همانديشي موضوعي نظريهها و رويكردهاي تاريخ هنر با موضوع «آسيبشناسي وضعيت تاريخ نگاري هنر در ايران» 27آذر در فرهنگستان هنر برگزار شد.
همانديشي موضوعي نظريهها و رويكردهاي تاريخ هنر با موضوع «آسيبشناسي وضعيت تاريخ نگاري هنر در ايران» 27آذر در فرهنگستان هنر برگزار شد.
دكترعبدالكريم عطارزاده در اين نشست، با توجه به جنبه تاريخي و گذار تاريخ نگاري در غرب و حضور آن در ايران، مهمترين ويژگيهايي كه در رنسانس اروپا مطرح بود را توجه به گذشته و تجديد حيات علم و فرهنگ و تمدن گذشته غرب دانست و افزود: غربي ها از طرق مختلف به گذشته مراجعه كردند وهمواره به دنبال آن بودند كه بتوانند تمدن يونان و غرب و به خصوص دوره طلايي در رم را مطالعه كنند و به آن بنازند و مورد توجه قرار دهند.
وي ادامه داد:جمع آوري عتيقهها و آثار هنري كه در كاخها و كليساها نگهداري ميشد، در غرب بسيار مورد توجه بود و باعث شد با علم و ابزار و سيستمهاي علمي گذشته را بكاوند و هنر گذشته را موردبررسي قرار دهند و به همين خاطر بود كه رشته باستان شناسي در غرب شكل گرفت.
اين محقق،باستان شناسان را اولين بانيان تاريخ هنر دانست و افزود: باستان شناسان درحقيقت سعي ميكردند آثار هنري را توصيف كنند و بر اساس توصيف آنها تاريخ هنر را طبقهبندي و شكل دهند.
وي تاريخ هنر را شاخهاي از باستانشناسي دانست و اضافه كرد:تاريخ نگاري قسمتي از تخصص باستانشناسان است كه باعث نوشتن كتابهاي تاريخ هنر شد.
عطارزاده ادامه داد: بعد از رنسانس و انقلاب صنعتي و تحولاتي كه در غرب ايجاد شد،غربيها به تدريج از گذشته خود بريده شوند و با تنه تنومند تفكر كه محصول عصر روشنگري بود، يك به يك شاخههاي جديدي را در قرون مختلف از جمله هنر ايجاد كردند. در سه چهار قرن منتهي به هزاره دوم شايد روزانه و ساليانه مكتبهايي در غرب شكل ميگرفت كه بيشتر آنها محصول تفكر روز غرب است.
اين محقق اين موضوع را نقطه عطفي دانست كه باعث شد باستان شناسي از غافله تاريخ هنر عقب بماند.
وي گفت: از سوي ديگر با توجه به اين كه يكي مهمترين روشهاي كاري علم باستانشناسي بررسي آثار بود،ديدگاه باستان شناسانه به اشيا باعث شد كه در كنار تاريخ هنر گرايش باستان شناسي به انسانشناسي به تاريخ و علوم اجتماعي بيشتر شود و همين امر موجبات به وجود آمدن رشته جديدي در غرب به نام تاريخ هنر شد.
اين پژوهشگر اضافه كرد: در ایران تاریخ هنر ذیل باستان شناسی و از دانشگاه تهران دنبال شد. لزوم آگاهی دانشجویان رشتههای مختلف هنری با تاریخ هنر باعث شد مجموعه اطلاعات هنر جهان از ابتدا تا دوره معاصر در چند واحد ارائه شود. این دروس ابتدا توسط باستانشناسان تدریس شد و با ایجاد رشته پژوهش هنر در مقطع کارشناسی ارشد و سپس دکتری، فارغ التحصیلان این رشته به جمع مدرسین دروس تاریخ هنر پیوستند.
عطار زاده، وجه تمايز فارغ التحصيلان باستان شناسي و پژوهش هنر را بيشتر در زمينه تخصصي آنها دانست و گفت: فارغ التحصيلان باستان شناسي بیشتر هنر باستان و بویژه معماری وسفال را مورد توجه قرار ميدهند و فارغ التحصیلان پژوهش هنر بیشتر به هنر معاصر و بویژه هنرهای تجسمی می پرداختند و این آموزه ها محدودیت یادگیری را برای دانشجویان بدنبال داشت.
وي در انتها ياد آور شد: به جای اینکه در خصوص تاريخ هنر گامهای تخصصیتری برداشته شود و تاریخ هنر به صورتی فراگیر مورد توجه قرار گیرد، متأسفانه امروزه اینگونه دروس چنان مورد بی مهری قرار گرفته که سکوی پرتاب برای مدرسین و روزن ورود برای فارغ التحصیلانی است که به هر نحو قصد ورود به گروههای آموزشی و دانشکده های هنری را دارند. در حالی که تاریخ هنر پایه و شالوده فعالیتهای امروزی هنرمند محسوب می شود.