روز دوم «نشستهای تخصصی آسماننگارهها» با همکاری معاونت پژوهشی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران و حوزه هنری، عصر دیروز 28 بهمن 1398، در سالن همایشهای این فرهنگستان، طی دو بخش برگزار شد.
روز دوم «نشستهای تخصصی آسماننگارهها» با همکاری معاونت پژوهشی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران و حوزه هنری، عصر دیروز 28 بهمن 1398، در سالن همایشهای این فرهنگستان، طی دو بخش برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی فرهنگستان هنر، دومین روز از برنامه نشستهای تخصصی نمایشگاه آسماننگارهها، عصر دیروز 28 بهمن 1398، با حضور استادان، هنرمندان، دانشجویان و علاقهمندان در سالن همایشهای فرهنگستان هنر طی دو بخش برگزار شد.
در دومین بخش این نشست که محور آن «نگارگری و سایر هنرها» بود و در واقع نشست چهارم محسوب میشد، ابتدا محمد خزایی درباره «هنر طراحی ایرانی اسلامی» به سخنرانی پرداخت.
او در ابتدای سخنانش به وسعت هنر ایرانی اشاره کرد و یادآور شد: طراحي ايراني به مفهوم هنريِ آن، شامل آن دسته از طراحيهايي ميشود كه بهعنوان اثری هنري، ابداعياند و محتوايی بهصورت تكورقي دارند و يا در نسخ خطي كار شده باشند. در طراحي ایراني، خط اساساً نقش اصلي را بر عهده دارد. استفاده اندكي از رنگ در طراحي ميتواند آن را نمايانتر كند ولي اگر كاركرد رنگ بر خط رجحان یابد، ديگر نميتوان آن را طراحي قلمداد کرد.
خزایی ضمن اشاره به این مهم که نسخ خطی کمی از گذشته وجود دارد و بیشتر، آثار سفالی شیوه طراحی گذشته را به ما نشان میدهند، گفت: خط در هنر طراحي، نقشي مشابه با رنگ در نقاشي ايفا ميكند. اين جايگزيني شخصيتي قائمبهذات به طراحي ميدهد و هنرمند طراح، خطوط طراحي را با قلممو و مركّب مشکي (يا ديگر رنگهاي تيره) قلمگيري ميكند. در گذشته اين نوع از طراحي با قلممو و مركّب را «قلمسياه»، «سياهقلم» و يا «بيرنگ» ميناميدند. طراحيها عموماً فاقد رنگ بودهاند و اگر هم در آنها رنگي استفاده شده باشد، بسيار محدود، كممايع و بهصورت تهرنگهاي طلايي، آبي، قرمز و... است.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس که هدف اصلی ارائه مقالهاش را معرفی انواع، شاخصهها و عملكردهاي هنر طراحي ایرانی مطرح کرد، سخنانش را اینگونه پی گرفت: بهطور عام هنر طراحي ایرانی زيرمجموعه هنر نقاشي ایرانی (نگارگري) محسوب ميشود، ولی اين مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است: آیا هنر طراحي ایرانی را میتوان بهعنوان اثری هنري، با محتوا و هدفدار، كه آن را از ديگر هنرهاي بصري مستقل ميكند، بیان کرد؟
این پژوهشگر با تأکید بر این مهم که هنرمندان طراح در آثار خویش تنها با استفاده از خط، توانستهاند بيشترين مفاهیم، هندسه پنهان و زيباييهاي ناپیدا و دروني را با سادهترين و مناسبترين شکل تصویر كنند، به صحبتهای خود در این نشست پایان داد.
در ادامه پرویز اقبالی در باب «تبیین رابطه میان نگارگری و تصویرسازی» به سخنرانی پرداخت و گفت: تصویرسازی و نگارگری از دو جهت ظاهری و باطنی نقاط مشترک دارند که میتوانیم از نظر باطنی هر دوی آنها را هنرهایی «خیالی» بنامیم. هنرمندان این دو رشته میتوانند با تکیه بر «معنی» و «درونمایه» متنها، آثاری قابل تأمل خلق کنند که نمود عینی آنها در ظاهر اثر تصویری خودنمایی بکند. نقطه اشتراک دوم در ظاهر نگارگری و تصویرسازی است که میتوانیم آن را در «سبک تصویری» مشاهده کنیم. در این باره درگیری مصوران قدیم و جدید در ظاهر اثر هنری بیشتر بر اساس درک آنها از «زمان»، «مکان»، «زاویه دید» و «شخصیتپردازیها»ی اصلی و فرعی است.
