نشست تخصصي «كودك به مثابه جمعيت هدف اثر سينمايي» با حضور كارشناسان اين حوزه در فرهنگستان هنر برگزار شد.
نشست تخصصي «كودك به مثابه جمعيت هدف اثر سينمايي» با حضور كارشناسان اين حوزه در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، اين نشست در راستاي برگزاري «سيامين جشنواره بينالمللي فيلمهاي كودكان و نوجوانان» در اصفهان است كه با حضور عليرضا حسنزاده، مدرس دانشگاه و رئيس پژوهشكده مردم شناسي پژوهشگاه ميراث فرهنگي، عبدالحسين لاله، مدرس، پژوهشگر حوزه سينما و عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر، همايون اسعديان تهيه كننده، فيلمنامه نويس و كارگردان و محمدرضا مقدسيان، منتقد سينما و مجري اين نشست برگزار شد.
در بخش اول ابتدا عليرضا حسنزاده، مدرس دانشگاه و رئيس پژوهشكده مردم شناسي پژوهشگاه ميراث فرهنگي، از زاويه انسانشناسيِ مخاطب، با تمركز بر روي نقش كودك در به عنوان مخاطب، به ايراد سخنراني پرداخت.
او بحث خود را با اين سوال كه «اصولا چه تعريفي از مخاطب داريم؟» و «جايگاه آن چيست؟» آغاز كرد و بيان داشت: « در يك تعريف بسيار ساده ميتوان گفت كه «مخاطب»، كسي است كه در معرض يك اثر هنري و ادبي قرار مي گيرد و صاحب تفسير است و توليد گفتمان ميكند و آن را ميتوانيم بشنويم و وقتي به كودك به عنوان يك مخاطب نگاه ميكنيم ميتوانيم دو تقسيمبندي از ساختار روايي داشته باشيم داشته باشيم: «ميراث روايي و خودآگاهي كلامي»كه با دو شكل از ساختار روايي در آن روبرو هستيم، يعني اسطوره و فرهنگ مردمي. ولي ساختار روايي دوم، نوع جديدي از ساختار روايي است كه ساختار بصري هم دارد.»
حسنزاده در ادامه سخنانش افزود:
«پرسش ديگري كه مطرح است، اين است كه چقدر كودك را به عنوان مخاطب و توليدكننده معاني و مفسر، ميتوان مورد بررسي قرار داد؟ در مطالعات انسانشناسي، بسياري از نظريهپردازان، كودك را به مثابه توليدكننده معاني مورد بررسي قرار دادهاند و بايد در آثار ايراني نيز آن را بررسي كنيم.»
رئيس پژوهشكده مردم شناسي پژوهشگاه ميراث فرهنگي ادامه داد: « اصولا رابطه كودك با فرهنگ و تمدن از طريق گونهاي اتفاق ميافتد كه آن را روايت ميناميم. يك كودك و يا يك نوجوان نياز دارد كه دنياي خودش را از منظر هستيشناسي و جهانشناختي درك كند. روايت به آن كمك ميكند كه از گستره ناخودآگاهي به خودآگاهي ميرسد و به عنوان يك مفسر و توليدكننده معنا نقش داشته باشد.»
در ادامه نشست، عبدالحسين لاله، مدرس، پژوهشگر حوزه سينما و عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر با بيان اين نكته كه خوشبختانه با توجه به برگزاري جشنوارههاي مختلف در حيطه نمايش كودكان و زمينه بسيار قوي در حوزه ادبيات داستاني، ميتوانيم ابعاد مسئله را به شكل واضح و روشني مطرح كنيم، سخنان خود را آغاز كرد.
« ادبيات داستانيِ مرتبط با مقوله كودك در ادبيات داستاني ما با كليلهودمنه شروع ميشود و تسرّّي آن به آثار شاعران بزرگي مثل عطار است و ادامه آن در اعصار بعد در زمانه معاصر و دوره مدرن كه با «ابراهيم گلستان» شروع ميشود. او كه آثار همينگوي را ترجمه ميكند با حوزه داستان آشناست و بعد از نگارش اولين داستان كوتاه با عنوان «آكواريوم» رگههاي فضاي داستاني همينگويي «دريا و ماهي» را از آن به بعد در ادبيات و سينما خودمان ميبينيم و به آثار ديگري از جمله «ماهي سياه كوچولو» ميرسيم.»
نماينده طيف فيلمساز در اين نشست يعني، همايون اسعديان، صحبتهايش را اينگونه آغاز كرد: «باور من اين است كه من فيلمساز وقتي ميخواهم فيلم بسازم، جواني خودم را ميسازم، به گونهاي كه عاشق شدم، آن را در فيلمام ميآورم، به گونهاي كه وارد مناسبات اجتماعي شدم و برايم قابل درك است آن را در اثرم منعكس ميكنم؛ قصههايي كه من در كودكي از آنها لذت ميبردم، متعلق به همان جهان آنالوگ زمان خودم بودم. «ماهي سياه كوچولو» را در دوران نوجواني خواندم و نميدانم كه آيا اين اثر مخاطباش كودكان هستند يا خير؟ چون من در دوران نوجواني آن را خواندم و به عنوان يك نوجوان كه داراي يك انديشه سياسي ميشد از آن لذت بردم. امروز هم آيا به عنوان نمونه، كلاه قرمزي براي من بيشتر لذتبخش است يا كودكان؟ بچهها از شيطنت آن لذت ميبرند ولي آيا حرفهايش، حرفهاي كودك است يا حرفهاي منِ بزرگسال؟»
كارگردان اثر سينمايي طلا و مس در ادامه افزود: «ريتم و سرعت ذهني كودكان امروزي با ما فرق كرده و من فكرميكنم كه به مراتب از بچههاي 2 -3 ساله اين زمان عقبتر هستم. اساسا اگر نگاهمان را به كودكان امروز تغيير بدهيم، بهتر است چون كودكان امروز نگاهشان به خيلي چيزها، به عنوان مثال به تلفن همراه، كاربرديتر از نگاه ماست.»