سخن ناشر
هنر، حاصل ذوق، حس زيباشناختي هنرمند، تجربهها و آموختههاي اوست. هنرمند در اين مسير، در تعامل با هنر و دانش اقوام و ملل ديگر بر تجربة خود ميافزايد و افق ديد خويش را ميگستراند و از اين رهگذر آثار و انديشههاي هنري به منصة ظهور ميرسد و ميراث هنري شكل ميگيرد. اين ميراث هنري جلوة تلاش هنرمندان، انديشمندان و انسانهايي است كه در آفرينش اثري زيبا سهم داشتهاند. در واقع آنچه به عنوان دست ساختهاي انساني در قالب بنايي عظيم، مجسمهاي زيبا، تابلو نقاشي چشمنواز و خطوط اسرارآميز خودنمايي ميكند، تحت تأثير انگارهها و انديشههاي رايج در تمدنهاي گوناگون بشري است. مهم آن است كه اين ميراث شناخته شود و ابعاد گوناگون هنري، فلسفي، تاريخي، جامعه شناختي، انسان شناختي و ... آن تحليل و بررسي شود.
بر همين اساس فرهنگستان هنر ميكوشد برمبناي رسالتي كه در نشر، ترويج و حمايت از هنر برعهده دارد، علاوه بر برپايي همايشهاي بينالمللي، همانديشيها و نمايشگاههاي مختلف، با انتشار مجموعه آثاري در حوزههاي گوناگون هنر پاسخگوي نياز هنرمندان و محققان باشد.
معرفي انديشة هنري تمدنهاي كهن و ماناي مشرق زمين كه در دورههاي گوناگون تاريخي در ارتباط و تعاملـ تأثيرپذيري و تأثيرگذاريـ با فرهنگ، هنر و تمدن ايراني بوده است، يكي از حوزههاي كاري انتشارات فرهنگستان هنر است كه در اين زمينه چندين جلد كتاب را آماده نشر كرده است.
از اين مجموعه «هنر چين» و «هنر جنوب شرقي آسيا» منتشر شده و اميد است كتاب حاضر نيز كه دربارة نگارگري و معماري بودايي است، براي محققان و هنرمندان مفيد باشد.
انتشارات فرهنگستان هنر
پاييز 1383
يادداشت مترجم
چند نكته نياز به توضيح دارد. نخست عنوان كتاب است:Buddhist Art and Architecture كه Art را اين جام من به «نگارگري» تعبير كردهام نه به «هنر». و مقصودم از «نگارگري» شاخههاي هنري «نقاشي، پيكرتراشي، سراميك، باسمهچوبي، لاككاري» است و در اين كتاب خصوصاً به پيكرتراشي و نقاشي اطلاق ميشود. در انتخاب برابر نهادهاي فارسي براي اصطلاحات نگارگري و نيز خصوصاً معماري كمابيش به همهي منابع موجود فارسي مراجعه كردهام. با اين همه چند نمونه از برابر نهادهاي پيشنهاديم را اين جا يادآور ميشوم كه كار خواندن آسانتر شود، هرچند كه همهي اصطلاحات را در «واژهنامه» آوردهام.
مشكل اول خود متن انگليسي است كه در آن براي وصف يا تشريح نگارگري و معماري بودايي چنان كه معمول نويسندگان غربي است غالباً از اصطلاحات معماري غربي استفاده شده است. مثلاً مشت نمونهي خروار دو اصطلاح sanctuary و apse است كه تازه هيچ كدام هم به گواهي منابع موجود برابر نهاد فارسي جاافتادهيي ندارند و من ناگزير اولي را «نمازگاه» و دومي را به پيروي از ديگران «مخارجه» گفتهام كه در دقيق نبودن اين دومي كمتر ترديد دارم.
O «آژنگ آرايي» يا «آژنگ آرايي ردا» براي drapery و همينطور هم «بالاپوش آژنگين» براي toga.
O «اسلوبدار» براي stylized. اسلوبدار كردن يا اسلوب دادن براي فعل stylize يعني «در انطباق دادن (شيءيي كه در پيكرتراشي يا نگارگري مصور شده) به صورت اسلوب يا سبكي از بيان كه غالباً مشخصه يا منشي افراطي دارد نه طبيعي. و يا schematize (يا conventionalize) تبديل كردن (يك سوژهي هنري) به نمادهاي غير طبيعتگرايانه يا نقشمايههاي تزييني. در اين كتاب «اسلوب دار» براي سنگ و درخت و ابر و يك مورد هم شير به كار رفته است. اين گونه از «اسلوبداري» را در مينياتور ايراني فراوان ميتوان يافت.
O «بَرخه» به معني «پارهيي از چيزي يا جزوي از كل» (فرهنگ معين) را براي detail به معني بخش يا برخهيي از يك نقاشي يا پيكره يا بنا يا ساير هُنرينهها يا آثار هنري كه به طور جداگانه نشان داده ميشود. براي اين اصطلاح تاكنون برابر نهاد خاصي جانيافتاده است. «دتاي» و «بخشي از ...» و «جزئي از اثر» و مانند اينها به كاررفته است.
