میراث هنری دورۀ آغاز عیلامی، از دیدگاه انسانشناسی، باستانشناسی و نمادشناخت بصری در پژوهشكده هنر، تحلیل و بررسی شد.
در نشستی دیگر از سلسله نشستهای پژوهشیِ هنرِ ایرانِ پیش از اسلامِ پژوهشکدۀ هنر، میراث هنری دورۀ آغاز عیلامی از دیدگاه انسانشناسی، باستانشناسی و نمادشناخت بصری تحلیل و بررسی شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکدۀ هنر، در این نشست که عصر چهارشنبه، اول آذرماه 1396، به همت کمیتۀ هنر ایران پیش از اسلام از سهگانه گروه تاریخ هنر پژوهشکده با حضور علاقهمندان برگزار شد، دکتر کامیار عبدی، مدرس و پژوهشگر حوزۀ هنرپژوهی ایران باستان، به ارائۀ دیدگاههای خود درباره «شمایلنگاری و هنر در دورۀ آغاز عیلامی» پرداخت.
عبدی، ابتدا با تعیین زمان مورد مطالعه، که بین حدود 3200 تا 2700 قبل از میلاد را شامل میشود، از «افق آغاز عیلامی» سخن گفت و تصریح کرد: شاخص این دوره، گِلنبشتههایی هستند که اول بار در شوش پیدا شدند و مربوط به دورۀ شوش 3 هستند. وی آنگاه با بررسی برخی نمادهای رایج این دوره مانند گاو، به «ایدهنگار»ها در خوانش متون این دوره و تفاوتهای خط آغاز سومری و خط آغاز عیلامی بر اساس ایدهنگار اشاره کرد و گفت: سیر تحول زبان سومری و خط میخی را در بینالنهرین میشود بررسی کرد؛ اما درباره دورۀ آغاز عیلامی، به سبب کمبود نبشتههای به جا مانده از این دوره، این امکان به راحتی در اختیار ما نیست.
وی، در ادامه، به تمایز خط ـ نگارش ـ زبان پرداخت و اضافه کرد: شما یک خط یا نگارش دارید که در خاور نزدیک، میخی است؛ اما این خط میخی را مردم با زبانهای مختلف انطباق دادند. بنابر این، خط آنها میخی است، اما زبانشان عیلامی، اکدی، هیتی و اورارتویی است. در ایران دورۀ هخامنشی همان خط میخی را با زبانشان تطبیق میدهند و زبان فارسی باستان شکل میگیرد. مثال امروزی آن همان الفبا و خط لاتین است که خودش از یونانی گرفته شده و یونانی از فنیقی و آن هم از آرامی و... .
کامیار عبدی، سپس، به سیر تاریخی کشف و ثبت نگارش عیلامی، گسترۀ جغرافیایی این نگارش و موضوعها و کارکردهای آن پرداخت و گفت: نگارشِ آغازِ عیلامی در شوش و دیگر نقاط به دست آمده است. گِلنبشتههای دورۀ آغاز عیلامی به منزلۀ «شاخص» باستانشناختی این دوره هستند و بیشتر آنها طی حفاریهای فرانسویها در اوایل قرن بیستم در شوش، به سرپرستی ژاک دو مورگان، باستان شناس و محقق فرانسوی و ونسان شیل،کشیش و زبانشناس، به دست آمدهاند. گسترۀ جغرافیایی نگارش آغاز عیلامی هم خیلی وسیع و گسترده است. اما با توجه به اینکه بیشتر آنها متون اداری و حسابرسی محسوب میشوند، از جمله: اطلاعات اقتصادی مثل کیسههای گندم و تعداد دام و حقوق و مواجب و درصد سهم زن و مرد و نوع تقسیم کار و دستگاه محاسباتی و مالیاتی و اطلاعات سودمندی هم در این زمینهها به ما میدهند، اما باید در نظر داشت که این زمانی است که نگارش به معنای واقعی کلمه نیست و اطلاعات تاریخی دقیقی از این دست که مثلاً چه کسی شاه است و چگونه سلطنت میکند و... در اختیار ما نمیگذارد.
وی با تبیین این مقدمه به نکته اصلی بحث خود رسید و نتیجهگیری کرد که برای دستیابی به اطلاعات بیشتر باید به نقش و نگارهای روی مهرها رجوع کرد؛ نقوشی که تصویر فردی مشخص نیستند و نمادهایی قراردادیاند.
دکتر عبدی، سپس به نقش محوری مذهب در رمزگشایی شمایلنگاریها پرداخت و تأکید کرد: لوئیس هنری مورگان، در کتاب کلاسیک خود با عنوانِ جامعه باستان، با توجه به یافتههای زمان خود، شمایی از تاریخ بشریت را ترسیم میکند. در آن زمان اطلاعات چندانی از دورههای پارینهسنگی و نوسنگی به لحاظ یافتههای باستانشناسی وجود نداشت و دورههای متأخر را نیز فقط بر اساس متون کلاسیک بررسی میکردند. پس از او، فرانتز بواز هم کسی است که به طور جدی به تحقیق جوامع بدوی و ابتدایی پرداخت و با اینکه دکترای فیزیک داشت جذب رشته انسانشناسی شد و کتابی به نام سیر تطور مذهب نگاشت که الگوی پسینیان شد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: باستانشناسی امروز بر سه رویکردِ نظریِ عمده استوار است: 1. دیدگاه سیستمی، که در آن همه چیز را به شکل یک سیستم نگاه میکنیم و فرهنگ انسانی هم در قالب یک سیستم تحلیل و دریافت میشود. این سیستمها هم، ضرورتاً، نظاممند نیستند؛ ولی کار میکنند و نظم خودشان را دارند؛ 2. تطورگرایی، که با عبارتِ «تکامل» وارد زبان فارسی شده است؛ اما در باستانشناسی، لزوماً به معنای پیشرفت و کمال نیست.
وی آنگاه به تفاوت واژههایِ تکامل، تطور، فرگشت و دگرگشت در ادبیات پژوهشی این حوزۀ مطالعاتی پرداخت و سپس، به صورتبندی فرمهای تجلی مذهب و دین در جوامع بدوی اشاره کرد و گفت: سادهترین و اولیهترین شکل و قالب رفتار مذهبی در اینگونه جوامع «آنیمیزم» یا «جانگرایی» است که در آن بشر این تصور و باور را دارد که روح بزرگی در تمام موجودات زنده (از جماد و نباتات تا حیوان) حلول و سریان دارد و تمامی موجودات در یک جان واحد مشترکاند و این جان، عموماً، در اساطیر باستانی به صورت یک زن نمود مییابد؛ از آن رو که بارور است و زایش دارد و مهرورز است و همه هستی را دوست دارد: «گایا».
در مرحلۀ بعدی، انسانها تمایل مییابند که نسل و نسب خود را به یک حیوان برسانند و از اینجا «توتم» ظهور میکند. قبایل، عشایر، خاندانها و حتی خانوادههای مختلف هرکدام یک توتم دارند: شیر، عقاب، مار و... باید یادآور شد که هنوز هم این توتمها در زندگی بشر حضور و تداوم دارند.
کامیار عبدی در ادامه شکلبندی مذاهب ابتدایی در جوامع باستانی، به «شمنیزم» اشاره کرد: شمنها واسطههای خدایان و وساطتکنندگان برای فرونشاندن خشم خدایان و جلب بخشایش هستند. شمنها کارکردی سهگانه دارند: هم واسطۀ انسان با موجودات ماورائی هستند، هم واسطۀ انسان و طبیعتاند، و هم وسیلۀ انتقال اوراد و مناسک مذهبی و پزشکی قدیم و کهانت و نجوم و حتی شکلی از مدیریت جامعه در صورت اولیه خود. شمنها همین امروز نیز هستند و همچنان به حیات خود ادامه میدهند: کسانی که نسخۀ خود را تنها راه حل ممکن برای بشریت میدانند، سمینار بر پا میکنند، سخنرانی میکنند و بابت ارائه راه حل برای مشکلات مردم پولهای کلانی دریافت میکنند.
در مرحلۀ بعد، ویژگیهای ماورائی و مافوق طبیعی و خداگونه را به موجودات نسبت دادند که در امتداد آن، خدایان رفتهرفته شکل و حالت انسانی به خود گرفتند. نمونه شاخص آن مصر باستان است. «حوروس» خدایی بسیار مهم است و نماد آن هم «شاهین» است. از آنجا که حوروس یک خداست و دون شأن اوست که به رتق و فتق امور زمینی بپردازد، تفویض اختیار میکند و «فرعون» مصر، میشود فرزند و نایبالسلطنۀ او.
عبدی، سپس به تبیین مسئله چندخدایی و تأثیر آن در ذهن مردم باستانی پرداخت و اظهار داشت: چندخدایی در ذهن این جوامع ابتدایی بسیار قابل درکتر از تکخدایی بوده است. مطابق این اعتقاد هر عنصر طبیعی و هر پدیدهای، از خورشید و ماه و دریا تا طوفان و آب و هوا و... خدای مخصوص به خود را دارد و یک خدا نمیتوانسته به تمام امور به طور همزمان رسیدگی کند و متکفل همه چیز باشد و کسانی که از توحید و تکخدایی گفتهاند، عمدتاً با عدم آمادگی و در نتیجه، عدم پذیرش این جوامع مواجه شدهاند. اما جوامع بعدها، کمکم، به سمت تکخدایی حرکت میکنند.
کامیار عبدی در تبیین سیر تاریخی این مسئله افزود: ما با ظهور دو مذهب بزرگ مواجهیم که یکی در شرق و دیگری در غرب ظهور میکنند: هر دوی این مذاهب مدعی و منادی تکخداییاند و در بینالنهرین با هم تلاقی میکنند: آئین زرتشت از شرق با «اهورامزدا» و یهودیت از غرب با «یهوه». یک دلیل مهم اینکه هخامنشیان با یهودیان بهتر از بابلیان کنار آمدند همین اشتراک در عقیدۀ یکتاپرستی بود. از این پس ادیان توحیدی و ابراهیمی از پی هم ظهور میکنند.
این صاحبنظر، تکوین و تطور آنیمیزم و توتمیزم و شمنیزم و چندخدایی و تکخدایی در افق تاریخ را نمودار «تطور ساخت فکری جوامع» شمرد و آن را بیانگر این امر دانست که هر مرحله باید در زمان خودش طی میشده و جای خود را به مرحلۀ بعدی میداده است.
وی ابراز داشت: اینها که گفته شد بر اساس انسانشناسی و تاریخ بود؛ اما روش تحلیل باستانشناسی چیست؟
کامیار عبدی در پاسخ به این پرسش، سیری تاریخی از «انسانگونه» یا «انسانوش»های 7 میلیون سال قبل و تطور آنها تا 3 میلیون سال و سپس «انسان ابزارساز» و به لحاظ ریختشناختی تطوری، نیای همه انسانهای کنونی، که صدهزار سال پیش از افریقا خارج شد و همۀ زمین را گرفت، تشریح کرد.
بخش پایانی این نشست به تحلیل الگوهای شمایلنگاری عیلامی در مُهرها و نقوش، حیوانی بودن بیشتر نقشها از جمله مؤلفههای پرکاربردی چون گاو و شیر و...، همراه با نمایش و تحلیل بصری نقوش بازیافته از این دوره در تپه سیلک، شوش، شهر سوخته، تپه یحیی و نقاط دیگر اختصاص داشت که با پاسخ به پرسشهای حاضران در هنگام نمایش و تحلیل نقوش همراه بود.
گفتنی است پژوهشکدۀ هنر، سلسله نشستهای بررسی ابعاد گوناگون هنرِ ایرانِ پیش از اسلام را برای علاقهمندان مباحث تخصصی این حوزه با دعوت از صاحبنظران نامآشنای کشورمان ادامه خواهد داد.