نشست تخصصی «هنر انقلاب اسلامی» عصر چهارشنبه یازده اردیبهشت ماه در فرهنگستان هنر برگزار شد.
نشست تخصصی «هنر انقلاب اسلامی» عصر چهارشنبه 11 اردیبهشت ماه در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر، نشست تخصصی «هنر انقلاب اسلامی» به دبیری علمی دکتر محمدعلی رجبی و با سخنرانی علی اصغر فهیمیفر ، مرتضی حیدری و محمد خزایی در فرهنگستان هنر برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر محمدعلی رجبی با ذکر این که نشست امروز آغازگر سلسله نشستهایی در تبیین مفاهیم هنر انقلاب خواهد بود، توضیح داد: چهل سال گذشته دوران شهود و شوری بود که هنرمندان در نسبت با انقلاب اسلامی داشتهاند، اما دوران جدید، دوران خودآگاهی است و هنرمندان میخواهند آنچه را که کار کرده و بدست آورده اند؛ مورد پرسش قرار داده و بررسی کنند.
علی اصغر فهیمیفر نخستین سخنران این مراسم بود که در مورد زمینههای شکلبخشی به مکتب هنری انقلاب اسلامی به سخنرانی پرداخت و توضیح داد: هیچ سیستم نظری شکل نمیگیرد مگر آن که با رویکرد انتقادی دائما به ارزیابی و سنجش خود بپردازد. یکی از ضعفهای اندیشه ما در حوزه سنت آن است که خیلی با نقد به معنای دقیق کلمه مانوس نیست و باید تفکر انتقادی بیشتر در ما رواج داشته باشد تا سیستم و چارچوب نظریه مشخصی تحت عنوان مکتب شکل بگیرد.
وی با این پرسش گفتگو را ادامه داد که آیا اساسا مکتبی تحت عنوان مکتب انقلاب اسلامی وجود دارد؟ و توضیح داد: طی چهل سال گذشته صاحب پدیده سیاسی اجتماعی فرهنگی به نام انقلاب شدهایم که باید بررسی کنیم و ببینیم این خیزش و جنبش دارای سازه نظری و ساختار شده است یا در حد رفرم باقی مانده است. به نظر میرسد انقلاب اسلامی علی رغم گذر از چهار دهه هنوز در برخی حوزهها تبدیل به یک سازه نظری نشده است. البته تجربیات ارزشمند زیادی در چهل سال گذشته اتفاق افتاده است که این تجربیات را باید نظم داد، چارچوب داد و تبدیل به شبکهای از گزارههای معنیدار کرد، مادامی که یک خیزش، تبدیل به یک سازه نظری نشود، هیچ ضمانتی برای امتداد آن نیست.
این پژوهشگر افزود: بنابراین ما باید به طور جد سوال و پرسش کنیم که ما در کجای جغرافیای انقلاب ایستادهایم و این تئوری در حوزه هنر متضمن چه مفاهیمی است و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم و نقد از درون را بیش از پیش بپذیریم. انقلاب اسلامی دارای یک فلسفه است، برای همین ادعای تفکر فلسفی هم دارد. نکته جالبتر اینکه انقلاب اسلامی با تفکر فلسفی خود در زمانی رخ داده که جهان مرعوب فلسفه غرب بوده، اما انقلاب ایران تمام این معادلات موجود جهان را بر هم زد.
وی در انتها به ذکر تعریفی از مفهوم هنر پرداخت و گفت: هنر مجموعهای از روشهای تصویرگری زیبایی است، به همین دلیل در کنار فرم به محتوا نیز تکیه دارد و میتوان رابطه هنر و معنا را ارتباطی اتحادگونه دانست. هنرمند برای اینکه به کارش قوام بخشد باید از کتب و منابعی بهره برد تا اثرش را غنی کند. برای مثال قرآن، نهجالبلاغه و مثنوی از جمله این منابع ارزشمند هستند.
