در نوزدهمین نشست از سلسله نشستهای «درونمایه های هنر معاصر» در «پژوهشکده هنر»، کارنامه تاریخنگاری هنر معاصر ایران از منظر روش شناسی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت.
در نوزدهمین نشست از سلسله نشستهای «درونمایه های هنر معاصر» در «پژوهشکده هنر»، کارنامه تاریخنگاری هنر معاصر ایران از منظر روش شناسی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنردر این نشست که بعنوان نوزدهمین حلقه از سلسله نشستهای تخصصی «درونمایه های هنر معاصر»، عصر شنبه 27 بهمن به همت گروه هنر معاصر پژوهشکده برگزار شد «دکتر کامبیز موسوی اقدم» مدرس، پژوهشگر و صاحبنظر نام آشنای هنر و استادیار دانشگاه هنر با ارائه مباحث خود تحت عنوان: «روش شناسی تاریخنگاری هنر معاصر ایران» به نقد و ارزیابی این گستره مطالعاتی نسبتا نوظهور در ایران و سنجش و تحلیل انتقادی کارنامه آن پرداخت.
گزارشی از مباحث طرح شده در این نشست را از نظر خواهید گذراند.
وی در ابتدا با توضیح این مطلب که این کار پژوهشی بر روی تاریخنگاری های هنر معاصر ایران موضوعی است که چند سالی است دغدغه اوست، همچنان ادامه دارد و به نتایج مشخص پایانی نرسیده است، اظهار داشت:
ما در نگارش تاریخ هنر در ایران دوره جدید، روش شناسی های گوناگونی را شاهدیم و در این جلسه برخی از آنها را معرفی می کنیم و ضمنا یک دید انتقادی نیز به این روشهای رایج خواهیم داشت.
سخنران نشست، گفتار خود را از طرح این پرسش آغاز کرد که: چه بستر و خاستگاهی موجب شد تا زمینه های نوشتن درباره تاریخ هنر معاصر ایران تغییر کند؟ ما ابتدا زمینه های آن در جهان مدرن را بررسی خواهیم کرد و سپس به ورود این زمینه به ایران می پردازیم
وی آنگاه این زمینه های اصلی و آغازین را در چند محور به این ترتیب طبقه بندی کرد:
1- پرداختن به نظریه های انتقادی که ماهیت خود تاریخ هنر و ارزشهای برآمده از آن را مورد پرسش قرار می دهد
2- تاکید بر ارتباط متقابل نقد و تاریخ هنر با تکیه بر روشها و نظریه های انتقادی
3- فاصله گرفتن از روشهای «تحلیل کل گرا» و الگوهای «فراگیر» و «جهانشمول»
4- تکیه بر رویکردهای «زمینه محور»، بافتاری، کانتکستچوآل، بجای «کلان روایت»، و اندیشه های «ذات باور»
5- مراجعه به متون و منابع متعدد و مختلف به جای اکتفا به صرفا یک روایت جامع و واحد تاریخی یا علم
6- شکل دادن به شبکه ای از ارتباطات میان- رشته ای (اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی و علمی) برای تحلیل جنبشهای هنری و آثار تصویری یک دوره محدود
7- عبور از تاریخ هنر«اروپامحور»، «مردسالار» و «فرم گرا»
8- ارتباط مطالعات تاریخ هنر و فرهنگ بصری با فعالیت هنری و زندگی روزمره
9- حضور مداوم مورخ هنر (سوژه شناسا) در روایت و بیان احساسات و نظرات خود در لابلای توصیفات خود
وی در اینجا با این توضیح که: من با این زمینه، وارد مسیری که تاریخنگاری هنر ایران و مشخصا هنر معاصر ایرانی پیموده، می شوم و مسیر این تحول را جستجو می کنم، بیان داشت:
تا پیش از این، آن شکل نگارش خطی که بر اساس سلسله های پادشاهی، ادوار تاریخ هنر ایران را بررسی می کند بر اساس «تحلیل فرمی مبتنی بر تحولات سیاسی» روش غالب در تاریخنگاری هنر ایران بوده و بیشتر هم شامل گذشته تاریخی از دوران باستان به بعد می شده است.
وی با اشاره به اینکه: آبشخور این روش شناسی به غرب برمی گردد، به بررسی اولین نمونه گردآمده بر اساس همین شیوه پرداخت: کتاب نقاشی ایران اثر روئین پاکباز در اوایل دهه 1370 که در نگارش آن تا حد زیادی از روش آرنولد هاوزر تاثیر گرفته است و دو نمونه جدیدتر، سرآمدان هنر نو و نودسال نوآوری در هنرهای تجسمی، هردو از جواد مجابی.که عمدتا به مرور توصیفی تاریخ هنر معاصر ایران میپردازد.
مدرنیسم آلترناتیو و مساله «معاصریت»؛
وی در این قسمت با بیان اینکه: سنگینی و تمرکز بحث من در این محور، متمرکز شده است به تبیین پاره ای از ویژگیهای مدرنیسم "چندگانه"، "بدیل" (آلترناتیو)و "بومی"پرداخت که به نوعی اعاده حیثیت از هنر غیر اروپایی روی نهاده است. این گفتمانی است که در یکی دو دهه اخیر رواج پیدا کرده و روش این گفتمان هم در تاریخ هنرنویسی معاصر ما بدینگونه است که معمولا از محمودخان ملک الشعراء و نوآوریهایش بعنوان مبدا مدرنیسم شروع می کنند و بعد به جلیل ضیاپور و سقاخانه می رسند.
در ادامه، نوبت به تحلیل کتابPicturing Iran رسید که در آمریکا با ویراستاری شیوا بلاغی انتشار یافته است که درآن مدرنیسم ایرانی نه یک حاشیه بر مدرنیسم غربی بلکه بعنوان مدرنیسمی که ویژگیهایی خاص دارد معرفی میشود؛ یک مدرنیسمlocal و بومی که کتاب به شکلی خام به توضیح آن می پردازد و به یک اینهمانی و مقایسه بین سیر تحول و تکامل مدرنیسم ایرانی با غربی که هر دو ریشه ها و خاستگاههای مشترک دارند دست می زند. کتاب بعدی: «هنر معاصر ایران» نوشته «دکتر حمید کشمیرشکن» بود که مورد بررسی قرار گرفت. این کتاب به گفته سخنران و صاحبنظر این نشست پژوهشی بر اساس یک دیدگاه پسااستعماری با زمینه های شکل گیری نمایشگاهها در غرب نگاشته شده و موشعگیریهای شخصی نویسنده در باب هنری بودن آثار مورد بحث و جدل است.
تاریخ هنر را باید با مطالعات فرهنگی درآمیخت؛
دکتر موسوی اقدم این بخش را با خوانش قسمتهایی از کتاب دیوید سامرز آغاز کرد با این مضمون که: چرا نباید تنها به «هنر والا» یا هنر زیبا اکتفا کنیم؟ و ادامه داد: ما نمی توانیم به تصاویری اکتفا کنیم که اسم آن را هنر گذاشته ایم. این یک تجربه مشترک تاریخی است و حضور فیزیکی انسان در متن فضای اجتماعی است که باید بازتاب پیدا کند و شامل انبوهی از چیزها و تولیدات گوناگون می شود و تنها به هنر خلاصه و محدود نمی گردد.
کتاب بعدی برای بررسی: Building Iran بود نوشته خانم «تالین گریگور» که آمریکایی ایرانی الاصل است و در آن سعی می شود با تکیه بر شواهد و مدارک و مستندات متعدد و بر اساس دیدگاههای پسااستعماری و فمینیستی، ساختن ایران در دوره پهلوی را توضیح دهد که چگونه آن جلوه های معماری و بناهای یادبود و مقابر و آرامگاهها و دیگر نمادهای هویت ملی جایگزین اشکال قدیمی تر و گاه منجر به تخریب آثار قدیمی تر می شوند. وی در اینجا به سیاست سکولار کردن بناهای مذهبی و ملی در ایران می پردازد. او در تجربه 88 آتلیه ها و استودیوهای خصوصی را با خیابانها در ترکیب و پیوند می بیند که طی آن مرز هنر والا یا هنر خاص با خیابانها و در و دیوارها از میان می رود و در هم می آمیزد. نویسنده تابع مسیر خطی متعارف نیست و به تفکیک و تمایز هنر گالریها و هنر فاخر با عموم جامعه اعتقادی ندارد.
اثر بعدی: «تحولات تصویری هنر ایران»، تالیف: «سیامک دل زنده» بود که در نشست و در حضور نویسنده آن بررسی شد. این کتاب به گفته موسوی اقدم با نگرش و رویکردی جدید به هنر ایران در دوره قاجار و پهلوی تالیف شده است. به باور او کتاب، بویژه در دو فصل اول، بسیار روشمند بوده و از روش آیکونوگرافی بهره جسته و نیز از نظریه های پسااستعماری در عین نقد آنها و بیان تفاوتهای حوزه فرهنگی هنری ایران با جاهای دیگر استفاده شده است و این مهمترین امتیاز این اثر است که تفاوتها و وجوه تمایز را از نظر دور نمی نهد.
نشریه «حرفه- هنرمند» در این دهه از جمله نشریاتی بود که به گفته موسوی اقدم، هنر معاصر ایران را «زمینه محور» کرد.
«در جستجوی زمان نو» مجموعه گفتارهایی است که در خصوص رابطه هویت ملی و هنر معاصر ایران توسط «ایمان افسریان» از سوی حرفه- هنرمند در یکسال اخیر انتشار یافت.
وی با بیان اینکه: در این چند دهه کسانی بوده اند که روشهای غربی ها را می شناختند و سعی کردند آن را با هنر ایران تطبیق دهند، وارد بخش بعدی گفتار خود و تحلیل و ارزیابی کارنامه مقالات تخصصی با موضوع هنر معاصر ایران شد.
نخستین مورد برای بررسی، «کامیار عبدی» بود؛ باستان شناس دانش آموخته دانشگاه شیراز با مقاله: «باستان شناسی و شکل گیری هویت ملی در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی». او در این مقاله با نگاهی پسااستعماری به سراغ موضوع رفته و کوشیده تا شکل گیری هنر ملی و جنبشهای هنری را که تحت عنوان هنر ملی رشد و رواج یافتند- همچون مکتب سقاخانه- ریشه یابی کند.
«کشور رضوی» از مورخان پاکستانی یکی دیگر از کسانی است که در حوزه هنر خاورمیانه و هنر معاصر ایران کار کرده اند.
مورد بعدی کتاب خانم «استیسی شایلر» بود: دولت ایرانی در مقام یک «پرفورمر- صحنه گردان- مجری» که در آن از تئوریها و نظریه های بارت، فوکو، آلتوسر و... در تبیین و توضیح این هنر استفاده می کند و روش آنهم تاریخ خطی است که گفتارها را بر اساس دوره بندی تاریخی از دوره قاجار به بعد تنظیم کرده و سعی می کند فرهنگ بصری و بازنمایی هویت ایرانی را با یکدیگر پیوند دهد.
اثر بعدی که مورد اشاره و بررسی قرار گرفت: «فرهنگ بصری و خاورمیانه مدرن» نوشته «کریستین گروبر» بود که در آن نویسنده عامل مشترک تشکیل دهنده هنر خاورمیانه را تحلیل می کند؛ از جمله: میراث مشترک هنر اسلامی، سابقه استعماری نوین، اسلام سیاسی و ناسیونالیسم .
تاریخ نگاری ایران، جنسیت محور می شود؛
سخنران نشست، در این بخش گفت: تا پیش از این، تاریخنگاری ها مبتنی بر نوعی مردسالاری بود و بخشهای مرتبط با اقلیتها و زنان از آن حذف می شد اما در دوره جدید سعی بر جبران آن شد و ضمن به چالش کشیدن فرم های مسلط مبتنی بر «انگاره ی تسلط مردانه». همچنین از نگره ها و رویکردهای فمینیستی استفاده شد. یکی از کارهای شاخص در این رهیافت، کار خانم «افسانه نجم آبادی» است که در ایران هم بخشی از آن در همین امسال ترجمه شد: «زنان با سبیل و مردان بی ریش». در این کتاب نویسنده می کوشد با تکیه بر نظریه میشل فوکو به شکلی این «جنسیت سیال پیشامدرن» را در ایران مورد تامل و تدقیق قرار دهد و رد آن را در آثار تصویری بجامانده دنبال کند که در آنها، مرز قاطعی میان ویژگیهای مردانه و زنانه نداریم و الگوهای زیبایی شناختی ثابت و مشترکی بر هر دو سایه افکنده است. او از این نقطه عزیمت، رابطه هنرمند- مخاطب را در ارتباط با اثر هنری پی می جوید. نجم آبادی معتقد است هنر ایران تا پیش از شکل گیری دولت- ملت جدید در قالب مثلث: غلمان- امرد- فکلی(فرنگی) شکل گرفته و تعریف شده بود. در جاهایی این کتاب به کتاب مشهور «دکتر سیروس شمیسا» یعنی: «شاهد بازی در ادب فارسی» شباهت دارد که در آن نویسنده، گفتمان جنسیتی غالب و مسلط در ادب کهن ایران را همجنسگرا خوانده است. آمیختگی زن و مرد در نماد شیر و خورشید در دوره ی متاخر به غلبه جنسیت مذکر در این نماد می انجامد.
کتاب دیگر؛ «تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ» نوشته: «محمد توکلی طرقی» است که در آن، شرق گرایی و غرب گرایی را در بستر تاریخنگاری تبیین کرده و می گوید: تاریخ بر مبنای ادراکی که ما از غرب داشتیم شکل گرفته و این رابطه یک رابطه ی دوطرفه بوده است. نویسنده در این اثر با تکیه بر سفرنامه ها، گزارشها و مکاتبات تاریخی، این شبکه را توضیح می دهد و تصور غالب از غرب و نقش آن را در شکل گیری هویت جدید ایرانی بررسی و ارزیابی می کند.
ناتاریخیگری در تاریخنگاری هنر معاصر ایران؛
و سرانجام نوبت به واپسین مبحث و محور سخنرانی دکتر موسوی اقدم رسید که در آن خاطرنشان کرد: این تاریخنگاری گاه ادعاهایی می کند که خود، در جریان تحقیق، خلاف آن را به اثبات می رساند. مطالعات پسااستعماری و فمینیستی، تاکید خاص و فراوانی روی خاص گرایی دارد و همینطور عبور و پرهیز از کلان روایت ها و فراروایت ها و تعمیمهای جهانی. اما خود، دچار غفلت ورزی از زمینه های تاریخی در تحلیل چگونگی شکل گیری آثار هنری می شوند و موقعیتهای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی را به یک چوب می رانند و به نحوی غیر تاریخی به تاریخ رجوع دارند و این مشخصا در طبقه بندیهایشان نمود آشکارتری دارد.
پایان این نشست با پرسشهای حاضران و پاسخ صاحبنظر و سخنران همراه بود.
پژوهشکده هنر، سلسله نشستهای «درونمایه های هنر معاصر ایران» را با دعوت از استادان و صاحبنظران حوزه های هنرپژوهی ایران و با حضور تمامی علاقهمندان ادامه خواهد داد.