اخبار > توصيف روابط اجتماعي، دغدغه جامعه شناسي هنر است
در نشست جامعه شناسي هنر عنوان شد
توصيف روابط اجتماعي، دغدغه جامعه شناسي هنر است
«دغدغه جامعه شناسي هنر، تحقيق و توصيف روابط اجتماعي است كه هنر تحت تأثير آن شرايط در تاريخ توليد، توزيع و دريافت شده است.»
«دغدغه جامعه شناسي هنر، تحقيق و توصيف روابط اجتماعي است كه هنر تحت تأثير آن شرايط در تاريخ توليد، توزيع و دريافت شده است.»
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، دكتر محمدرضا بهشتي، سخنران افتتاحيه دومين نشست تخصصي جامعه شناسي هنر، در مؤسسه هنر پژوهي نقش جهان، ضمن اشاره به مطلب فوق گفت:«جامعه شناسيهنر به قلمروهاي متعددي از جمله بسترهاي اجتماعي، اقتصادي، حاميان هنر، جايگاه و منزلت هنرمند، مخاطبان هنر ، مضامين هنر، مضامين اجتماعي در اشكال مختلف هنر و نحوه ارائه آنها مي پردازد. اما آنچه در اين ميان مهم تر است نوع رهيافت و روش هاي ما در جامعه شناسي و دايره محدوديت و كار آمدي روش ها در مواجه با هنر است كه اين موضوع موضع گيري هاي متفاوتي را در اين عرصه بهوجود آورده است. »
پس از سخنان دكتر بهشتي، دكتر اعظم راودراد- دبيرعلمي نشست، گزارشي از روند برگزاري اين مباحث ارائه داد. وي مهم ترين اهداف گروه جامعه شناسي را پرداختن به مسائل هنر ايران مطرح كرد و گفت:« در اين راه ما به چار حوزه ، 1- توليد هنر با تمركز بر هنرمندان، خصوصيات آن ها و ارتباط آن ها با جامعه 2- دريافت هنر يا مخاطبين 3- توزيع هنر با تأكيد بر آموزش، نشر، منتقدين 4- ئاثر هنري و رابطه متقابل آن با جامعه توجه داشتيم.»
سپس دكتر سارا شريعتي مقاله خود را با عنوان جامعه شناسي بيهنرها ارائه كرد. شريعتي گفت:«جامعه شناسان مدت هاست كه مصرف كنندگان فرهنگ را موضوع مطالعه خود قرار داده اند. اما مصرف كنندگان فرهنگ چه كساني هستند؟ مصرف كنندگان هنري اغلب مخاطب معمولي هنرها هستند، يعني اصحاب هنر، هنرمندان، استادان، دانشجويان و... كساني كه به اقتضاي خانواده، محيط، رشته و كارشناسان با هنر سر و كار دارند.»
شريعتي با اشاره به اينكه هدف از اين بحث نه مخاطبان هنر بلكه نامخاطبان هنر است ادامه داد:«به تعبير بُرديو، اين دسته حذف شدگان فرهنگي هستند، اما عده اي ديگر استدلال مي كنند كه غيرمخاطب هاي فرهنگ نخبگان و هنرهاي زيبا هستند و مخاطب هاي هنرهاي مردمي.» وي در ادامه فرا رفتن از اين دو رويكرد را مردم گرايي و مشروعيت گرايي ناميد.
مسعود كوثري، سخنران ديگر اين نشست درباره تحليل گفتمان هاي موسيقي در ايران گفت:« آسيب شناسي وضعيت پيچيده و دشوار موسيقي در ايران مستلزم آن است كه از زواياي مختلف جامعه شناسي، مطالعات فرهنگي، اقتصادي، سياسي فرهنگ و موسيقي شناسي مورد بررسي قرار گيرد.»
كوثري اولين و مهم ترين نيت دركاربرد اين ديدگاه را رابطه قدرت و دانش دانست و بر اساس آن گفتمان هاي موسيقي در ايران را به گفتمان موسيقي علمي غربي،گفتمان موسيقي سنتي، گفتمان موسيقي تركيبي و گفتمان موسيقي پاپ تقسيم كرد. وي در ادامه خاطر نشان كرد:« توجه به اين گفتمان ها از اين جهت قابل توجه است كه آسيب شناسي واحدي براي موسيقي ايراني وجود ندارد.»
پس از كوثري اعظم راودراد و ايمان افسريان مقاله مشتركي با عنوان نقاشي ايراني در دوران سنت و تجدد ارائه دادند.
افسريان هنردوره سنت را به هنر درباري و عاميانه تقسيم كرد و در توضيح ويژگي هاي هنر دوره سنت گفت: «در اين دوره هنر باز توليد نظام و صنعت گري ناميده مي شده است و آموزش بر اساس استاد و شاگردي پيش مي رفته است. تكيه عمدتاً بر روايات و مضامين ادبي بوده و اصالت به معني شبيه به اصل و گذشته بودن است در حالي كه در دوران تجدد مفهوم و اصالت به معني شبيه به اصل و گذشته بودن است در حالي كه در دوران تجدد اصل و نو بودن و خلق غير تقليدي مهم است.»
"ميرزا آقا تبريزي و زيباشناختي كردن سياست" عنوان مقاله بعدي بود كه كامران سپهران قرائت كرد. سپهران گفت:« سياست به معناي تمرين قدرت يا تلاش براي رسيدن به قدرت توسط گروهي كه جايگاهي در اين نظام دارند نيست. سياست قبل از هر چيز به معني بر هم زدن نظم مستقر اجتماعي توسط گروه يا طبقه اي است كه جايگاهي در اين نظم ندارند.»
سپهران با مروري به نمايشنامه هاي ميرزا آقا تبريزي، مقايسه اي بين متون سياسي معاصر و اين آثار انجام داد و گفت:« اين متون نمايشي رها از ايده هاي فكري صعب، رديلت هاي سهل و ساده را به نمايش مي گذارند كه در بحث از حيات اجتماعي عصر به مراتب افشاگرتر است.»
در ادامه نادر اميري درباره رمان تاريخ گراي فارسي گفت:« روايت ها واسطه هايي بين خود و جهان هستند كه نظم و معنا را فرا مي خوانند و يا آن ها را خلق مي كنند.»
اميري دوره ظهور جدي و نضج رمان تاريخ گرا در ايران را دهه چهل شمسي عنوان كرد و گفت:« در آستانه اين دهه و با عبور از سال هاي استيصال انديشه و ادبيات در دهه سي، ادبيات داستاني ايران با گفتمان رايج بازگشت و در اين ميان سبك رمان تاريخ گرا به بازخواني گذشته نزديك از منظر اكنون نگارش و در پرتو آينده متصور مي پردازد و البته رابطه بين المتوني را با نمونه هايي از ادبيات داستان تاريخ گراي پيش از خود و نيز رمان تاريخ گرا در دهه هاي بعد برقرار مي كند.»
شهرام پرستش، سخنران ديگري بود كه به بررسي ساختاري ميدان توليد شعر در ايران پرداخت. پرستش نيز همچون ديگران تحول شعر را در ايران مربوط به دوران مدرنيته دانست و گفت:« تاريخ شكلگيري ميدان توليد شعر در ايران با پيشرفت فرآيند مدرنيته همخواني دارد، چنانچه نخستين نطفه هاي اين دوران با آغاز نوسازي انعقاد مي يابد.»
وي ادامه داد:« تعميق فزاينده تمايز به منزله ذات مدرنيته نيز به تكوين هرچه بيشتر ساختار ميدان توليد شعر ياري مي رساند و سرانجام ساختار تقاطعي اين ميدان با دو قطب مستقل و وابسته تكميل مي شود. قطب مستقل به توليد شعر ناب اختصاص دارد كه مهم ترين خصوصيت آن قطع نظر از بيرون ميدان است. در حالي كه مهم ترين ويژگي توليد شعر در قطب وابسته عطف نظر به بازارهاي مصرف بيروني است.»
اين نشست تخصصي با سخنان اعظم راودراد كه بيشتر جمع بندي مباحث مطرح شده بود به كار خود خاتمه داد.
راودراد در سخنان خود با موضوع كلي جامعه شناسي اثر هنري گفت:« هدف از جامعه شناسي اثر هنري، ابتدا تحليل اثر براي يافتن معاني آشكار و پنهان آن، و در مرحله بعد ربط دادن اين معاني به ساخت جامعه معاصر است. در اين رويكرد شناخت معاني اثر هنري مي تواند به شناخت محتواي اجتماعي موجود در سطوح مختلف كلان، مياني و خرد در جامعه كمك نمايد و بر اين اساس مي توان به اين صورت آثار هنري را نقد كرد. شكل اول، نقد از ديدگاه درون نگر و شكل دوم، نقد از ديدگاه برون نگر است.»
زمان انتشار: سه شنبه ١٧ بهمن ١٣٨٥ - ١٠:٣٣ | نسخه چاپي