O «پُر آذين» براي richly adorned و richly decorated.
O «پَرسته» براي object of worship، شيء يا موضوع پرستش.
O «پُر نْقشْ كند» براي .richly carved به طور كلي غالباً «نقشْ كند» را براي carved با توجه به اين بيت مولانا به كار بردهام:
«پيش چوب و پيش سنگِ نقش كْند / اي بسا گولان كه سرها مينهند»
(مثنوي)
البته «چوبِ نقش كند» و «سنگِ نقش كند» را در اين بيت مثنوي به معني محدود اسلامي آن، يعني بت، بايد گرفت.
O «سنگ نقش كند» براي stele.
«غاركْند» براي rook- cut. و نيز «معبد غاركْند» براي rock- cut temple و.cave temple معبد يا نيايشگاهي كه در داخل كوه ميكنند. همين گونه است excavated monastery كه «دير غار كند» است.
O «كوشك» يا «عمارت» براي pavilion خصوصاً در دو بناي معروف ژاپني، يعني كين كاكوُجي و گينكاكوُجي كه به ترتيب آنها را در انگليسي Golden Pavilion و Silver Pavilion خواندهاند. كوشك يا عمارت را با توجه به تاريخ بخاري نرشخي به كار بردهام. Pavilion را «كلاه فرنگي» هم گفتهاند.
O «مجلس» براي episode در پردهةاي روايي نقاشي يا نقشكندها و نقشبرجستهها.
O «ميل» براي spite روي «استوپُه» بودايي نه «منار» يا مناره. و نيز «ميل» براي pillar كه ستوني است كه باري روي آن نيست، مثل «ميلهاي آشوكا» يا «ميلهاي آشوكايي» يا «ميل پرستي» براي.pillar cult اين كاربرد «ميل» در فارسي پيشينهي درازي دارد مثل «ميل» شهر گنبد كاووس كه هنوز به همين نام خوانده ميشود.
O «نمازگاه» را براي نيايشگاه بودايي (chaitya) براي اين آوردهام كه واژهي «نماز» فارسي خود يك واژهي بودايي سغدي است و نيز همين طور است تركيب «نماز بردن» كه اين نيز سغدي بودايي و به معني تعظيم كردن شمنان و مؤمنان در برابر پيكرهي بودا و مقدسان ديگر يا بقاع متبرك بودايي است.
O «هُنرينه» براي work of art يعني «اثر هنري».
O «يادمانه» براي monument به جاي «يادمان». در اين برابر نهاد كاربرد «يادمانگي» (monumentality) امكانپذير خواهد بود.
فهرست مطالب
عنوان
سخن
يادداشت مترجم
پيشگفتار
مقدمه: مضمون نگاري بودايي
تمثالهاي بودا و نقش مكاتب تيرَهوادَه و مَهايانَه
آيين بوداي خاصْ فهم
نمادها و بُنمايههاي همهي آسيا
پيكرنگاري مادينه
كيهان شناسي
بُن مايههاي آبي
بُن مايههاي ديگر
معماري بودايي
فصل اول: هند و مناطق همسايه
سرآغازها
نگارگري و معماري بودايي
نگاره هاي آغازين: استوُپهها
توسعهي پيكرهي بودا
پيكرههاي بوداسّفان
معماري و نمازگاههاي غارْكَند آغازين
عصر گوُپته (قرنهاي چهارم تا هفتم)
دورهي قرون وسطا (پس از قرن ششم)
گسترش نگارگري بودايي: سريلانكا، نپال، تبت
سريلانكا
نپال
تبت
فصل دوم: چين
نقش آسياي ميانه
دورهي شكلگيري (قرن چهارم – ششم)
پاگوداي چيني
دورهي توسعه (از قرن ششم تا دهم)
معماري چيني معبد
آيين بودا در فرهنگ متأخر چيني
پيكرههاي بعدي
فصل سوم: كره و ژاپن
كره (دورهي سه قلمرو، قرن اول تا 668 م)
دورهي سيلاّي متحد (668-935)
سلسلهي كوريو (918-1392)
سلسلهي چوسون (1392-1910)
ژاپن
مرحلهي آغازين (دورهي آسوُكا و نارا، 552-794)
ظهور سبك ژاپني (دورهي هِي آن، 794-1185)
مرحلهي سوم (دورههاي كاماكوُرا و موُروماچي 1185-1573)
فصل چهارم: آسياي جنوب خاوري
سيماهاي منطقهيي
تايلند
دورهي دواروَتَي (قرنهاي هفتم تا دهم)
پيدايي سبك تاي (از قرن سيزدهم)
برمه
كامبوج
جاوه
نقشهها
كتابشناسي گزيده
واژهنامه
واژگان
فارسي به انگليسي
انگليسي به فارسي
نمايه
تصاوير