در نخستین نشست از جلسات دیپلماسی و هنرها، سینمای ایران در عرصه بینالملل بررسی شد.
به گزارش روابطعمومی فرهنگستان هنر، نخستین نشست از جلسات دیپلماسی و هنرها با محوریت سینمای ایران در عرصه بینالملل در قالب میزگرد و تحت عنوان «سینمای ایران و حوزه بینالملل؛ تأثیرات و تأثرات»، روز چهارشنبه، 17 شهریور 1400، در مجموعه فرهنگیهنری آسمانِ این فرهنگستان برگزار شد.
در ابتدای این نشست، که به دبیری میثم یزدی و با حضور مجید مجیدی (رئیس گروه تخصصی سینمای فرهنگستان هنر)، رائد فریدزاده و شادمهر راستین برگزار شد، مسعود ناصری (مدیر کل امور هنری فرهنگستان هنر) ضمن خوشامدگویی به حضار از برگزاری چنین نشستهایی ابراز خرسندی کرد و باب سخن را اینگونه گشود: در کل، تلاش ما در مجموعه فرهنگیهنری آسمان، همانطور که از فرهنگستان هنر انتظار میرود، این است که از دانش بزرگان ادب و هنر و اندیشه بهره ببریم.
ناصری اینگونه ادامه داد: به نظرم میرسد ابتدا باید محور گفتوگو را مشخص کنیم و از اول تعیین کنیم که چه چیزی را میخواهیم بررسی کنیم. اگر میخواهیم بگوییم «سینمای ایران» و «سینمای بینالملل»، باید بدانیم که این مبحثی بسیار گسترده است و بخشهای مختلفی را دربرمیگیرد. موضوعمان میتواند جشنوارهها باشد؛ میتواند خلاقیت هنری باشد و یا اینکه این مقوله را بهمثابه ابزاری نزد دولتها بررسی کنیم. پس، از نظر من بهتر است که ابتدا با هم به پرسشی اساسی و مشترک برسیم و پس از آن گفتوگو شکل بگیرد.
سپس میثم یزدی، دبیرعلمی دیپلماسی هنرِ فرهنگستان هنر، جلسه را با توضیحاتی در باب نحوه شکلگیری این پروژه ارائه داد و تشریح کرد: رئیس محترم فرهنگستان هنر، دکتر بهمن نامورمطلق، چند محور پژوهشی را در دستور کار علمی فرهنگستان قرار دادهاند که یکی از این محورها بحث قدرت نرم، دیپلماسی و هنر است. در کارگروه دیپلماسی هنر مقرر شده است تا تحت همین عنوان، مجموعه نشستها، میزگردها، مصاحبهها و برنامههایی همچون دیپلماسی و سینما، دیپلماسی و معماری، دیپلماسی و موسیقی شکل گیرد. این میزگرد نیز ذیل همین چارچوب قرار دارد.
او ادامه داد: از منظر رویکردها و نظریههای قدرت نرم، سینما نقشی بسیار کلیدی در ارتباطات بینافرهنگی و تأثیرگذاری در ذهن و جان مخاطبان ملل مختلف دارد. در نگاه ماتریکسی و گونهشناختی به قدرت نرم، سهگانه «قدرت لطیف»، «قدرت درخشان» و «قدرت زیبا» منظرهاییاند که از طریق آنها میتوان تأثیر و تأثر هنرها و مخاطبان در یکدیگر را ایجاد و سنجش و بازخوانی کرد.
او همچنین با اشاره به حضور فیلمهای مجید مجیدی در عرصه بینالملل، به یکی از رویدادهای اخیر این حضور در اسپانیا اشاره کرد و تلقی «سینمای فطری» ایشان را رویکرد و زبانی ایرانی برای حضوری شاخص در عرصه بینالملل دانست.
یزدی ابراز امیدواری کرد تا بتوان در گفتوگو با هنرمندان مؤلف، مدیران، پژوهشگران و منتقدان، شمایی از قدرت نرم هنری ایران را در قالبهای مختلف پژوهشی نشر و توسعه داد.
شادمهر راستین در ادامه مباحث میزگرد اینگونه آغاز بحث کرد: وقتی صحبت از سینمای ایران میشود و این موضوع مطرح میشود که ویژگیهای این سینما باید کشف شود، باید از خود پرسید که آیا قدرت این رسانه سخت است یا نرم؛ اصلاً قدرت محسوب میشود یا خیر. محدودترکردن بحثها در این نشستها به ما کمک میکند تا بدانیم زمانی که میخواهیم راجع به سینمای ایران صحبت کنیم، دقیقاً راجع به چه سینمایی حرف میزنیم و منظورمان از حضور بینالمللی چیست.
این نویسنده و ایدهپرداز سینمای ایران ادامه داد: ذات کار سینمای ایران در ارتباط با احساس است و نه در ارتباط با قدرت؛ و این قدرت سینمای ایران است؛ بنابراین وقتی از حضور بینالمللی سینمای ایران صحبت میکنیم، باید این موضوع را مد نظر قرار دهیم. وقتی هنوز موضوعی به این گستردگی برایمان ناشناخته است، نمیتوانیم بگوییم این سینمای ایران است و این هم جشنواره؛ حالا بیاییم این موضوع را تحلیل کنیم! باید بدانیم که اصلاً این عبارت «حضور بینالمللی» شامل چه چیزی میشود و آیا سینمای ایران، و یا مثلاً هالیوود، در یک قالب قابل گفتوگو هستند یا خیر.
این منتقد سینما اینگونه سخنان خود را جمعبندی کرد: بهتر است زبان سینمای ایران را، که اصلیترین دستاورد پنجاهساله هنری ایران است، بررسی کنیم تا دریابیم این زبان چه مشخصههایی دارد، دستور زبانش چیست و شناختش از کجا میآید تا امکان گفتوگو با سینمای جهان را از این منظر بتوان تبیین کرد.
رائد فریدزاده، عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی، نیز در در این میزگرد گفت: وقتی بخواهیم هنر و سینما را ابزاری برای قدرت نرم بدانیم، در اصل، گرفتار حلقهای از مفاهیم ازپیشتعیینشده میشویم؛ یعنی هنرْ ابزاری میشود در دست سیاستمداران که نیات سیاسی و دیپلماتیک خود را پیش ببرند. فکر و زبان از یکدیگر تفکیک نمیشوند. قبول فکر و اندیشه پشت اتخاذ زبان مرسوم و بهکارگیری این مفاهیم است. بد نیست اشاره شود به پیشداوری و سوءبرداشتی که نزد متولیان امر وجود دارد و این گمان که هر کسی که خارج از مرزهای ایران فیلمی از ما میبیند با سوءنیت به دنبال برجستهکردن وجوه منفی است؛ در نتیجه، فیلمساز ایرانی که در آثارش به فقر و معضلات و مشکلات میپردازد، به قطع و یقین برای «آنها» فیلم میسازد؛ این موضوع در نزد این افراد اصل فرض میشود که خطایی بزرگ است.
این محقق مبحث را به تحلیل روایت کشاند و اینگونه ادامه داد: قبل از هر چیزی باید بگوییم که هر اثر هنری نظامی از «کودیفیکیشن» (codification) است؛ بدین معنی که هر اثری هنری دال و مدلولی مختص خود را وضع میکند و وقتی مخاطبی ایرانی یک اثر ایرانی را میبینید، در چارچوب نظام مفهومی خود با آن مواجه میشود که الزاماً توسط فردی از فرهنگ دیگر، به همان سان، تفسیر و برداشت نمیشود. پیش و بیش از هر چیزی، مسئله برای مخاطبان اصلی سینمای ایران خود سینماست و برای بیننده در وهله نخست چندان مهم نیست که این ماجرا در کجا دارد اتفاق میافتد. آنها یک روایت انسانی را دنبال میکنند.
فریدزاده ادامه داد: سینما یک اشتراک در لفظ دارد و یک اشتراک در معنا. به نظر من، واردشدن به مسئله قیاس سینمای ایران با سینمای صنعتی دیگر کشورها خطایی راهبردی است. صرفاً این نیست که چون ما ابزارش را نداریم، نمیتوانیم فیلمی مثل فیلمهای هالیوود بسازیم؛ خیر! تازه اگر هم چنین اثری بسازیم، صرفاً کپیبرداری از اصل است و یگانه و ویژه نیست.
این پژوهشگر اشارهای هم به اهمیت محتوا کرد و گفت: در ترجمه، خیلی چیزها از دست میرود. ما در ایران راجع به چیزی صحبت میکنیم به نام تولید علم و یا تولید محتوا؛ چیزی به نام تولید علم وجود ندارد. علم را تولید نمیکنند. در واقع، علم و محتوا خلق میشوند. چیزی به نام هنر وجود دارد و کارش این است که شما را با جهانی روبهرو کند و از این طریق، پیش از اینکه وجوه تکنیکی و صنعتی را ببینید، تحت تأثیر وجه هنری آن قرار میگیرید. کوتاه سخن، این پرسش که «تا چه انداره هنرمند خلاق بوده و اثر هنری عالمی را پیش روی ما گشوده است؟» پرسشی جهانی است.
مجید مجیدی، رئیس گروه تخصصی سینمای فرهنگستان هنر، نیز اینگونه سخنانش را آغاز کرد: راجع به حضور سینمای ایران در خارج از کشور حرف و حدیثهای بسیاری بوده و هست. شاید یکی از دلایلش هم این باشد که به شکلی درست به آن نگاه نشده و اگر هم شده، بیشتر به جنبههای سیاسی آن توجه شده است. من ایدهپردازی فیلمهایم را از فضایی که با مخاطبم روبهرو میشوم میگیرم. خاطرم هست خانم «سوزان سانتاگ» وقتی که فیلم «بچههای آسمان» را در جشنواره نیویورک دید، در مقالهای نوشت: «من در برابر این فرهنگ که حاضر نیست، در عینِ نداری، به اندازه حبهقندی که متعلق به خودش نیست به حقوق دیگران تعرض کند، سر تعظیم فرود میآورم؛ و این چه فرهنگ باشُکوهی است!»
مجیدی به معتبربودن جشنوارهها نیز اشاره کرد و گفت: همه فیلمهای ما که در جشنوارههای خارجی اکران میشوند قابلدفاع نیستند. اول اینکه چندین هزار جشنواره وجود دارد و دوم اینکه باید دید این جشنوارهها چقدر اعتبار دارند، چقدر مهماند و چقدر تأثیرگذارند. این یک بحث است و حضور جهانی یک بحث دیگر. حضور جهانی به این معنی است که یک فیلم با مخاطبانی گوناگون در جهان ارتباط برقرار کند؛ این حضور صرفاً در جشنوارهها نیست، میتواند در دانشگاهها و مراکز فرهنگی دیده شود و مؤثر باشد. این بحث خیلی مهم است و به نظر من مدتهاست که دچار غفلتهایی در سیاستگذاریهای فرهنگی اینچنینی شدهایم.
گزارش تفصیلی این نشست در فصلنامه سفیر هنر این فرهنگستان منتشر خواهد شد.