سید منصور سیدسجادی، دبیر علیم همایش «هنر و تمدن جنوبشرق ایران، با محوریت شهر سوخته» عنوان کرد: شهر سوخته نیاز به چند نسل کاوش دارد.
مولود زندی نژاد- فرهنگستان هنر، پاییز امسال همايش «هنر و تمدن حوزه هيرمند: شهر سوخته» را همزمان در تهران و زاهدان برگزار میکند. دکتر سید منصور سیدسجادی، دبیری علمی این همایش را برعهده دارد و میشود گفت حدود پنج دهه است که در کاوشهای باستانی شهر سوخته شرکت داشته و به قولی سالها خاک این منطقه را خورده و دستاوردهای بسیاری را در طی این سالها معرفی و درباره آنها پژوهش کرده است.
به این مناسبت با سید منصور سید سجادی، دبیر علمی این همایش گفتگویی داشتم. سیدسجادی، با بیانی شیوا راوی بیش از 4 دهه کاوشهای باستانی است که هنر و تمدن این شهر را نشان میدهد. با هم این گفتگو را میخوانیم:
تقریبا نیم قرن از اولین کاوشهای باستانشناسی شهر سوخته میگذرد، چرا این شهر همچنان مورد کاوش قرار میگیرد و مسایل آن همچنان مورد بحث است؟
اهمیت شهر سوخته در وجود دادهها و اطلاعاتی است که میتواند به جامعه پژوهشگران در زمینههای مختلف ارائه شود. چون این اطلاعات بسیار زیاد است، هیچگاه قدیمی و کهنه نمیشود. با اینکه اولین کاوشهای شهر سوخته از سال 1347 آغاز شده، تنها امروزه کمتر از 5 درصد این شهر حفاری شده است. این مسئله به این معناست که با وجود تمام کارهایی که تاکنون انجام شده، ما فقط 5 درصد اطلاعات داریم. بدین ترتیب باید در شهر سوخته، چند نسل از کاوشگران کار کنند تا به نتیجه مطلوب و نهایی برسد.
این کاوشها در چه مدت زمان به انجام میرسد؟
یک فصل حفاری، بین 45 تا 50 روز نیاز دارد و به ازای هر فصل حفاری حداقل دو فصل کار مرمت، حفاظت و مطالعه لازم است و به این ترتیب و برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب حداقل نیاز به 50 فصل حفاری دیگر است و به این ترتیب خودتان می توانید محاسبه کنید چه مقدار زمان برای حفاری یک شهر بزرگ مانند شهر سوخته لازم است. این موضوع عجیبی نیست اگر مثلا ببینیم حفاری در شهری مثل شوش از سال 1848 و زمانی که برای نخستین بار اوفتوس انگلیسی در آن جا حفاری کرد تا به امروز یعنی سال - البته به جز برخی سالها مثلا در خلال جنگهای جهانی - در حال حفاری و پژوهش است و هنوز کار در آن جا تمام نشده است!!!. چون حفاری تنها کندن زمین و بیرون آوردن اشیاء و سپردن دستاوردهای حاصل از کاوش را به موزه ها نیست ، بلکه باید روی آن تحقیق و بررسی شود. به عنوان مثال یک قطعه سفال شکسته که ممکن است برای برخی ارزش قابل ملاحظهای نداشته باشد، حداقل باید 17 مرحله کاری را پشت سر بگذارد تا به نتیجه برسد. برخی از یافتهها بر اثر تجربه و ممارست زودتر ما را به نتیجه میرساند و اطلاعات بسیاری ممکن است درباره آن داشته باشیم اما به هر حال این زمان تقریبا برای تمام یافتهها کمتر از آنچه گفتم نیست.
چه اطلاعات و دستاوردهایی در کاوشهای اخیر به دست آمده؟
شهر سوخته این قابلیت را داشته که ما هر بار که دست به کاوش میزنیم، اطلاعات جالب و جدیدی را میتوانیم به دست بیاوریم. به همین دلیل هم میگوئیم که این موضوع هیچگاه کهنه نمیشود، مشروط به اینکه پژوهشگرانی که در آنجا کار میکنند روی مواد فرهنگی و ارگانیکی که به دست می آورند، مطالعه کنند.
