مطالعه کارکردها بهواسطه معنای لغات و تاریخچه آنها، شاید رویکردی تکراری یا قدیمی باشد، اما هنوز میتوان از آن بهره برد و بهویژه بعضی از زوایای مفاهیمی را که به عناوین نهادها تبدیل شدهاند، روشنتر کرد. این روش کموبیش فیلولوژیک، میتواند در این خصوص تا حدی یاریرسان باشد.
بهمن نامورمطلق، رییس فرهنگستان هنر
مطالعه کارکردها بهواسطه معنای لغات و تاریخچه آنها، شاید رویکردی تکراری یا قدیمی باشد، اما هنوز میتوان از آن بهره برد و بهویژه بعضی از زوایای مفاهیمی را که به عناوین نهادها تبدیل شدهاند، روشنتر کرد. این روش کموبیش فیلولوژیک، میتواند در این خصوص تا حدی یاریرسان باشد.
«فرهنگستان»، که معادل لاتین آکادمی است، عبارتی کهن محسوب میشود و به دلیل همین کهنسالی نیز معانی گوناگون و متنوعی به خود گرفته است. در بعضی از فرهنگها، مانند لاروس، فرهنگستان را چنین تعریف کردهاند: «مجمعی از دانشمندانی که اعضای آن خود را وقف تخصص ادبیات، هنرها یا علوم کردهاند.» بنابراین فرهنگستان جا و تشکلی از افراد برجسته در یک حوزه محسوب میشود که قرار است در آن حوزه اندیشه کنند. واژه «اندیشیدن» بسیار عام است و چنانکه خواهیم دید، امروزه منظور از آن، نوع خاصی از اندیشیدن در باب هنر، ادبیات یا علوم است و به بیان دقیقتر، هدف پژوهشهایی متمایز بهمنظور سیاستگذاری و خطمشیگذاری در عرصه کلان حوزههای هنری، ادبی و علمی است. در این رویکرد، فرهنگستان بیش از هر چیزی به اعضای برجسته و انجمن و گفتار آنها بستگی دارد. مکتب و تشکلی که در آن، اعضای باتجربه و متخصصِ یک فرهنگ گرد هم میآیند تا درباره مباحث بنیادین و راهبردی حوزه خود تصمیمگیری کنند؛ به همین دلیل انتخاب افراد این انجمن بسیار مهم و تعیینکننده است؛ زیرا سخنان این شخصیتها تبدیل به قانون و در کشور جاری میشود.
البته معنای آکادمی، هم از دورهای تاریخی به دورهای دیگر متفاوت است و هم از حوزه فرهنگی به فرهنگی دیگر؛ برای نمونه این واژه در بلژیک به معنای «فدراسیون نهادهای دانشگاهی» به کار گرفته میشود. بهطور کلی میان آموزش (بهویژه آموزشهای عالی) و فرهنگستان، ارتباطی تنگاتنگ و نهادینه وجود دارد. به همین دلیل بعضی از آکادمیها، بهخصوص در بلوک شرق، نقش هدایت نظام آموزش عالی و دانشگاهها را داشته و دارند. در این نگرش اگر آموزش دگرگون شود، همه چیز دگرگون میشود و چنانچه مدیران کشوری در نظر داشته باشند حوزههای هنری یا علمی و ادبی را توسعه دهند، لازم است توسط فرهنگستانهای خود آموزش را از سطح پایه تا عالی ارزیابی و اصلاح کنند. بی دگرگونی آموزش هیچ دگرگونی عمیقی رخ نخواهد داد. موضوع دورههای طلاییِ آموزش بسیار مهم است و گرایششناسی و نخبهشناسی از اقدامات اصلی آن محسوب میشود. همانطور که گفته شد، کشورهای بلوک شرق از این الگو بیشتر تبعیت کردهاند و دستاوردهای بسیاری نیز در نظام آموزشی خود به همراه داشتهاند.
آکادمی در معنای سوم بیش از هر معنای دیگرش به هنر نزدیک میشود؛ زیرا در این معنا آکادمی یعنی «پیکره انسانی بهمثابه موضوع زیباییشناختی برای خلق هنری مانند نقاشی، در معنای آناتومی یا شکلشناسی (مورفولوژی)». چنانکه ملاحظه میشود، فرهنگستان در این معنا بسیار هنری و همچنین کاربردی میشود. در این نگرش، کار فرهنگستان تولید الگوهایی در حوزههای خودشان است. به بیان دیگر سیاستگذاری یا آموزش نه بهطور مستقیم بلکه بر اساس خلق و آفرینش آثارِ معیار میتواند صورت پذیرد. یک فرد فرهنگستانی یعنی فردی از انجمنی برگزیده با خلق اثری آرمانی که کارش را به الگویی برای تکثیرپذیری تبدیل میکند؛ بنابراین اعضای فرهنگستان باید قابلترین شخصیتهای تخصصی دوران خویش محسوب شوند تا بتوانند فرهنگستان را به اهداف خود که توسعه آثار هنری است نایل گردانند. باید یادآوری کرد که در این نظرگاه قرار نیست فرهنگستان به کارخانه تولیدات اثری تبدیل شود که گاهی چنین استنباط اشتباهی نیز صورت گرفته است؛ بلکه قرار است فقط تعداد آثاری کم اما آرمانی و کیفی خلق شود تا به افراد جامعه و مخاطبان هدف جهت بدهد. بعضی از فرهنگستانها، بهخصوص در فرهنگهای فردگرایانه و لیبرالیستی، از این معنای فرهنگستانها استقبال بیشتری کردهاند.
با توجه به معانی ذکر شده، دو ساختار ممکن است: ناب یا ترکیبی. شکل ناب یعنی اینکه فرهنگستانی یکی از این اهداف را بپذیرد و بر اساس آن عمل کند. اما شکل ترکیبی این است که فرهنگستانی ترکیبی از دو یا سه معنا را در هم ترکیب کرده و پذیرفته باشد و بهطور همزمان بخواهد هر سه کارکرد را با هم به انجام برساند. با مروری بر اساسنامه فرهنگستان هنر مشخص میشود که بهخصوص بر دو معنای نخست آن تأکید بسزایی شده است و بهطور ضمنی نیز میتوان ردی از معنای سوم دریافت کرد؛ تأکیداتی که بندهای مختلف اساسنامه بر پژوهش بهخصوص پژوهشهای سیاستپردازانه دارد، روشن و مبرهن است. همچنین سه یا چهار بند از هفده بند نیز بهطور صریح بر آموزش هنر و رسیدگی به آن در عرصه کشوری تأکید میورزد. در آخرِ بعضی از بندها نیز ارتباط با هنرمندان و فعالیتهای هنری، مانند اعطای جوایز به هنرمندان و محققان این عرصه، موجب نزدیکی به هنرمندان و کاربران دانسته شده است.
در نتیجه، بر طبق اساسنامه، خوانشی که میتوان از معنا و کارکردهای فرهنگستان ارائه کرد، بهترتیب اولویت همانا تأملات سیاستپردازانه، بررسیهای آموزش، و توجه به آفرینش بهخصوص آفرینندگان هنری است؛ بنابراین کوشش فرهنگستان هنر نخست در رعایت مأموریتها و سپس در رعایت اولویتهاست.
اگر این نهاد بتواند مأموریتهای یادشده را بهخوبی به انجام برساند و اگر دیگر نهادها به سیاستپردازیهای پژوهشی و آموزشی توجه کنند و نهادهای سیاستگذار پیشنهادهای فرهنگستان را جدی بگیرند، میتوان به دگرگونیهایی در عرصه هنر کشور، در مقیاس کلان ملی، امیدوار بود؛ إنشاءالله.