اقبالی با ذکر اهمیت درک «پیرنگ» داستان در نوع چینش عوامل تصویر و ایجاد ترکیببندی در کتاب، گفت: فهم تفاوت این دو رشته تصویری را باید در دو میدان خاص جستوجو کرد که یکی در ارتباط با «مخاطب» است و دیگری در نوع بهکارگیری روشهای اجرایی و یا همان «فن» بیان تصویر است.
او سخنان خود را اینگونه به پایان برد: قابلیتهای تصویری به دنبال بیانی محسوس از امری نامحسوس هستند، ولی تنوع خواستههای مخاطبان در حوزههای مختلف «خیالی» و «غیرخیالی» بر اساس گروه سنی از یک طرف و گسترش دامنه تکنولوژی ایجاد تصویر در رسانههای مختلف (تبلیغاتی، مطبوعاتی، رایانهای، تلویزیونی و سینمایی) بر مبنای خواستههای تصویری جامعه از طرفی دیگر، باعث تفاوتهای بیانی بسیاری شده است و میدان بیان تصویر، گسترشی قابل توجه یافته است.
این نشست با سخنرانی هادی بابایی به پایان رسید. او که عنوان مقالهاش را «نسبت نگارگری ایرانی با دیگر هنرهای مطرح در ایرانِ دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی» برگزیده بود، هدف از ارائه سخنش را اینگونه عنوان کرد: این گزارش علمی، قصد کالبدشکافی نسبت نگارگری ایرانی با دیگر هنرهای مطرح در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بدهوبستانهای میان این هنرها را دارد.
بابایی با بیان مسئله کلی مقالهاش، گفت: میراث نگارگری قدیم ایران از طریق دو مکتب اصفهان و تهران به دوره معاصر انتقال یافت. از دهههای 1340 و 1350 خورشیدی با افزایش اهمیت مدرنیسم و نوگرایی، نگارگران که میخواستند از قافله نوآوریهای هنری جا نمانند، دستیابی به قرائتهایی جدید از نگارگری را آزمودند. خروجی این تلاشها، ظهور انشعاباتی جدید در نگارگری معاصر بود؛ انشعاباتی که مرزی باریک با تصویرسازی و نقاشی داشت. همزمان با این اتفاق، جریانهای جدیدی از نقاشی نوگرا مثل جریان هنری سقاخانه نیز به استفاده از فرمهای سنتی مثل فرمهای نگارگری مبادرت ورزیدند.
او گفت: مبهمبودن حوزه نگارگری بدیهی است و برای اینکه بدانیم چگونه هنرمندان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران از مؤلفههای نگارگری استفاده کردهاند، لازم است به چند صد سال قبل برگردیم و ببینیم به کدام آثار در کجای تاریخ هنرمان میشود نگارگری گفت.
بابایی سخنانش را اینگونه ادامه داد: با شروع انقلاب اسلامی و تلاش برای بازیابی و احیای هنرهای صاحب هویت و بومی، نگارگری سنتی و انشعابات جدید آن، که به محتوامحوری نیز همپای توجه به تزیینگرایی توجه میکردند، سیمایی جدید از این هنر وارد هنر انقلاب شد. علاوه بر انشعابات جدید و نوآورانه از نگارگری، بضاعتهایی از این هنر به شکلهای فرمی و محتوایی وارد هنرهای دیگر شد.
این پژوهشگر در پایان صحبتش گفت: از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، این مطالبه مردم است که باعث میشود نگارگری حالتی گفتوگومحور به خود بگیرد و این مردماند که مشخص میکنند هنرمند، صرفاً شکلدهی به آثار تزیینی را در آثار خود یک اولویت نبیند.
نشستهای تخصصی آسماننگارهها با برگزاری 4 نشست تخصصی در روزهای 27 و 28 بهمن کار خود را به پایان برد.