزاد (محمد خزائي)
كاري از دوران نوجواني استاد؟ پژوهشي دربارة نسخهاي خطي كه شايد بهدست استاد بهزاد مصوّر شده باشد (فرانسيس ريشارد)
بررسي تصاوير دوبرگي ديباچة كتب تصويري منسوب به بهزاد (فريده تطهيري مقدم و زهرا مربيان)
نسخة بهارستان گلبنكيان: عبدالعزيز شيباني و سنت بهزادي در بخاراي قرن شانزدهم ميلادي (كريستينجِي. گروبر)
نگارگري خمسة نظامي در عصر بهزاد (پريسيلا سوچك)
بررسي عنصر وحدت در نظام تركيببندي نگارة «بناي كاخ خورنق» كمالالدين بهزاد (خشايار قاضيزاده)
نگرشي جديد به شيوة جايگذاري پيكرة آدميان در مينياتورهاي بهزاد (فردريك ويس)
زيباييشناسي آثار كمالالدين بهزاد، تجزيه و تحليل سه اثر بهزاد: 1) گريز يوسف از زليخا 2) خليفه هارونالرشيد در حمام 3) جنگ طايفهها (زهرا رسولي)
فصل سوم: مقالات تطبيقي
جايگاه اسب در نگارههاي بهزاد (سوسن بياني)
ميراث كمالالدين بهزاد در دربار گوركانيان هند (سوزان استرانگ)
مديريت هنري در دورة كمالالدين بهزاد و تأثير اميرعليشير نوايي در شكلگيري مكتب هرات (صغري بانو شكفته (موسوي))
رئاليسم معنوي در آثار كمالالدين بهزاد، «نگاه ويژة او به انسان و طبيعت» (مهدي محمدزاده)
جلوة مقامهاي عرفاني در آثار كمالالدين بهزاد (مينا صدري)
در جستوجوي متن پنهان، مطالعة بينامتني نگارة يوسف و زليخا (بهمن نامور مطلق)
ساختار تجسمي و شعري آثار كمالالدين بهزاد (عبدالمجيد حسيني راد )
باستاننگاري (آركائيسم) ايراني در آثار مولانا كمالالدين بهزاد هراتي (مجيد مهرگان)
تصاوير رنگي