نشست «روششناسی تاریخ هنر؛ مطالعات هنر و معماری ایران» عصر روز سهشنبه 26 آذر 1398، به مناسبت هفته پژوهش، در فرهنگستان هنر برگزار شد.
نشست «روششناسی تاریخ هنر؛ مطالعات هنر و معماری ایران» عصر روز سهشنبه 26 آذر 1398، به مناسبت هفته پژوهش، در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی پژوهشکده هنر، نشست «روششناسی تاریخ هنر؛ مطالعات هنر و معماری ایران» به مناسبت هفته پژوهش و با حضور محمد خزائی (استاد دانشگاه تربیت مدرس)، طاهر رضازاده (استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات)، سعید خاقانی (استادیار دانشکده معماری دانشگاه تهران)، و سعید خوددارینائینی (استادیار دانشگاه هنر)، عصر روز سهشنبه 26 آذر 1398، در فرهنگستان هنر برگزار شد.
در ابتدای این نشست، عباس حسینی (مدیر کمیته هنر ایران در دوره اسلامی) گزارشی کوتاه درباره اهداف و روند شکلگیری نشستهای این کمیته ارائه داد. سپس محمد خزائی، اولین سخنران نشست، سخنرانی خود را با عنوان «ﻣﻔﺎهیم ﻧﻤﺎدﯾﻦ در کتیبهها و ﻧﻘﻮش ﺗﺰﯾﯿﻨﯽ ﻣﻨﺎر ﺟﺎم (570 هـ)» ارائه داد. او گفت: ﻣﻨﺎره در ﻣﻌﻤﺎری اﺳﻼﻣﯽ، اﺳﺎﺳﺎً ﺑﺨﺸﯽ از ﺑﻨﺎی ﻣﺴﺠﺪ، و ﻣﺤﻠﯽ ﺑﺮای ﻗﺮاﺋﺖ اذان ﺗﻮﺳﻂ ﻣؤذن است. همچنین ﻣﻨﺎرهﮔﺎه بهﻋﻨﻮان ﺑﺮج دﯾﺪهﺑﺎﻧﯽ و ﻣﯿﻞ راهنمای ﻣﺴﺎﻓﺮان در ﺷﺎهراهها و شبها ﺑﺎ روشنکردن آﺗﺶ ﺑﺮ ﻓﺮاز آن، نقشی مهم ﺑﺮای هداﯾﺖ ﮐﺎروانها اﯾﻔﺎ ﻣﯽﮐﺮده اﺳﺖ. از دﯾﮕﺮ اهداف ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻨﺎره، ﺑﺮج ﯾﺎدﻣﺎن و ﯾﺎدﺑﻮد بوده که ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﻋﻈﻤﺖ، ﻗﺪرت، شهرت و ﺧﻮﯾﺸﺘﻦﻧﻤﺎﯾﯽ ﺳﻼطﯿﻦ و ﭘﺎدﺷﺎهان ﺑﻮده و به ﻧﺤﻮی ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺷُﮑﻮه و اﻗﺘﺪار آنها در آن دوران اﺳﺖ. از ﻣﻨﻈﺮی دﯾﮕﺮ، ﻣﻨﺎره بهعنوان ﺳﺘﻮﻧﯽ ﺑﻠﻨﺪمرتبه که ﻣﮑﺎن «ﻧﺎر و ﻧﻮر» اﺳﺖ، ارﺗﺒﺎطی ﻧﻤﺎدﯾﻦ ﺑﺎ روﺷﻨﺎﯾﯽ، بهعنوان مکان ﺗﺠﻠﯽ ﻧﻮر الهی برقرار میکند.