به عنوان مثال دو سال و نیم پیش که حفاری میکردیم، قبر کودکی احتمالا ناقصالخلقه گزارش شد، بعد از آن یکی از انسانشناسان اظهار کرد که این اسکلت مربوط به انسان نمیشود. تا اینکه در سال گذشته همکار جانورشناسی به گروه ملحق شد. او به این نتیجه رسید که این اسکلت مربوط به یک میمون است، پس از سلسله مطالعات عمیقی که بر روی آن انجام داد، متوجه شد که این میمون سنش زیر 5 سال بود و یکی از پاهایش شکسته و در اسارت هم زندگی میکرده است. دیگر اینکه این میمون متعلق به حیات وحش ایران نبوده، بلکه متعلق به شمال هندوستان تا بخش آسیای مرکزی و چین بوده است و این سوال مطرح شد که پس این حیوان در این شهر چکار میکرده و چرا با رعایت مراسم مذهبی مانند انسانها تدوین شده است.
این خبر جدیدی بود که چند مورد را به ما نشان میداد. یکی این مسئله که این شهر دارای مراودات تجاری با مناطق شرق آسیا بوده است، به غیر از این میمون، اشیاء دیگری نیز از هند یافت شد که این خبر را تایید میکرد. دیگر اینکه این حیوان در برخی از مناطق هندوستان به عنوان نیمه خدا پرستش میشود و احتمالا باید صاحب هندی داشته باشد که با شیوه تدفین انسانی خاکسپاری شده است. این صاحب هندی احتمالا یک تاجر بوده و مواد فرهنگی را جابجا میکرده است. دیگر اینکه داشتن میمون به سلسله اعتقاداتی که در مصر، فلسطین و بینالنهرین وجود داشته برمیگردد؛ اینکه میمون به افراد نخبه جامعه اهدا می شده و این جانور به عنوان نیمهاهلی خانگی نگهداری میشده است.
یافته جدید دیگری که مربوط به دو- سه سال اخیر میشود، قبر شماره 6705، متعلق به خانمی است که از یک چشم نابینا و دارای یک چشم مصنوعی است. آناتومی ساخت این چشم مصنوعی با آناتومی چشم انسان یکسان است و حتی مویرگهای طلایی رنگ که از مفتولهایی که از موی سر انسان ظریفتر است، در این چشم مصنوعی به کار رفته است. خبر یافت این اسکلت با چشم مصنوعی به 26 زبان ترجمه و به همراه تصاویرش در تمامی دنیا منتشر شد. در میان مردم اصیل سیستان - شاید به خاطر وضعیت آب و هوایی - چشمانی میبینید که ظاهراً دارای مویرگهای طلایی رنگ هستند و به همین دلیل در این چشم مصنوعی نیز مویرگهایی طلایی ساخته شدهاند. یافت این اسکلت نشان میدهد که علاوه بر دانش پزشکی، تبحر در ساخت و ظرافت هنری نیز در آن گویاست. این خانم باید یکی از کاهنان یا یک نیمچه جادوگر بوده باشد. اثر یاختههای روی پلک چشم این زن نیز پشت این چشم مصنوعی موجود است.
چه دستاوردهای هنری در این شهر پیدا شده؟
یکی دیگر از خصوصیات شهر سوخته وجود مواد فرهنگی بسیار زیادی است که در این شهر وجود دارد. به عنوان مثال سفالهای بسیاری در این شهر یافت شده است، که بر روی آنها میتوانید اشکال هندسی، نقوش حیوانی و انسانی را مشاهده کنید. علاوه بر آن مظاهر هنری فراوان دیگری هم در جای جای شهر دیده می شود و البته این بستگی به تفاسیر ما از هنر دارد. مثلا ببینیم کار سفالگری یک هنر است یا صنعت و یا تلفیقی از این هردو و یاکار در روی چوب - ساختن اشیاء گوناگون - و خراطی یا نوعی منبت کاری یک هنر است یا نه - اگر بپذیریم که این ها نوعی هنر بشمار می رود ، البته با توجه به زمان - پس در شهر سوخته آثار هنری فراوانی دیده می شود. حتی مظاهر هنری دیگری - مانند نقاشی - هم به شکل های گوناگون به روشنی وجود دارد. مثلا در کف یکی از قبور ابتدا یک "بوم "نقاشی درست شده و قبل از تدفین فرد درگذشته نقوشی روی آن کشیده شده است.
