اخبار > «فرامحلی بودن» در آثار «حسین والامنش» بررسی و تحلیل شد


در سیزدهمین نشست «درونمایه‌های هنر معاصر» پژوهشکده هنر
«فرامحلی بودن» در آثار «حسین والامنش» بررسی و تحلیل شد

 

پژوهشکده هنر، در ادامه سلسله نشست‌های تخصصی «درونمایه‌های هنر معاصر»، سیزدهمین نشست از این مجموعه و نخستین برنامه سال جدید خود را به بررسی «فرامحلی بودن در آثار حسین والامنش»، هنرمند نوگرای ایرانی اختصاص داد.

پژوهشکده هنر، در ادامه سلسله نشست‌های تخصصی «درونمایه‌های هنر معاصر»، سیزدهمین نشست از این مجموعه و نخستین برنامه سال جدید خود را به بررسی «فرامحلی بودن در آثار حسین والامنش»، هنرمند نوگرای ایرانی اختصاص داد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر، وابسته به فرهنگستان هنر، در این نشست که عصر روز سه شنبه، نهم اردیبهشت 1397، به همت کمیته هنر معاصر اين پژوهشكده در محل پژوهشکده هنر با حضور علاقه‌مندان برگزار شد، استاد حمید سوری به بحث و بررسی عنصر «فرامحلی» بودن و نسبت مکان‌ــ‌محل‌ــ‌جهان در آثار حسین والامنش، هنرمند ایرانی مقیم استرالیا، با تحلیل سیری از فعالیت‌های وی در طول بیش از چهل سال پرداخت.
در سیزدهمین نشست از سلسله نشست‌‌های «درونمایه‌های هنر معاصر»، ابتدا شهاب پازوکی، سرپرست معاونت پژوهشی پژهشکده هنر، با بیان اینکه نشست حاضر، مطلع برنامه‌های پژوهشی این مرکز در سال جدید محسوب می‌شود در خصوص فعالیت‌های کمیته هنر معاصر پژوهشکده هنر که زیر مجموعه گروه تاریخ هنر است توضیحاتی ارائه کرد و از 14 نشست و سخنرانی این کمیته در سالی که در آغاز آنیم خبر داد.
آنگاه استاد حمید سوری؛ مدرس، پژوهشگر و مولف نام آشنای حوزه‌های هنرپژوهی معاصر در جایگاه قرار گرفت تا به ایراد سخنرانی خود با موضوع: «فرامحلی بودن‌ــ‌با نگاهی به آثار حسین والامنش» بپردازد.
وی در ابتدا با اشاره به تغییر کوچکی که در عنوان مبحث خود داده و «با نگاهی به آثار...» را به « نگاهی به بخشی از آثار...» تغییر داده گفت: بهتر دانستم که تاکید من بر خوانش بخشی از کلیت آثار این هنرمند باشد تا به همه آثار و این ویژگی را تعمیم نداده باشم.
وی با اشاره به مقاله‌ای که به زبان انگلیسی در یکی از نشریات استرالیا با همین موضوع به انتشار رسانده، مطلع سخن خود را به ذکر نکاتی از «فرامحلی» بودن اختصاص داد و آن را نگرشی و ایده‌ای دانست که در ارتباط و نسبت مستقیم با «جهانی‌سازی-GLOBALISATION» شکل گرفته است و افزود: روند جهانی‌سازی از قرن‌ها پیش آغاز شده بود؛ اما در دهه 80 میلادی به دنبال سقوط رژیم‌های سوسیالیستی و کنار رفتن رقیب اصلی بازار آزاد سرمایه‌داری به همراه ورود فناوری‌های نوین که موجب تسهیل و تسریع در جا‌به‌جایی مردم، سرمایه‌ها، کالاها، ایده‌ها و نشانه‌ها گردید، زمینه‌ساز گسترش و فراگیر شدن حسی از مرتبط بودن انسان‌ها و جوامع با یکدیگر و وابستگی به یکدیگر شد و همین مسئله به ظهور و بروز تئوری «جهانی‌سازی» انجامید.
