اخبار > مهرجويي كارگرداني انتزاعي و انديشه گراست


علي عباسي در دومين نشست سينما و انديشه:
مهرجويي كارگرداني انتزاعي و انديشه گراست

 

علي عباسي در دومين نشست تخصصي سينما و انديشه گفت من بر اين باورم كه مهرجويي از جمله كارگردانان انتزاعي است كه راوي در داستان‌هاي خود تلاش مي‌كند تا انديشه و ايدئولوژي خود را به صورت ضمني ارائه نمايد.

علي عباسي در دومين نشست تخصصي سينما و انديشه گفت من بر اين باورم كه مهرجويي از جمله كارگردانان انتزاعي است كه راوي در داستان‌هاي خود تلاش مي‌كند تا انديشه و ايدئولوژي خود را به صورت ضمني ارائه نمايد.

به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، علي عباسي، استاد دانشگاه شهيد بهشتي و عضو حلقه نشانه‌شناسي از جمله سخنرانان دومين نشست تخصصي «سينما و انديشه» بود كه مقاله‌اش را با عنوان «نقش و كاركرد معنايي كارگردان انتزاعي در آثار داريوش مهرجويي» ارائه كرد. وي گفتار خود را با متن و سطوح آن آغاز كرد و اظهار داشت: «معتقدم متن سطوح دارد و اگر اين سطوح پيدا نشود، رابطه‌ها پيدا نخواهد شد. در اصل اول نشانه‌شناسي، اين پرسش مطرح مي‌شود كه معنا چگونه حاصل مي‌شود؟ از رابطه. جوهره اوليه معنا نيز "دال" و "مدلول" است و در حقيقت اين رابطه است كه معنا توليد مي‌كند. اين معنا، نه در دال است، نه در مدلول، بلكه اينها رابطه فلسفي دارند.»

وي از استادان سينمايي چون مهرجويي، حاتمي و بيضايي ياد كرد و افزود: از آنجا كه اين كارگردانان در ارتباط با بافت خودشان هستند؛ يعني در ارتباط با فرهنگ ايراني، ملي و اسلامي قرار دارند، توانستند آثار ارزشمندي را خلق كنند؛ زيرا آنها نگاه به جهان دارند كه يك ارزش هنري براي ما ارائه مي‌دهد. من در اين پژوهش از نظريه «ابن عربي» در حوزه نشانه‌شناسي استفاده كردم.

اين پژوهشگر سپس به تعريف رابطه‌ دال و مدلول و وجه تمايز اين دو، در فرهنگ غرب و شرق پرداخت و تصريح كرد: اساس فلسفه غرب بر اين حرف است كه نشانه از دال و مدلول تشكيل شده و ميان دال و مدلول جدايي است؛ پس اساس و جوهره زبان بر اساس انديشه غربي روي فاصله نشسته‌است. در نتيجه آن چيزي كه ما در نظام خود تأويل مي‌گوييم هيچگاه حاصل نمي‌شود و به تفسير مي‌رسد.

وي براي توضيح بيشتر اين تمايز افزود: در فرهنگ ايراني فاصله‌اي ميان دال و مدلول نيست و اصولاً همه چيز خير است، اما از ديدگاه غربي، بحثي به نام ذوب‌شدگي وجود ندارد و اساس جهان در غرب روي دو قطب "خير" و"شر" نشسته است. يعني جهان غرب، جهاني نسبي است. اما در فلسفه ما، اساس همه چيز خير و نور است و جز خير مطلق چيز ديگري نيست، يعني همه چيز در خير ذوب مي‌شود. آموزه‌هاي مباحث نشانه‌شناسي ما الهام گرفته از يك جهان‌بيني غربي است و معنا از تمايز حاصل مي‌شود.

عضو حلقه نشانه‌شناسي ايران، در ادامه به فيلم «ليلا» ساخته داريوش مهرجويي اشاره و خاطر نشان كرد: بسياري از فيلم‌هاي مهرجويي داراي معنا و برگرفته از فلسفه‌اي شرقي است. به عنوان مثال فيلم ليلاي او يك فيلم آييني است. ما در اين فيلم با نشانه‌ها مواجه نيستيم، بلكه با نمادها سروكار داريم. فرق نشانه و نماد نيز در اين است كه هنگامي كه از نشانه بحث مي‌كنيم يعني چيزي جاي چيز ديگر نشسته است. اما در نماد اين جايگزيني وجود ندارد. هنگامي كه خداوند فرمود: «بشو، شد»، يعني برابري همزماني كنش و كلام را داريم. در اين هنگام ما با نماد مواجه‌ايم. وقتي نقاشي چون استاد فرشچيان نقاشي مي‌كشد، او خودش نيست و دست او خارج از دنياي اين جهاني است.