یکی از سفالهایی که در این شهر یافت شد، حرکت را در نقوش نشان میدهد. راجع به این سفال معروف توضیح دهید.
بله سفال معروفی است که حرکت یک یک بز را ترسیم کرده است. هنرمندان باستانی برای ابراز تفکرات هنری خود معمولا سطح روی ظروف سفالی را مناسب تشخیص داده اند. این هنرمندان ساستانی در روی سطح ظروف سفالی معمولا نقوش گوناگونی را ترسیم می کرده اند چه اشکل هندسی و چه اشکل مرتبط با طبیعت. غالب این نقوش شکل های ایستایی از جانوران و پرندگان را نشان می داده اند. اما نقوش روی این ظرف متفاوت است یعنی هنرمند سیستانی خواسته نحوه تغذیه یک جانور - یک بز- را نشان دهد و به همین سبب با استفاده از دو المان یعنی یک بز و یک درختچه یا بوته در فریم های گوناگونی حرکت این بز و سپس تغذیه این بز را از درختچه نشان داده است.
به غیر از سفال چه چیزهای دیگری یافت شده؟
اشیاء شهر سوخته بسیار متنوع هستند و از مواد و اجناس گوناگونی درست شده اند. خطکشی با دقت نیم میلیمتر، چوب آتش زنه و همینطور مهرههای زیادی در آنجا کشف شده که به صورت آویز و گردنبند، دستبند و ... مورد استفاده قرار میگرفتند. البته ساخت مهره در درجه اول یک صنعت به شمار میآید، چون باید سازنده، از تکنیک ساخت اطلاع داشته و تبحر زیادی هم داشته باشد.
جنس این مهرهها از چه بوده است؟
این مهرهها از سنگ لاجورد، فیروزه، یشم و ... ساخته شده و کاربرد تزئینی داشته است. به خصوص سنگ لاجورد بدخشان از دیگر سنگها بیشتر به کار میرفته است. این مسئله تاکیدی بر رابطه تجاری با شرق بوده است. چون سنگهای لاجورد یافت شده دارای مرغوبیت زیادی هستند و مشخص شده با سایر سنگهای لاجورد دیگر نقاط دنیا متفاوتند و از سویی دیگر از تنها معدن قابل توجه و مرغوب جهان که در کوه های بدخشان در افغانستان قرار دارند به شر سوخته می رسیده است.
مهرهها در همین شهر تولید میشدند ؟ چه اشکالی دارند؟
کارگاههایی در این شهر یافت شدهاند که مخصوص ساخت این مهرهها بودند. بقایای یافت شده از ابزار و ادوات در آنها حکایت از این دارد که ابتدا سنگهای لاجورد به صورت لاشه و بلوکهای قابل حمل به شهر سوخته وارد میشده و در کارگاهها این سنگها مراحل فراوری را طی میکردند تا به صورت سنگ قابل استفاده درآیند. سپس مهرهها در این کارگاهها ساخته میشدند. برخی از مهرهها آنقدر ظریف سوراخ شدهاند که حتی با نخهای خیاطی امروزی به سختی به رشته در میآیند. فیروزههایی بیضی شکل و استوانهای هم در میان آنها به چشم میخورد. برخی از این مهرهها دارای نقوش حیوانی، گیاهی یا انسانیاند و هر کدام از اینها راوی یک داستانند.
آیا در این شهر خبری از نساجی و بافت پارچه هم هست؟
پوشش بدن و حفاظت از سرما و گرما یکی از نیازهای اولیه انسان بوده است . بله، و به احتمال زیاد بافت پارچه توسط زنان و در خانهها صورت میگرفته است. در سایتهای پیش از تاریخ به علت قدمت زیاد نمیتوان ادوات زیادی یافت، چراکه بر اثر مرور زمان از بین رفتهاند اما، در حدود 700 تا 800 قطعه پارچه در این شهر پیدا کردیم که همه منشاء جانوری دارند و از پشم شتر، بز و گوسفند بافته شدهاند. حتی النگوهایی پیدا شده که از دو سه رنگ نخ بافته شدهاند. بافت برخی از این پارچهها به گونهای بود که تزئینات خاص را درون خود داشت، مانند پارچههایی که در چند سال اخیر در اروپا مورد استفاده زیاد قرار گرفت که طرح و نقش حاصل از نوع بافت تاروپود بود و درون خود دارای یک نوع تزئینات خاص است. نوع بافت برای آن زمان یک کار هنری محسوب میشده است.
آیا همانطور که با نساجی آشنایی داشتند، نشانی از فرش هم در این شهر دیده میشود؟
فرش به شکل بافتهشده خیر؛ اما مفروش حصیر بسیار زیاد درآنجا یافت شده است. حتی در بسیاری از قبرها از حصیر استفاده میشده است. به عنوان مثال قبر خانوادگی که به احتمال زیاد متعلق به روسای قبایل بوده در آنجا یافت شده که دو نفر از این خانواده روی فرش حصیری دفن شدهاند. یکی از آنها متعلق به خانمی جوان و ثروتمند بوده است که به همراه وسایلش به خاک سپرده شده است.
در صحبتهایتان اشاره به بافت دستبند رنگی کردید، پس در آن زمان رنگ هم در زندگی مردمان این شهر کاربرد داشت؟
بله؛ به جز استفاده از رنگ در نساجی، در نقاشی هم استفاده بسیار داشته است. و پیشتر گفتم که به عنوان نمونه باید به یکی از قبرهای کشف شده اشاره کنم که مربوط به شخصی متمول بوده و کف آن ابتدا رنگ و بعد نقاشی شده است. این نقاشی باید بازسازی شود تا تصویر آن به وضوح مشخص شود. به گمانم این نقاشی، تصویر سه زن را نشان میدهد که به صورت نیمرخ در کنار یکدیگر ایستادهاند؛ البته همکارانم غیر از این تصور میکنند. آنها اعتقاد دارند که اینها یکسری خطوط هندسیاند.
به غیر از نقاشیها، به مُهرهای بسیاری برمیخوریم که به صورت استامپی و مسطح هستند. شبیه مُهرهای امروزی ساخته میشدند و روی آنها نقوش هندسی، گیاهی، حیوانی و انسانی دیده میشود. کاربرد این مُهرها بیشتر برای لاک و مُهر کردن خُمرههای محتوی مواد غذایی، انبارهای عمومی که متصدی داشته و برای کنترل اقتصادی و حتی اقتصاد خانواده از آنها استفاده میشده است. مسئول کنترل و کارهایی از این دست برعهده زنان بوده است.
چه شواهدی وجود دارد که متصدی این کار زنان بودند؟
به این دلیل که مُهرها در داخل قبرهای زنان یافت شدهاند و هر کسی که فوت میکرده برخی وسایلش همراه او مدفون میشدند. در بسیاری از موارد این مهرها در روی مچ دست یا در کناربازو و یا کمر خانمها پیدا می شده است.
پس یک نظام زن سالاری در آنجا رواج داشته؟
خیر؛ البته این سوالی است که اغلب پرسیده میشود. شواهد نشان میدهد چون مردها مسئول کارهای کشاورزی، دامداری و کارهای بیرون از خانه بودند، زنان چونین کارهایی را برعهده داشتند.