استاد حمید سوری نقطه عزیمت و آغاز ایده «محلی‌سازی» را این گونه تبیین کرد: در دهه 90 میلادی در برابر این جهانی‌سازی، نگرش‌های متفاوتی مطرح شد. یکی از این نگرش‌ها که با «Translocality» نسبت دارد در نیمه دوم دهه 90 بود که اندیشمندانی در حوزه جامعه‌شناسی آن را طرح کردند که: چگونه در جهانی‌سازی، توجه به «LOCAL» یا «بوم‌ــ‌محل» افزایش پیدا می‌کند. اساسا خود پدیدۀ جهانی‌سازی، اشکال نوینی از محلی‌سازی را شکل می‌دهد. در این ارتباط ما شاهد واکنش‌هایی در جوامع مختلف هستیم که در برابر این روند جهانی‌سازی، به بومی‌گرایی و خاص‌بودگی تکیه و تاکید دارند.
این صاحب‌نظر حوزۀ مطالعات هنرهای معاصر در ادامه سخن خود به تبیین امر جهانی و امر بومی و تعامل و تقابل این دو پرداخت و یادآور شد: «ْGlocalization» به معنای داشتن امر جهانی در کنار امر بومی است و این یک نگاه پست‌مدرن با عنایت جدی به تکثر است. اما از همان زمان این نقد به «Glocalization» ایراد شد که این‌گونه موزائیکی دیدن: بخشی محلی و بخشی جهانی، با توجه به هژمونی سیاسی‌ــ‌فرهنگی غرب، قطعا چیزی از محل‌ها باقی نخواهد گذاشت و محل‌ها نقش چندانی در این «ْGlocal» ایجاد نخواهند کرد.
وی افزود: به موازات این رویکرد، گرایش‌های دیگری چون: «ترنس نشنالیزم»، «ترنس کالچرالیزم»، «کاسمو پولی تنیزم» و امثالهم رواج بسیار یافت که همه نشان می‌داد: ما در کنار جهانی سازی نیازمند توجه بیشتر به تبادل، تعامل، تنش و تقابل میان فرهنگ‌ها، ایده‌ها و امثالهم داریم. در چنین شرایطی «ترنس لوکالیتی» مطرح می‌شود: «فرامحلی بودن»
این مدرس دانشگاه در ادامه بحث از تکوین اندیشه «فرامحلی بودن» به بیان ویژگی‌ها و تمایزات آن با دیگر ایده‌ها پرداخت: یک تمایز مهم میان فرامحلیت، با مفاهیمی که ذکر شد این است که: به جای استعاره‌های باثباتی مانند موزائیک و تلفیقی بودن، فرامحلیت به تنش میان این محل‌ها و رابطۀ محل‌ها با جهان و جهانی‌سازی تاکید و توجه بیشتری دارد و به عبارتی به «جریان و سیالیت فرهنگ» توجه دارد.
وی گفت: اینکه بخشی از فرهنگ مرتبط با یک قلمرو است و بخشی متعلق به جایی قلمرو زدایی شده، مربوط به «ترنس لوکالیتی» است. به عبارت دیگر: فرامحلی بودن، تاکید زیادی به رفت و آمد مابین مسائل فرهنگی، ایده‌ها، و تنش میان این قطب‌ها دارد؛ نه اینکه به صورت ثابت از «هیبرید بودن» دفاع کند.
سخنران نشست پژوهشکده هنر، از اینجا به بیان اهمیت و محوریت عنصر «ترجمه» در اندیشه فرامحلیت رسید: از این زاویه است که «ترنس لوكالیتی» به «ترجمه» اهمیت بسیاری می‌دهد و این ریشه در خصلت مبادله‌ای و رابطه دیالکتیکی «زبان اصلی» و «زبان مقصد» در ترجمه دارد. یکی از مسائل مهم در افراد مهاجرت کرده هم همین است. این تنش میان مبداء و مقصد، شدت بیشتری به خود می‌گیرد. لذا برای این نگرش و گرایش، مسئله اصلی و عمده این است که فرامحلی بودن از محدوده‌های مکانی فراتر می‌رود و از بین رفتن محل‌ــ‌منطقه و هویت‌های ملازم آن را باور ندارد. به تعبیري هویت یک مکان از مقداری تاریخ درونی شده مشتق نمی‌شود؛ بلکه تا حد زیادی از تقابل آن با خارج ناشی می‌شود.
سوری آنگاه به تبیین مفهوم بزرگ‌تری به نام «جغرافیای فرهنگی» رسید و خاطرنشان کرد: کل بحث «ترنس لوکالیتی» و تاکید آن بر محل را باید در عرصه بزرگ‌تری به نام «جغرافیای فرهنگی» دید؛ در این حوزه، تعاملات فرهنگی به مثابه موضوع محوری مطرح می‌شوند.
وی سپس از این منظر به تحلیل پدیده مهاجرت و تاثیر آن در انگاره هنرمندان مهاجر از محل‌ــ‌مکان و جهان پرداخت و گفت: این امر موجب شده تا هنرمندانی که از موطن اصلی خود مهاجرت کرده‌اند تاثیر بسیاری بپذیرند. هنرمندانی که نه نگاه «جهان وطنی» دارند، نه نگاه «بومی» و نه نگاه «گلوکال» و نه در برابر جهانی‌سازی به «سنت‌گرایی» رسیده‌اند و نه به تلفیق بوم‌گرایی و زبان‌بومی با زبان جهانی به صورت ثابت و ساکن پرداخته‌اند. ما نمونه‌های بسیاری داریم که در برابر جهانی شدن، به سنت‌گرایی یا تلفیق سنت و مدرنیته رسیده‌اند.
این پژوهشگر هنر معاصر، شکل‌گیری جریان «مکتب سقاخانه» در ایران را از جمله این رویکردها دانست و یادآور شد: نگارگری و مکتب سقاخانه، و در شکل مشخصی در اکثر آثار سقاخانه‌ای، ما تنش میان مکان‌ها و تنش میان «جهانی‌ــ‌بومی» را نداریم؛ بلکه به صورت مسالمت آمیز و ملایم، یک «تلفیق» و «کولاژ» و یک «کنار هم قرار دادن» داریم که از فضا و شرایط سیاسی‌ــ‌اجتماعی دوران خود نیز تا حد زیادی متاثر است.
وی با اشاره به این نکته که: در میان هنرمندان ایرانی خارج از کشور، من در آثار حسین والامنش این نگرش را یافته‌ام، بخش دوم سخنرانی خود را که بررسی فرامحلی بودن در آثار این هنرمند با نمایش آثار وی برای حاضران در یک سیر تاریخی‌ــ‌تحلیلی بود، آغاز کرد.
حمید سوری آنگاه با بیان وجوهی فلسفی، هستی شناختی از آثار هنرمند در یک منظر تحلیلی همراه با نمایش آثاری از حسین والامنش در دوره‌های مختلف فعالیتش با اشاره به آثاری چون: در خرابات یا در زدن از درون، تصریح نمود: در این آثار با نوعی تردید، تامل و دونیمه شدن و دوپارگی مواجه هستیم، که جایگزین خوشبینی گذشته می‌شود. در دهه 70 رفته رفته این نگرش پیچیده‌تر می‌شود. یکی از مهم‌ترین آثار این دهۀ او، اثر مشهور او حسرت- وابستگی؛ تداعی یک جابه‌جایی مدام که یک خلا را فرایاد می‌آورد. محوریت این اثر هم تعامل و تنش میان محل‌هاست. میان ایران و استرالیا. قالی ایرانی و اقلیم طبیعی استرالیا و آتشی در میانۀ این دو، که به یک خلا و فضای میان تهی می‌رسد.
می‌بینیم که در اینجا هنرمند به گرایش این یا آن، ایران یا استرالیا، یا فراتر از این دو به یک «جهان- وطنی» اندیشیدن را در دستور کار خود قرار می‌دهد. این تقابل و تعامل محل‌ها و رفتن و سفر کردن در آثار دیگری هم که محصول این دوره است دیده می‌شود. مدام با نشانه‌هایی مواجه هستیم که این وجه از هویت: تنش میان محل‌ها، برایش اهمیت دارد. بیان هویت، زمین و محل... و از اینجاست که آثار او مدام و پیوسته در تردد، و جاری و سیال است.
وی سپس به تجزیه و تحلیل یکی دیگر از عناصر بصری آثار حسین والامنش یعنی منظره پرداخت و گفت: منظره برای والامنش فقط یک مکان بدون عنایت به رویدادها، فرهنگ، فعل و انفعالات اقتصادی و... نیست. او در مقياس بزرگ‌تر منظره‌هایی را بر اساس نقشه کار می‌کند. از جمله در سال 2002 اثری را با محوریت نقشه می‌آفریند و استتار را هم در طبیعت و هم در شبکه‌ها، ارتباط‌ها، مرزها... و هر آنچه در نقشه می‌بینیم نمودار می‌سازد. انسان، در لابلای این شبکه‌ها خود را پنهان کرده و چیزی از خاص بودن، محلی از اعراب ندارد. او از تلاشی صحبت می‌کند که ثبات در آن نیست و نیروها و جریان‌ها و تحولات فرهنگی و... در آن اهمیت ویژه و منحصر بفردی دارند.
این تحلیلگر هنری در ادامه به بررسی سیر آثار هنرمند در فاصله زمانی 2003 تا 2013 و کار با نقشه‌ها و بیان وجوه و کارکردهای مفهومی نقشه در این آثار پرداخت، از جمله در اثری با عنوانی از شعر مشهور مولانا: از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم که تاکیدی است بر این پرسش و دغدغه همیشگی هنرمند که: وطن کجاست؟
وی با ذکر این نکته که تعلق خاطر هنرمند به مولانا نه فقط از منظر مفاهیم فلسفی و متافیزیکی صرف؛ بلکه از سر یک نسبت عمیق‌تر است، به وجوه مادی در آثار حسین والامنش پرداخت و اظهار داشت: وجه ماديت این آثار بسیار برجسته و بارز است، لذا کسی که در ابتدا خانه، معماری، رنگ‌های گرم و فضاهای آرام و شیرین در آثارش نمود دارد، در امتداد خود به فضاهای مفهومی و روشنفکرانه می‌رسد که بسیار نزدیک است به فضاهای اندیشمندانی که از «ترنس کالچرال» و «ترنس لوکالیتی» گفته و بحث کرده‌اند.
استادحمید سوری در ادامه از نقش مهم و محوری کلام و واژگان در آثار متاخر والامنش سخن گفت و با اشاره به مواردی از خوانش‌های متفاوت از کلام در این آثار و ریتم ناشی از تکرار بصری آنها و نیز، نقش و کارکرد رنگ نزد هنرمند و دلالت‌های زبانی آن، شبه نوشته‌ها و شبه حروف که تنش میان زبان و محل را به نمایش می‌گذارد، به بررسی آخرین و جدیدترین اثر هنرمند پرداخت: گذر‌ــ‌ که بتازگی و کمتر از دو هفته پیش به نمایش درآمده است.
پایان بخش این نشست، پخش فیلم- اینستالیشنی از حسین والامنش با عنوان تخریب بود که سخنران نشست پس از اشاره‌ای به توضیحات هنرمند به «زمانمندی» در این آثار پرداخت و گفت: او در این دهه به عنصر زمان توجه و تاکید بیشتری داشته است. این اثر یک مکان بینابینی به لحاظ مکانی است. یعنی ما با منظره‌ای روبرو هستیم که مدام در حال تغییر است. منظره تا پیش از این همیشه مکانی دارای ثبات بوده؛ اما حالا مجموعه‌ای از نزدیک شدن و دور شدن به مکان‌های متفاوت است. ما اینجا با تنوعی از مناظر روبرو هستیم. تماشای این مناظر هم از یک نقطه خاص اتفاق نمی‌افتد. فیلم، ابتدا و انتهایی ندارد. از یک سو به جایی می‌رویم و از یک سو از جایی رد می‌شویم. تاکید در اینجا یکسره بر گذر است و بر سفر. نگاه هنرمند به مکان به مثابه چیزی که جاری و در جریان است رخ می‌دهد. محل، نه یک نقطه ثابت؛ بلکه مجموعه‌ای از مکان‌هاست. جاری بودن، سیال بودن میان مکان‌ها در دستور کار هنرمند است و محور تاکید. از این جهت من فکر می‌کنم آنچه را تحت عنوان: «فرامحلی بودن» در سال‌های اخیر در مباحث اندیشمندان یافته‌ایم به نوعی در آثار حسین والامنش می‌توان مشاهده کرد.
گفتنی است در پایان نشست، حاضران به طرح پرسش‌های خود پیرامون وجوه مختلف آثار هنرمند پرداختند که سخنران به آنها پاسخ داد.
یادآور می‌شود پژوهشکده هنر نشست‌های تخصصی خود را در حوزه‌های مختلف مطالعات هنری با حضور صاحب‌نظران نام آشنای کشورمان ادامه خواهد داد.

 
 
 

زمان انتشار: شنبه ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٧ - ١٨:٢٨ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج