پژوهشکدة هنر در ادامة سلسلهنشستهای «هنر اسلامی»، هشتمین نشست خود را به «نقد و بررسی آراء و اندیشههای مارشال هاجسون در تاریخ هنر اسلامی» اختصاص داد.
پژوهشکدة هنر در ادامة سلسلهنشستهای «هنر اسلامی»، هشتمین نشست خود را به «نقد و بررسی آراء و اندیشههای مارشال هاجسون در تاریخ هنر اسلامی» اختصاص داد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکدة هنر، وابسته به فرهنگستان هنر، این نشست تخصصی عصر چهارشنبه نوزدهم مهرماه، به همت کمیتة هنر ایران دورة اسلامی پژوهشکدة هنر برگزار شد. در این نشست ولیالله کاووسی، پژوهشگر هنری و مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه و بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، مباحث خود را با موضوع «بررسی آراء و اندیشههای مارشال گودوین سیمس هاجسون در تاریخ هنر اسلامی» به حاضران ارائه کرد. وی در سخنان خود با گزارشی از نظریات هاجسون در حوزة تمدن و هنر اسلامی و سیر تکوین و تحول تاریخی آن، دامنة تأثیر این آراء و نظریات را در روند و گستره جهانی «مطالعات هنر اسلامی» در دورههای پس از وی تحلیل و بررسی کرد.
گزارشی از مباحث طرحشده به گفتۀ این صاحبنظر و پژوهشگر هنر اسلامی را از نظر خواهید گذراند:
هاجسون، پایهگذار و آغازگر «نظام فکری مطالعات هنر اسلامی» در غرب
سخنران هشتمین نشست پژوهشی هنر اسلامی، ابتدا انگیزة خود را از انتخاب این موضوع، انجام نشدن کار جدی دربارة بنیانهای فکری هنر اسلامی عنوان کرد و گفت: ما تاکنون چندان روی بنیادهای فکری هنر اسلامی کاری نکردهایم و عمده مباحث و مطالعات در کشور ما، یا منحصر به تاریخ هنر غرب بوده و یا روی آراء متفکران و فیلسوفان غربی از افلاطون تا دورة معاصر، متمرکز بوده. از منظر دیگر، در هنرهای اسلامی هم آنچه تاکنون کار شده منظر «حکمی هنر اسلامی» بوده. همچون آراء دکتر سید حسین نصر و دیگران. در واقع، مباحث تاریخ هنر اسلامی و بنیادهای فکری «تکوین هنر اسلامی» همچنان برای ما مغفول مانده است. نزد اهل پژوهش ما هم عمدۀ کارهای این سیــچهل سال اخیر، متمرکز بوده به ترجمههای پراکندهای که آن هم غالباً توسط افراد غیر متخصص انجام شده است.
وی، با این مقدمه، به تبیین نقطه عزیمت بحث و ذکر دلایل اهمیت هاجسون و نظرات او در این گسترة مطالعاتی پرداخت: هاجسون، پژوهشگری است که «زمینة مطالعات اسلامی» را در متن فرهنگ غرب و بهخصوص، فرهنگ انگلیسیزبان، گسترش داد و در حقیقت، شکلگیری «نظام فکری مطالعات هنر اسلامی» در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، مرهون شخص مارشال هاجسون بوده است. به این ترتیب، او اصلیترین پایهگذار «اندیشة تمدن اسلامی» پس از قرن بیستم و در طلیعه نیمهدوم این قرن است.
از «جامعهشناسی انسانگرا» تا «مبانی تمدن اسلامی»
«کاووسی» در ادامه به خاستگاههای تفکر هاجسون اشاره کرد: آنچه نظر هاجسون را در آغاز کار فکریاش شکل داد، نگاه جامعهشناسانهاش به تمدن اسلامی بود. نگاه او مبتنی بر تفکیک «سطح دینی» اسلام از «سطح تمدنی» آن بود. او مبنای اصلی مطالعات خود را بر بخش دوم این تقسیمبندی متمرکز کرد و در این نوع نگاه هم وامدار یک منظر «جامعهشناسانه» و «انسانگرا» بود که بیشترین تأثیر را در این صورتبندی از ماکس وبر گرفته بود. وبر اولین جامعهشناس است که کنش فردی و انسانی را وارد معادلات جامعهشناسی کرد. هاجسون دو اصطلاح و مفهوم اصلی را در مدل مطالعاتی خود بر گستره تمدن اسلامی برگزید:
اول ـ پهنة جغرافیایی که مسلمانان بر آن حاکماند و به عبارتی؛ قلمرو نفوذ اسلام؛
دوم ـ آنچه ما به عنوان اسلامی میشناسیم: «اسلامگونه» و «اسلامیشده»؛ و مرادش مردمی بود که در دایرة تمدن اسلامی میزیند و زیر پرچم نظام سیاسی اسلامی جمع آمدهاند.
هاجسون و چهار جغرافیا ـ حوزة تمدنی در «تمدن اسلام»
عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: یک مسئله اساسی که از آغاز در تفکر او شکل گرفت، تأکید بر ماهیت زنجیرهوار تمدن اسلامی بود و گسترهای از فرهنگها که با یکدیگر در ارتباط و تعامل مستمر هستند. از اینجاست که هاجسون، فرهنگ اسلامی را یک تمدن میداند که از اجزاء مختلفی تشکیل شده است. او تمدن اسلامی را «اویکمن» نام میگذارد که از پیوستگی فرهنگهای مختلف و متعدد شکل گرفته و چهار جغرافیا را برای تمدن جهان در نظر میگیرد که بخش دوم آن، شامل حوزهای است که به نام «تمدن اسلامی» میشناسیم: «حوزه تمدنی نیل تا جیحون». اسلام، به باور او، عاملی برای به هم پیوستن فرهنگها و تمدنهای پیشین بوده است.
هاجسون پس از نگارش رسالۀ «بازاندیشی در تمدن جهان»، بر روی همین حوزة تمدنی متمرکز شد و بقیه عمر خود را نیز تا پایان در این مسیر صرف کرد. او شش دستهبندی انجام داد و هر یک را جداگانه در یک کتاب متمرکز نمود که به صورت یک مجموعه شش جلدی درآمد.
هاجسون و شش دورة تکوین، اوج و زوال تمدن اسلامی
دورة نخست از شش دورهای که برای تکامل تمدن اسلامی در نظر میگیرد دورۀ ظهور پیامبر و نضج گرفتن اولیه جامعه اسلامی است که به باور او از سه منظر: نظام دینی، نظام انسانی و نظام گروههای اجتماعی قابل مطالعه است. ارمغان پیامبر، یک آرمانگرایی دینی و مبتنی بر تعریفی جدید از انسان، یا همان انسان مسلمان است. دورة خلفای سهگانه نیز، طبق این تقسیمبندی، در همین دورة کلاسیک واقع شده است. دورة دوم را عصر خلافت بزرگ یا عظمت خلافت مینامد که بنیادهای غیر دینی تمدن اسلامی از همین دوره و مقارن خلافت عبدالملک بن مروان و بنی امیه شکل میگیرد. در این دوره، نخبگان جامعه اسلامی در دو طبقه جا میگیرند: عالمان و ادیبان. او برای این دوره از واژه ابداعی"islamicate" یا «اسلامگونه» کمک میگیرد. مقارن همین دوره، نظامی از دیوانسالاری سامیـایرانی شکل میگیرد. دورة سوم، عصر تمرکززدایی و غیر متمرکز شدن تمدن اسلامی است که همزمان با عصر خلافت متأخر، دوران زوال قدرت مرکزی و شکلگیری سلسلههای متعددی از جمله سامانی، غزنوی و آل بویه در ایران و سلسلة فاطمیان در مصر و شام است. هاجسون این دوره را «عصر شیعه» مینامد. به نظر او، نظام تشیع بر فرهنگ و تمدن اسلامی تأثیری آشکار میگذارد چنانکه، مثلاً نخستین خوشنویسان از جمله ابن بواب با دستگاه آل بویه در ارتباط هستند. دورة چهارم، دورة احاطه مغول بر قلمرو اسلامی است. در این دوره، تمرکز خلافت، کاملاً از هم فرومیپاشد و ایلخانان، تیموریان و ترکمانان پا به عرصه میگذارند. در این زمان، عامل مهم تأثیرگذار بر تمدن و تفکر اسلامی، شکلگیری «تصوف اسلامی» است. مکتبی که بنیانش بر تسامح و عدم تأکید بر بنیانهای ظاهری دین اسلام استحکام یافته است. هاجسون، دورة پنجم را دورة امپراطوریهای اسلامی میداند: صفویان در ایران، عثمانی در آناتولی، و گورکانی در شبه قاره هند. او، البته، محور را تمدن صفویان ایران میداند و امپراطوریهای عثمانی و گورکانی را، با همه شکوه و جلالشان، نسبت به دولت صفویه، قدرتهای حاشیهای میداند. او همچنین این دوره را آغازی بر پایان و زوال تمدن اسلامی و اعتماد به نفس مسلمانان به خود و تمدنشان میشمارد. و سرانجام، دورة ششم از قرن هجده میلادی به بعد است که تمدن اسلامی از پی فراگیر شدن تمدن مدرنیته از غرب بر سراسر جهان، به حاشیه و سپس به زوال میرود. در عین حال، او مناطق اسلامی را همچنان در حکم یک مجموعه فرهنگی فعال در نظر میگیرد که عنصر مهم و محوری آن «دین» و «وجدان دینی» است.
عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، در ادامه سخن خود به ارزیابی آثار دیگر در حوزة تاریخ و صورتبندی تمدن اسلامی از جمله موریس دیماند و تالبوت رایس پرداخت و نواقص کارشان را برشمرد و افزود: هاجسون در این دوره به آرتور پوپ روی خوشتری نشان داده هر چند، او را هم یک مورخ اسلامی به معنای تام کلمه نمیداند و بیشتر، یک مورخ ایرانیاش میشمارد. چنانکه ارنست گروبه هم از شمار همین مورخان هنر اسلامی بود.
نگاه نخبهگرای هاجسون و تأثیر آن بر روند مطالعات تمدن و هنر اسلامی
ولیالله کاووسی، مهمترین نقطة قوت هاجسون را در پژوهشهایش، همین دستهبندیها و تقسیمبندیهایش ارزیابی کرد که بر کسانی چون اتینگهاوزن و گرابار در تدوین تاریخ هنر اسلامی تأثیر فراوان نهاد. از سوی دیگر، نگاه او به عالمان و ادیبان، کاتبان و مسئله «تصوف» موجب عطف عنان و توجه مورخان هنر اسلامی به نقش نخبگان در این ساختار تمدنی و فرهنگی شد. این نوع نگاه نخبهگرا و انسانی، که جریان یک تمدن و زمینههای فرهنگی آن و بهویژه ادبیات جهان اسلام را تغییر میدهد، میراث «هاجسون» است که معتقد است: بینشها را افراد خلاق متحول کردهاند و در هر دوره به تناسب مقتضیات زمان و با نگاه نواندیش خود جهت بخشیدهاند.
هاجسون و تفکیک «سطح دینی» از «سطح تمدنی» اسلام
این مؤلف و مدرس تاریخ هنر اسلامی خاطرنشان کرد: اساس پرسش اولیة هاجسون؛ تفکیک میان «سطح دینی» و «سطح تمدنی» اسلام بود. پرسش بنیادین او آن بود که: چگونه در دل دینی که بر بخش مهمی از تمدن جهان وارد شد و سایه گسترد، ساحتهای مختلف، در کنار یکدیگر نشست و تعامل و یکپارچگی فرهنگی گستردهای شکل گرفت؟
پرسش و مسئله اصلی او، این یگانه شدن و این وحدت در کثرت در ذیل پرچم اسلام است. به نظر او، تمدن اسلامی ذیل «آرمانگرایی اسلامی»، یعنی یک افق مشترک، همه انسانهای گردآمده از فرهنگهای مختلف را در ذیل این دین کنار هم نشانده است. این مراتب را نیز همان افق مشترک اسلامی پدیدار میسازد. او دربارة گسترش فرهنگ اسلامی در شرق آسیا نیز تحلیلی دارد که بعدها موجب توجه پژوهشگران هنر اسلام به آن منطقه گردید.
سخنران هشتمین نشست هنر اسلامی، بخش پایانی سخن خود را به مشخصۀ دیگر هاجسون که ابداع نگاه دولتشهری به تاریخ هنر اسلامی است اختصاص داد و گفت: نگاه دولتشهری که محور یک تقسیمبندی شده مثلِ مکتب هرات، مکتب اصفهان و... از هاجسون آمده یا وقتی از خاندانهای نخبه در عالم اسلام سخن میگوییم مثلِ خاندان ابوطاهر و... تحت تأثیر او هستیم. اما، وقتی یک هنر را به شکل تخصصی و بر اساس تطور درونی خود آن هنر بررسی میکنیم و نه بر اساس شهر و دوره و «فرد محوری» و «شهر محوری»، اینگونه نیست.
وی تأکید کرد: هاجسون، برخلاف رویه رایج مورخانی چون جنسن و... تاریخ هنر اسلامی را بخشی از فرایند تکامل تاریخ هنر جهان دانست و نه بخشی در دل هنر شرق و به شکل حاشیهای. او میگوید: تمدن اسلامی؛ تاریخ جهان است. و با این منظر، به صراحت، نگاهی که هنر اسلامی را ذیل تمدن غرب میداند نفی کرد. هاجسون پیوسته بر این نکته تأکید دارد که زنجیرهای در دل تاریخ و جغرافیا، این تمدن یکپارچه را به هم پیوسته و «ایمان» و «اخلاق» جاری شده در درون تمدن اسلامی را مظهریت تکوین و بقای این پیوستگی میداند که در دل همین پیوستگی، تغییر مسیرهایی نیز در طول تاریخ شکل گرفته است.
در پایانِ سخنانِ صاحبنظر این نشست، حاضران به طرح پرسشهای خود پرداختند.
گفتنی است کمیتة هنر اسلامی پژوهشکدة هنر، با هدف جهتبخشی به مطالعات تخصصی در حوزة هنرهای اسلامی، سلسلهنشستهای پژوهشی «جلوههای هنر اسلامی» را با حضور استادان، پژوهشگران و دانشجویان هنر و عموم علاقهمندان ادامه خواهد داد.