از دیگر یافتههای این شهر که با هنر ارتباط دارند، چه چیزهای دیگری را میتوان مشاهده کرد؟
میلههای بافتنی و سبدهای متعددی در آنجا پیدا شده است. باز هم شاهد مثال آن، قبر دختر بچه 13 سالهای است که دو زنبیل تو در تو در آن پیدا کردیم که به دلیل آنکه در لایههای شنی قرار گرفته بودند، بسیار نو ماندهاند، مانند این است که در همین زمان بافته شدهاند. کیف آرایشی بافتهشدهای نیز در قبر دیگری وجود دارد. درون این کیف آیینه، شانه، میله سرمهکشی، سرمهدان مرمری، هاون نرمکردن سرمه به همراه کاسهای که سرمه در آن کوبیده میشده، دیده میشود.
آیینه داخل این کیف از چه جنسی است؟
در گذشته آیینهها از فلز صیقل داده شده که بیشتر جنسشان مسی بود، ساخته میشدند. این آیینه دارای یک قاب چوبی هم هست. شبیه قاب آیینههایی که امروزه هم مورد استفاده قرار میگیرند.
به غیر از قاب چوبی آیینه که به آن اشاره داشتید، آیا محصولات چوبی دیگری در این شهر یافت شدهاند؟
امروزه تصور میکنند که هنر معرقکاری متعلق به دوره ایلخانی است و از چین به ایران آمده است. اما شانهای که در این کیف آرایشی یافت شده، با چوب آبنوس به صورت دو رنگ کار شده است. مورد دیگر یک تخته بازی است که هنرمند خراط ماری را در روی این صفجه کنده که با پیچیدن بر روی بدن خود بیست حلقه - برای گذاشتن مهره های بازی - ایجاد کرده و برای ایجاد این حلقه ها که از سر شروع شده با به دهان گرفتن دهان خود این حلقه ها را ایجاد کرده است. در حقیقت پیچ و تابهای بسیار بدن از سر تا دم اشکالی را ترسیم کرده است اگر این هنر نیست، پس چه چیزی میتواند باشد؟
همینطور هنر خراطی و منبتکاری نیز در این شهر وجود داشته و ما از هر کدام از این هنرها یک یا دو نمونه پیدا کردهایم. البته در جیرفت این آثار هنری، مثل انسانها و جانوران اسطورهای به وفور دیده میشوند که در شهر سوخته دیده نمیشود و شاید دلیلش موقعیت جغرافیایی جیرفت بوده که ارتباطات بیشتری با دیگر نقاط داشته است.
آیا در شهر سوخته خط نیز وجود داشته و نشانی از آن در دسترس است؟
خیر؛ خط و کتیبه در این شهر تاکنون یافت نشده است. یکی از خصوصیات سایتهای باستانشناسی در شرق ایران، این است که فاقد خط هستند. با دو استثناء که یکی در گورستان شهر کرمان است که فقط یک عبارت در دهانه خمرهای یافت شده و دیگری در جیرفت بوده که اخیرا پیدا شده است. در این جا تنها یک لوحه گلی - یک فاکتور یا صورت حساب پیدا شده که محل تولید آن مشخص نیست و این تنها نوشته این شهر است
وسعت شهر سوخته چه مقدار است؟ و معماری آن چگونه است؟
اولین عکسها و تصاویر هوایی از شهر سوخته که توسط نیروی هوایی ارتش در سال 1958 گرفته شد وسعت شهری را تقریبا 151 هکتار تخمین زدند؛ اما در تصاویر و نقشههای هوایی که با دستگاههای مجهزتر بعد از چند فصل کاوش به دست آمد، مشخص شد که وسعت آن تقریبا 280 هکتار است.
از این مقدار 80 هکتار مربوط به فضای ساختمانهاست. 15 هکتار به منطقه صنعتی شهر اختصاص دارد و 20 درصد از کل منطقه به فضایی برای جمعآوری آب برای تغذیه انسانی و دامها مورد استفاده قرار میگرفته است. همینطور فضای بایری در این شهر وجود دارد که برای کشاورزی مورد استفاده قرار میرفته است.
آیا آنها با فضاسازی شهری و محاسبات معماری آشنا بودند؟
بله؛ خانهها دارای وسعتی بین 90 تا 150 متر بوده. اتاقها راست گوشه ساخته میشدند. درها همیشه یک طرفهاند و محل استقرار آنها مشخص است، اما هیچ دری به جا نمانده است. همینطور محل پاگرد هم وجود دارد. این خانهها فاقد پنجرهاند و نور از سقف خانه تامین میشده. کف اتاقها را با سفالهای خرد و کوبیده شده میساختند و بعد روی آن را با پوشش حصیر مفروش میکردند. ساختمانها طوری ساخته میشدند که انبارها عموما در قسمتهای انتهایی خانه ساخته میشد و اگر کسی میخواست که به بخش انبار در خانه برسد باید از چند اتاق میگذشت تا به انبار خانه میرسید که برای حفاظت این کار صورت میگرفت.
آغول و اسطبل هم در جوار خانهها ساخته میشده است. عموم خانهها دارای یک طبقهاند، اما خانههای دو طبقه هم در این شهر وجود داشتند. پلکان هم در ساختمانها کاربرد داشته که برای رفتن به پشت بام بوده یا در مواردی به طبقه دوم.
در منطقه صنعتی شهر به کارگاههای تولیدی برمیخورید. به عنوان نمونه بنای شماره یک، برای مدتی کاربری مسکونی داشته و طی تحقیقات مشخص شده که بعد از مدتی کاربری صنعتی پیدا کرده است. چون در اتاقها بقایای پوسیده از دار بافتنی را یافتیم و همینطور قسمت اسطبل و تنور جزو خانهها محسوب میشده است برای همین میگوئیم که ابتدا کاربری مسکونی داشته است.
بخش شاه نشین و کاخ نیز در این شهر وجود داشته؟
یکی از خصوصیات دوره باستانی داشتن بخش شاهنشین است. ما در شهر سوخته 4 بخش داریم در بخش بناهای یادمانی ما چند بنای بزرگ پیدا کردیم که یکی از آنها را به نام بنای یادمانی شناخته شده است . بنای دیگر ساختمان بسیار بزرگی است که به نام کاخ سوخته از آن یاد میشود. البته هنوز از کاربری آن مطمئن نیستیم؛ ممکن است یک بخش اداری یا همگانی بوده. اما به طور کلی نمیتوانیم آنها را صد در صد کاخ یا شاهنشین بنامیم.
آثار معبد و نیایشگاه در شهر وجود دارد؟
بله؛ ساختمان شماره 20 به احتمال زیاد معبد کوچکی است. مردم شهر سوخته به دنیای پس از مرگ اعتقاد داشتند و تصور میکردند که بعد از مرگ نیز زندگی مادی داشته باشند. در بسیاری از قبور ابزار کار صنعتگر و هنرمند را به همراه غذا و نذورات مختلف میگذاشتند و برای مردم شهر سوخته مرگ مانند خواب و ادامه زندگی بوده و خارج از این نیست. احتمالا این مردم زیاد گریه و زاری نمیکردند.
از دیگر اعتقاداتشان میشود علاقهمندی آنها را به نور دانست و اینکه گاو را ستایش میکردند. چرا که یک گاو در زمان زنده بودن از نیروی کششی، شیر، مو و ... استفاده میشد و در هنگام مرگ هم از استخوانها برای ساخت ادوات و ابزار استفاده میشد و به طور کلی منبع معاش خانواده محسوب میشد.
و به عنوان آخرین سوال: تمدنهای دو شهر سوخته و جیرفت به لحاظ دوره زمانی چگونهاند؟ آیا با یکدیگر در ارتباط بودند؟
این دو شهر با یکدیگر همزمان بودهاند؛ با این تفاوت که در جیرفت به دلایل جغرافیایی ما آثار و پدیدههای بیشتری را به دلایل تبادلات تجاری مشاهده میکنیم. ارتباط این دو شهر مشهود نیست و اگر ارتباطی وجود داشته خیلی گسترده نبوده است.