سیر تحول نقاشی انقلاب با تاکید بر سبکگزینی عنوان سخنرانی مرتضی حیدری استاد دانشگاه و نقاش بود که توضیح داد: در تاریخ جهان سه انقلاب مهم رخ داده که به نوعی دیگر انقلابها زیرمجموعه آن بودهاند که شامل انقلاب فرانسه، انقلاب مارکسیستی وانقلاب اسلامی است. در انقلاب اول لیبرالیسم شکل گرفت و به تبع آن انقلابهای دیگری با همین محوریت در دنیا برپا شد.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: انقلاب مارکسیستی که اولین بار در روسیه رخ داد، جریانی است که باعث انقلابهای مهمی در کوبا، چین و ... شد. در نهایت انقلاب اسلامی نیز اتفاقی بدیع و غیرتکراری بود که پایه و فلسفه آن با تفکر اسلامی شکل میگرفت و در ادامه جریاناتی در منطقه رخ داد که به نوعی ایده و انگیزه خود را از انقلاب اسلامی وام گرفته بودند.
وی افزود: نمیشود هنر انقلابی را به واسطه ابزار و تفکر غربی اشاعه داد، برای همین لازم است در تمامی عرصههای هنر فلسفه اسلامی نهادینه شود. به ویژه در حوزه هنرهای مدرن همسویی با اندیشههای اسلامی یکی از الزامات اساسی است.
این نقاش الگوبرداری از هنر دینی دیگر کشورها را بدون اشکال دانست و افزود: این تصور که هنر اسلامی نمیتواند با هنر دینی دیگر کشورها ارتباط برقرار کند، اشتباه است، چون همانگونه که ادیان وحیانی قادر هستند با هم ارتباط برقرار کنند، هنر دینی در قالب اسلامی یا مسیحی نیز انتظار میرود این همسویی را داشته باشد. برای مثال یک هنرمند سوری تابلویی را نقاشی کرده بود که هم میشد آن را حضرت مریم(س) دانست و هم تصویری از حضرت زینب(س) را به یاد میآورد. این تشابه به نظر من جدا از اینکه ایرادی ندارد، نوعی قوت نیز برای کار هنری محسوب میشود.
محمد خزایی به عنوان آخرین سخنران این مراسم درباره هنر انقلاب اسلامی و نیاز به دانستن مبانی هنرهای تجسمی و به کارگیری آن در هنر انقلاب سخن گفت و توضیح داد: در زمان انقلاب صنعتی به دلیل سرعت و ماشینیزه شدن همه چیز، کارهای هنری عقبتر ماند و مشکلاتی ایجاد کرد که منجر به ایجاد جنبش هنر و شغل شد که به آشتی دادن هنر و ماشین بیانجامد که موفق هم نشدند. پس از آن، مدرسه باوهاوس (Bauhaus) توانست با بهره گیری از متفکرین و نظریه پردازان و وضع مبانی هنرهای تجسمی به آشتی هنر و ماشین منجر شود.
وی افزود: ما نیاز به وضع مبانی هنرهای تجسمی خودمان داریم. هنرهای تجسمی از سه روش قابل نمایش است یا به صورت بازنمایی است یعنی هر آنچه در طبیعت است، عین به عین به نمایش گذاشته شود، یا آنچه در طبیعت است بازسازی کرده و سادهتر ارائه دهیم و یا اصلا نمود طبیعت ندارد و به صورت نمادین فرمی را ارائه دهیم. هنر ایران معمولا در مورد بازنمایی طبیعت توفیق چندانی نداشته است و بیشتر در زمینه وجه نمادین جلوه گر بوده است.
در ادامه وی با نمایش تصاویری از آثار هنری ایران در دورههای مختلف تاریخی به توضیح و تبیین مفاهیم خود پرداخت.
گزارش کامل این نشست در نشریه سفیر هنر منتشر خواهد شد.