او در ادامه گفت: ﻣﻨﺎر ﺟﺎم ﺑﯽﺷﮏ ﯾﮑﯽ از مهمﺗﺮﯾﻦ و ﺑﺎﺷﮑﻮهﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎرهاﯾﯽ اﺳﺖ که در منطقه کوهستانی ﻏﻮر در تقاطع دو رودخانه هریرود و ﺟﻢرود در ﻣﺮﻛﺰ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ساخته شده است. اﯾﻦ ﻣﻨﺎره از ﻟﺤﺎظ ﻋﻈﻤﺖ ﺑﻨﺎ، ﺗﺰیینات ﻋﺎﻟﯽ و کتیبههای ﮐﻮﻓﯽ ﺧﻮد در زﻣﺮه ﯾﮑﯽ از زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ منارههای جهان به ﺷﻤﺎر ﻣﯽرود. ﻣﻨﺎره ﺟﺎم، شاهکار و نمونهای از ﻋﻈﻤﺖ هنر ﻣﻌﻤﺎری دوره ﻏﻮرﯾﺎن (اواﯾﻞ ﺳﺪه ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺎ سال 612 هـ) اﺳﺖ. ﺑﺎﻧﯽ و ﻣﺆﺳﺲ اﯾﻦ ﻣﻨﺎر ﺗﺎرﯾﺨﯽ، ﺳﻠﻄﺎن ﻏﯿﺎثاﻟﺪﯾﻦ اﺑﻮاﻟﻔﺘﺢ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﺎم ﻏﻮری اﺳﺖ. اﮔﺮ بهدقت به اﯾﻦ ﻣﻨﺎره ﺑﻨﮕﺮﯾﻢ، به اﯾﻦ نتیجه ﻣﯽرﺳﯿﻢ که ﻣﻌﻤﺎر آن، ﻋﻼوه ﺑﺮ طراحی ظاهری آراسته و زﯾﺒﺎ برای مناره، مفاهیمی را در ﺗﺰﯾﯿﻨﺎت ﭘﯿﭽﯿﺪه و رمزگونه آن ﮔﻨﺠﺎﻧﺪه است.
در ادامه نشست، طاهر رضازاده، سخنرانی خود را با عنوان «چه کسی ”هنر اسلامی“ را ساخته است؟» ارائه داد. او با اشاره به پیشینه شکلگیری هنر اسلامی گفت: گزافه نیست اگر کسی ادعا کند که بحث «چیستی» و «ماهیت» هنر اسلامی، تاریخی به قدمت خود مطالعات هنر اسلامی دارد. با این حال، این بحث همچنان و بعد از گذشت نزدیک به دو قرن از آغاز مطالعات هنر اسلامی، یکی از مسائل نظریِ کانونی در این حوزه قلمداد میشود. او در ادامه با طرح این پرسش که «هنر اسلامی چیست؟»، به دیدگاههای ارائهشده در این زمینه اشاره کرد و ادامه داد: برای پاسخدادن به این سؤال و سؤالات مشابه، مطالب متعددی بیان شده و تلاشهایی گسترده صورت گرفته است و تا جایی که من میدانم میل به طرح دوباره و چندباره این پرسش در میان محققان و اندیشمندان حوزه هنر اسلامی هنوز هم که هنوز است فروکش نکرده است. او گفت: بعضی بر این باورند که هنر اسلامی هنری است برآمده از معارف، آموزهها و سنت اسلامی، و از این جهت، مثلاً با هنر مسیحی قابل قیاس است. عدهای دیگر آن را هنر دورهای تاریخی یا شیوهای قومی در نظر میگیرند؛ پس برای ایشان هنر اسلامی همارز اصطلاحاتی است همچون هنر گوتیک یا رمانسک. در این میان، عدهای دیگر نیز هستند که هنر اسلامی را نه دینی میدانند و نه قومی، بلکه آن را مطابق این تفسیر، هنر اسلامی را باید در کنار اصطلاحاتی نظیر هنر رنسانس قرار می دهند. با وجود این، به نظر میرسد هیچکدام از این خوانشها و تلاشها نتوانستهاند درکی درست و روشن از معنا و ماهیت هنر اسلامی به دست دهند. بدتر اینکه، به نظر نمیرسد تلاشهای بعدی و پاسخهای آتی نیز بتواند گرهی در این خصوص بگشاید. این واقعیت تلخ، ما را ناگهان متوجه نکتهای میکند؛ آیا سؤال مطرحشده بجاست؟ آیا نباید و نمیتوان این سؤال را به گونهای دیگر مطرح کرد؟ در حالی که رویکردهای کلاسیک هنری و تاریخِ هنری دغدغه این کنجکاویها را ندارند، رویکردهای موجود در علوم انسانی این قبیل تردیدها را جدی میگیرند. مثلاً بر اساس رویکرد تبارشناسی، پرسش «هنر اسلامی چیست؟» پرسشی بجا نیست؛ از این منظر، هنر اسلامی ماهیت ثابت و معنای ذاتی مشخصی ندارد؛ از همینرو نمیتوان تعریفی دقیق و مشخص از آن ارائه داد. از سوی دیگر، لازم است و میتوان، همانگونه که جامعهشناسی هنر و در رأس آن، بوردیو، مسئله مدرن «کیستی خالقان آثار هنری» را جایگزین بحث سنتی «چیستی آثار هنری» میکند، مسئله «کیستی خالقان هنر اسلامی» را برجسته کرد.
نشست اول این برنامه با پرسش و پاسخ حاضران کار خود را به پایان برد.
در پنل دوم، سعید خاقانی سخنرانی خود را با عنوان «تاریخ اجتماعی و تاریخنگاری مساجد ایران» ارائه داد. خاقانی در ابتدا به جایگاه تاریخ اجتماعی در نگارش تاریخ معماری و معانی و لوازم آن پرداخت. او اظهار کرد: تاریخ اجتماعی و انسانشناسیِ تاریخی، دریچههایی برای عبور از دستهبندیهای عام معناشناختی است که گاهی پدیدههایی تاریخی را از معنای انضمامی آن خالی میکنند. او در خصوص جایگاه و کارکرد مسجد گفت: مسجد ایدهای شناور دارد، از نمازخانهای ساده تا مرکز شهری بزرگ، و گاهی مطالعه داستان خاص شکلگیری آن است که جایگاه و کارکرد واقعی آن را آشکار میکند. خاقانی در ادامه نمونههایی از مساجد اصفهان پس از دوره صفوی را به شکلی اجمالی بررسی کرد و درخصوص اینکه چه کسی، کجا، کِی و با چه هدفی مسجد را ساخته، چقدر در شکلدهی صورت و معنای مسجد تأثیر داشته است، صحبت کرد.
سعید خوددارینائینی آخرین سخنران این نشست تخصصی بود که سخنان خود را به «جایگاه اسناد و متون تاریخی در شناخت معماری ایران» اختصاص داده بود. او با اشاره به اینکه استفاده از منابع تاریخی مکتوب یکی از روشهای معمول در مطالعه تاریخی هر پدیدهای است، به کاربرد و اهمیت آن در مطالعه هنر و معماری ایران و شناخت آثار و مظاهر فرهنگی پرداخت. او در ادامه گروهی از اسناد تاریخی را معرفی کرد که در مقام منابع ضروریِ مطالعه تاریخ معماری ایران، کمتر استفاده شدهاند. این منابع اسناد مخارج دولتیاند که گاهی به شکل آموزشی از شکل سند به شکل نسخه تغییر یافتهاند و شامل دستورالعمل خرج، صورت خرج و دخل، جمع و خرج، و دفاتر و مانند آن میشود. او همچنین بعضی از نمونههای این اسناد از دورههای مختلف تاریخی را برای مخاطبان بررسی و اطلاعات معمارانه آنها را ارزیابی کرد.
این نشست نیز با پرسش و پاسخ حاضران کار خود را به پایان برد.