وي براي روشن‌تر شدن اين مباحث به تشريح فلسفه ابن عربي پرداخت و گفت: ابن عربي جهان را به سه سطح تقسيم مي‌كند. جهان ما، جهاني كه خداوند است و جهاني كه خداوند از آنجا به اينجا آمده‌است. براي روشن شدن اين موضوع مثالي مي‌زنم، وقتي من دانشم را به شما مي‌دهم، چيزي از من كم نمي‌شود، اما به شما اضافه خواهد شد. اينكه مي‌گوييم خداوند از آنجا به اينجا آمده، منظور حركت پروردگار نيست، بلكه آن است كه خداوند از بالا حاضر مي‌شود و انسان حقايق را مي‌بيند و آن‌ را به تصوير مي‌كشد. در آثار بزرگي مانند باشو و ليلا، نويسنده از سطح جدا مي‌شود و به سطح ديگري حركت مي‌كند.

علي عباسي با آوردن مثال‌هاي ديگري به تشريح اين مقوله پرداخت و افزود: وقتي قسم مي‌خوريد، كلام و عمل شما يكي مي‌شود. اين افعال در زبان غرب نيز وجود دارد اما اگر سوسور از آن استفاده نكرده به اين خاطر است كه نمي‌خواهد به رابطه طبيعي ميان افعال بپردازد بلكه قصد دارد فاصله ميان آن‌ها را نشان دهد.

وي سپس با بازگشت به فيلم ليلا به تفسير بيشتر اين فيلم پرداخت و يادآور شد: داريوش مهرجويي صحنه‌اي آييني و نمادي از 28 صفر را كه چند هزار سال پيش به وقوع پيوسته، نشان مي‌دهد. خانم‌هايي كه پاي ديگ ايستاده و مشغول دعا و نذر و نيازند. در اين فيلم كارگردان انتزاعي از سطح خود جدا شده و به سطح آغازين حركت كرده‌است. شما در اين صحنه جدايي ميان دال و مدلول مشاهده نمي‌كنيد، بلكه به نمادها مي‌رسيد.

مؤلف كتاب «صمد ساختار يك اسطوره» به تعريف سطوح هر متن پرداخت و گفت: هر متني، از سه سطح تشكيل شده‌است كه شامل سطح كنشگران، سطح راوي و دنياي متن و سطح سوم دنياي نويسنده و كارگردان انتزاعي است. در فيلم ليلاي مهرجويي، راوي خود ليلاست كه به روايت زندگي خود و رضا و كنش‌هايي كه صورت گرفته مي‌پردازد. در اين فيلم شما با سه سطح از زنان مواجه‌ايد. زن مدرن كه خود ليلاست، زن مدرنيزاسيون و زن كاملاً سنتي.

مترجم كتاب «رساله‌ای در باب گونه‌شناسی روائی» به فضاهاي ايراني و اسلامي فيلم ليلا اشاره كرد و ادامه داد: ليلا در حالي كه زني مدرن است، پايه‌هاي ايراني و اسلامي دارد. چرا ايراني؟ زيرا زني است كه تار مي‌‌نوازد، به دانشگاه مي‌رود و اهل كتاب و مطالعه ‌است. ايراني بودن اين زن نيز، براي نوع پوشش و ايمان اوست. اما ريشه‌هاي سنتي و فرهنگي را نيز مي‌توان در اين زن مشاهده كرد؛ اينكه به سنتي كه با لباس سفيد وارد زندگي شده و با لباس سفيد از آن زندگي خارج مي‌شود.

علي عباسي در انتها به نمادها و اسطوره‌هاي فيلم اشاره كرد و سخنان خود را به پايان برد. وي گفت: كارگردان انتزاعي با پنهان شدن پشت راوي تلاش دارد انديشه و ايدئولوژي خود را به صورت ضمني ارائه نمايد. در اين فيلم نزديكي به فيلم دكتر ژيواگو مي‌بينيد؛ كه احتمال دارد- با شك و ترديد مي‌گويم- كه احتمال دارد تقليد باشد. اما اين دو همسري و باردار نشدن زن، روايتي از زندگي حضرت ابراهيم است كه با تولد اسماعيل و آب زمزم همراه است. در اين فيلم نيز مهرجويي نشان مي‌دهد از حاصل ازدواج دوم، فرزندي با نام باران است. اين فيلم نمادها و اسطوره‌ها را روايت مي‌كند.

 

براي اطلاع از اخبار فرهنگستان هنر به كانال ما در تلگرام بپيونديد: https://telegram.me/artacademy

 

 

 
 
 

زمان انتشار: يکشنبه ٩ آبان ١٣٩٥ - ١٤:٠٠ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج