دومين هم انديشي زبان شناسي و مطالعات بينارشته اي، نهم و دهم خردادماه در دانشگاه الزهرا (س) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، در اين هم انديشي كه با موضوع كاركرد گفتماني ادبيات و هنر بر پا شده بود، استادان زبان شناسي و ادبيات، مقالههايي را ارائه كردند.
در اولين روز اين نشست كه صبح چهارشنبه، نهم خردادماه آغاز شد، دكتر بابك معين در خصوص «غياب و معناسازي از ديدگاه مالارمه» سخنراني كرد. اين عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي به شرح ديدگاه مالارمه، «تأكيد بر غياب به جاي اتكا به حضور براي رسيدن به معنا»، پرداخت. «در اين نگاه ساختاري، معناي هر چيزي نه آن چيزي است كه هست، بلكه بر پايه آن چيزهايي است كه نيست.»

احمد پاكتچي، -عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق (ع)- دومين سخنران اين نشست بود كه در مقالهاي با عنوان شگردهاي ساخت معناي گذشته نزديك و آينده نزديك در زبان و هنر، به مفهوم سيرورت در ساخت گذشته و آينده نزديك پرداخت. وي با توضيح اينكه، در گذشته نزديك و آينده نزديك مؤلفههاي تام بودن معلول فعل را به حال و مؤلفه پساتنيدگي آن را به گذشته و آينده وصل مي كند، به يك فضاي آستانه اي اشاره كرد كه زمان در آن در حالت تعليق به سر مي برد.
«از خلاقيت زباني تا خلاقيت ادبي» عنوان مقاله بعدي اين نشست بود كه كيوان زاهدي عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي ارائه كرد.
وي با اشاره به تأويل يا هرمنوتيك به شرح نظريه چندسازي پرداخت: «در نظريه چندسازي، نقطه شروع مي تواند «نيت» ارسطويي و يا هر شي نويسنده باشد اما بازسازي خلاق خالق اثر به دليل نشانه بنياد بودن خلق وي، دچار عارضه «دگرخواني» مي شود و بدين ترتيب، تأويل يا هرمنوتيك پديده مدار هايدگري در پردازش اثر ادبي توسط مخاطب، نقطه شروع ديگري ميشود براي «واخواني» و واسازي آن كه براي آن الزاماً نقطهي پايان نيست و در زمانها و مكانهاي مختلف، تأويلهاي گوناگون مي يابد كه جملگي نه الزاماً صدا بند و نه الزاماً ناصواب، بلكه مي توانند همواره روا باشند و روان.»
سپس دكتر فردوس آقا گل زاده، عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس، مقالهاي با عنوان كاربرد نظريههاي زبان شناختي با تأكيد بر نظريه كنش سخن آستين ارائه كرد. در اين مقاله، نويسنده پس از پرداختن به نظريات تأثيرگذار زبان شناختي در بررسي آفرينشهاي ادبي و هنري به اين نكته اشاره كرد كه آثار ادبي و هنري نيز مثل گفته هاي كنشي قابليت صدق و كذب ندارند. بلكه به بازنمايي جهانهاي خيالي كه ساخته ذهن خلاق هنرمند است مي پردازند.

مقاله بعدي اين نشست، مقاله اي درباره ساخت اطلاعي جمله در داستان «بوف كور» بود كه توسط سيدحسين رضويان ارائه شد. او به تفكيك كهنه و نو در جملات اين داستان بر اساس قواعد معنايي پرداخته بود. به گمان او، توجه به ساخت اطلاعاتي مي تواند در شناخت، تغيير و درك هر چه بهتر متن، كارگشا باشد.
دكتر حميدرضا شعيري، عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس نيز با ارائه مقاله خود با عنوان «ريسك پذيري در نظام نشانه معناشناختي خط گفتمان ها» از شكستن نظام خطي و تك سويه، رسيدن به نظامي اتمسفريك (فضايي) گفت.
دكتر شعيري، به ريسكي كه اين شكستن دارد، اشاره كرد: «اما ريسكي كه اين كار دارد اين است كه با دور كردن از نظام فهم مدلولي واضح و آشكار، حاشيه امنيت مخاطب را به هم مي ريزد و ترديد در مخاطب بيشتر مي شود.»
«گونه شناسي روابط بينامتني و بيشمتني در شعر فارسي و نقاشي ايراني» عنوان مقالهاي بود كه توسط دكتر بهمن نامورمطلق و منيژه كنگراني تنظيم شده بود. اين مقاله با اشاره به گونههاي بينامتني در هنر، به بررسي روابط بينانشانهاي شعر و نقاشي پرداخت، و در اين خصوص به دو گونه بزرگ يعني بينامتنيت و بيشمتنيت پرداخت.
«تحليل گفتمان مداحي» عنوان مقاله سوده -غفاري دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه الزهرا (س)- بود كه كه سعي در تحليل و معرفي مداحي به عنوان پديده اي -زباني اجتماعي داشت، و تغييرات واژگاني در آن با توجه به زمان مشهود است.
پروفسور آن بير ژوسلن -عضو هيئت علمي دانشگاه ليموژ فرانسه- نيز با مقالهاي تحت عنوان «من، تو، او و ضمير مجهول» سخنراني كرد كه توسط دكتر شعيري به فارسي ترجمه شد. او در اين مقاله سعي داشت تا بنيانهاي واژگاني مربوط به بازنمايي «ديگري» را در چهره نگاريهاي امروزي معين كند. وي همچنين در اين مقاله به بازنگري ارزش شناسي مبنايي پرداخت كه «من» را بر «او» مرجع مي شمارد.
آخرين سخنران نشست روز اول اين همايش دكتر آزيتا افراشي -عضو هيئت علمي پژوهشكده سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري- بود كه با ارائه مقاله خود درباره «پژوهشي در سنجش كارايي طرح واره هاي تصوري در تحليل معني متن ادبي» سخنراني كرد.
مقالهي او به نوعي طرح پرسشهايي در خصوص كارايي طرح واره هاي تصوري و تأثير آنها بر زبان و ادبيات بود.
جلسه پرسش و پاسخ پس از هر بخش از نشست با استقبال خوب حاضران مواجه شد.